عشقدیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتادوشش ای خدااا... حالا چطوری بهش بگم پاشو برو؟ بابا نصف
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه
#سیصد_وهفتاد_وهفت
صبح باصدای زنگ موبایل مهراد بیدارشدم اما با ترجیح دادم خودمو به خواب بزنم تا مهراد ازاتاق بره بیرون..
قلبم مثل گنجشک میزد... مثل دختر بچه های 15 .16 ساله شدم..
مهراد بیدار شد و زیرلب حرفی زد وگوشیشو جواب داد...
_بفرمایید؟
_سلام خوبی؟
باشنیدن صدای زن تپش قلبم هزار برابر شد و ته دلم خالی شد..
بازم؟ بازم نامردی؟ وای نه خدایا من دیگه تحملشو ندارم..
_اگه شما بذاری خوبم
_مهراد جان میشه بیای خونه؟ کارت دارم خواهش میکنم بهم اجازه بده حرف بزنیم؟
کجا بره؟؟ خونه؟؟ یعنی اون زن هنوز خونه ی مهراد بود؟؟ یعنی بازم دروغ گفت؟؟
کاش صدای تلفن مهراد اینقدر بلند نبود..
نتونستم دیگه خودمو به خواب بزنم و مثل فنر تو جام نشستم ونفس هایی که کش دار شده بود فقط نگاهش کردم!!
_انگار باید یه جور دیگه باتو حرف بزنم درسته؟ واسه چی بیخیال نمیشی؟
بادیدنم دستشو به نشونه ی توضیح دادن تکون داد وادامه داد:
_آره فکرخوبیه همونجا بمون الان میام وقطع کرد!
به محض قطع کردنش گفتم:
_بازم دروغ.. بازم کثافت بازی هات نصیب من شد!
_صحرا؟ گناه من بیچاره چیه اون عوضی به من زنگ میزنه؟
@Sekans_Eshgh
#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥