عشقدیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتادودو توی چشمی رونگاه کردم و بادیدن مهراد هم خیالم راحت ش
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه
#سیصد_وهفتادوسه
حرصم گرفت با عصبانیت به طرفش رفتم وفاصله رو کامل پرکردم وگفتم:
_من آرشا رو ثابت کردم و تا ازخودش نپرسیدی و کتکش نزدی حقیقتو نفهمیدی حتی از یک قدمی من هم رد نشدی.. اونقدر جدی بودی که نمیشد دوست داشتنتو حدس زد.. انتظار داری با اون سابقه ی خرابت حرفاتو باور کنم؟ انتظار نداشته باش مهراد خان چون باور نمیکنم و تلاش بیهوده....
خدایا چطور میتونم جلوی خودمو بگیرم درحالی که این مرد تمام احساسمو به یک باره تو مشتش میگیره!
قبل از اینکه کنترل مغزمو ازدست بدم با صدایی که یه کوچولو بالا رفته بود گفتم؛
_مهراد برو بیرون.. همین الان برو بیرون!
فاصله ای که عقب کشیده بودمو با قدم هاش پر کرد وبانگاهی خاص که مخصوص مهراد بود گفت؛
_ببین.. قلبت داره برای من میزنه.. از چی فرار میکنی؟
_آره قلبم برای تومیزنه اما تاوقتی میزنه که بهم ثابت کنی اون زن حامله نیست و...
دستموگرفت.. روی قلبش گذاشت.. بازهم فراموش کردم حرفمو..
_صدای قلبمو میشنوی؟
فقط نگاهش کردم.. داشتم توی آتیش عشقش پرپر میزدم..
_میشنوی صحرا؟ 5ساله که هرثانیه اش واسه تو میزنه..
_اما این توبودی که درخواست طلاق دادی..
اونقدر عقب رفتم وجلو اومد که به دیوار چسبیدم و تن مردونه اش توی دیوار محاصره ام کرده بود..
دستمو که روی قبلش بود توی مشتش فشار داد وگفت:
_هیس.. گذشته ی لعنتی رو تموم کن.. من یه دکتر روانشناس دارم که ازوقتی پای اون برگه ی لعنتی رو امضا کردم همراهم بوده تا الان.. ونداد دوستمه و ازعشقم به تو همه چی رو میدونه.. خواهش میکنم بیا چند جلسه بریم مشاوره و تموم کنیم این شک و شبهه هارو...
@Sekans_Eshgh
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥