eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #صد_وشصت‌ویک خدایا این دیگه چه سرنوشت شومیه که نصیب من کردی.. مهرا
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 باسیلی محکمی که توی گوشم زده شد پخش سالن شدم وجلوی چشمم سیاهی رفت.. باگریه گفتم: _لعنتی داری اشتباه میکنی! لگد محکمی به کمرم زد که صدای ناله ام به گوش خدا هم رسید.. مهراد_ بازم داشتی بازیم میدادی آره؟ بانعره ای بلند ادامه داد؛ _ بازم داشتی گولم میزدی؟؟؟ موهامو کشید و تاتوی اتاق کشون کشون بردم! کنار کمد انداختم وگفت: _جمع کن! زیردلم اونقدر تیرمیکشید که دلم میخواست بمیرم! آروم لب زدم: _مهراد... باگلد کوبوند توسرم که سرم به با کمد اثابت کرد وجلوی چشمام سیاهی رفت.. مهراد_جمع کن لباس هاتو جمع کــــــــــن! بیحال بودم.. قطره اشکم روی کفشش چیکد.. خدایا دیگه بسه.. دیگه نمیخوام زنده بمونم خواهش میکنم تمومش کن... چمدونمو از زیر تخت بیرون کشید و لباس هامو ازکمد بیرون میکشید وتوی سروصورتم پرت میکرد.. مهراد_ من آدم کثیف توخونه ام نگه نمیدارم! یاد حرف سبحان افتادم.. دقیقا همین جمله رو گفت"من آدم کثیف توخونه ام نگه نمیدارم" بی صدا فقط به زمین چشم دوخته بودم.. چرا چشمام اینقدر تارشده بود.. شاید بخاطر گریه اس.. موهامو چنگ زد وبلندم کرد.. میون دندون های کلید شده گفت: _جمع کن برو.. جمع کن برو! بیجون وبابغض دستمو روی دستش گذاشتم وگفتم: _باشه میرم.. میرمممم! پرتم کرد روی تخت.. دوباره به جونم افتاد.. فوش میداد وکتک میزد.. سرم درد میکرد وبیشتر ضربه هارو توی سرم میزد.. فوش هاش بیشتر از کتک هاش درد داشت.. لباس هامو ریخت توی چمدون وبایقه بلندم کرد.. چقدر بی پناه وضعیف بودم.. هیچکسو نداشتم ازم دفاع کنه.. پدری نداشتم که بیاد ونذاره کسی دخترشو اذیت کنه‌.. درو بازکرد وپرتم کرد بیرون وچمدونمم انداخت کنارم ودربسته شد.. نای حرف زدن نداشتم.. خجالت کشیدم ازاینکه مبادا همسایه ای دروبازکنه وحقارتمو پشت دربسته ببینه! آخ عماد اینا تاوان چی بود که باید پس میدادم! باهزار بدبختی وگریه کنان بلند شدم وهرکاری کردم بتونم چمدونمو بلند کنم نتونستم.. انگاری دنده ام شکسته بود.. چشمام به حدی سیاهی میرفت که حس میکردم جلوی پامو نمیبیتم... فقط کیفمو باهزار زحمت برداشتم و خودمو انداختم توی آسانسور ودکمه ی پارکینکو زدم! @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥