eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
22هزار دنبال‌کننده
207 عکس
142 ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وپنجاه_وهفت همین که کنارش رفتم قلبم آروم گرفت.. آخ خدا... چه
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 باتابش مستقیم نور خورشید به چشمم چشمامو باز کردم... به ساعتم نگاه کردم وبادیدن عقربه ها که 8ونیم صبح رو نشون میداد باصدای بلند گفتم؛ _وای خاک به سرم شد خواب موندیم.. باشنیدن صدای بلندم ترسیده چشماشو به سختی باز کرد وگفت؛ _چی شده؟ _از پرواز جا موندیم.. حتما الان همه رو نگران وعصبی کردیم.. با آرامش درحالی که چشماشو می مالید گفت: _نترس جا نموندیم.. _چی چی رو جانموندیم؟ بلیطمون ساعت 8 بوده! دستمو کشید و به زور کشیدم و بازهم باهمون آرامش گفت: _بلیط هارو من گرفتم ساعتشم 2بعدازظهره حالا میذاری بخوابیم یانه؟ وای خدایا شکرت..نفس عمیقی کشیدم.. اما دیگه اصلا روم نمیشد یک ثانیه دیگه هم کنارش بمونم.. باخجالت بلندشدم وگفتم: _من برمیگردم عمارت.. بدون حرف فقط نگاهم کرد.. چشمامو ازش دزدیدم وسریع آماده شدم.. _میری؟ درحالی که به زمین نگاه میکردم گفتم: _بهتره جدا جدا بریم نمیخوام.... میون حرفم پرید وگفت: _اوکی میتونی بری.. بدون اینکه به پشت سرم نگاه کنم راه عمارت رو درپیش گرفتم و باقدم های بلند از اونجا دورشدم.. اما تمام حواسم توی اون اتاقک جامونده بود.. بافکرکردن ویادآوری دیشب قندتودلم آب میشد وهیجان به سراغم میومد.. قدم هامو تند تر کردم وشروع کردم به دویدن.. خدایا شکرت.. @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥