eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
22.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #صد_ونودوهشت بادیدن برکه ی خیلی قشنگی که روبه روم بود حیرت زده دست
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 مهراد؛ باعصبانیت بازمو ازدست ترلان بیرون کشیدم وگفتم: _اون حرکت خاله چه معنی داشت؟ اون چه حرفی بود توجمع زد؟ کدوم ازدواج؟ کدوم بچه؟ ازچی دارین حرف میزنین شماها؟؟؟ ترلان_ عشقم مامان که از تصمیم ما خبر نداره! اون فکرمیکنه قراره ازدواج کنیم.. عصبی وبلند داد زدم: _جمع کنید مسخره بازی هاتونو.. مگه روز اول بهت نگفتم به مادرت بگو خیالات برش نداره؟ مگه نگفتم نامزدی ما فرمالیته اس و ازدواجی درکار نیست؟ مثلا بااین کارتون میخواین منو تو عمل انجام شده قرار بدین؟ ترلان_ وای مهراد.. چرا داد میزنی؟ چی شده مگه؟ مامانم چیزی نگفته که.. بعدشم من اگر بهشون میگفتم قراره بازیچه ی دست جنابعالی باشم به نظرت میذاشتن نامزد کنیم؟ اونم جلوی اون همه جمعیت؟ _کسی مجبورت نکرده بود! کرده بود؟ من مجبورت کردم سوری نامزد کنیم؟ هان؟ ترلان_ نه نکردی.. منم درقبال کارم مزدی نگرفتم که بخوای بجای تشکر توهین کنی! چون عاشقتم قبول کردم.. یه کم مکث کرد وباگریه ادامه داد: چون دلم میخواست حتی به دروغ وبه ظاهر هم که شده زنت باشم.. عشقت باشم.. عصبی داد زدم: _ میشه گریه نکنی؟ میشه بازم شروع نکنی؟ این همه راه منو کشوندین اینجا که مامانت تاریخ ازدواج توی جمع مهمون های مسخره تون تایین کنه وتوهم اشک بریزی که چی بشه؟ حالیتونه من زن دارم؟ پشت دستمو روی کف دست دیگه ام کوبیدم وبلندتر داد زدم: بخدا که اگر حالیتون باشه! اومد حرف بزنه که سریع گفتم: _حوصله ندارم ترلان.. من دیگه میرم.. خداحافظ به سمت ماشینم رفتم و بی توجه به گریه های ترلان ماشینو روشن کردم وبه سرعت ازاون خونه ی مضحک اومدم بیرون! به علی زنگ زدم ومنتظر جوابش شدم! علی_ جانم داداش؟ _خبری نشد؟ علی_ نه متاسفانه.. تنها شماره ای که ازش داشتیم خاموشه وکاری ازدست من برنمیاد داداش! صدام لرزید.. بی تاب بودم.. دلم برای اون لعنتی سنگ دل تنگ شده بود.. _من چیکارکنم علی؟ دارم دیوونه میشم! علی_تنها راهش اینه پدرو مادرتو راضی کنی آدرسشو بهت بدن! آهسته گفتم: حتی اجازه ی دیدنشونم ندارم! علی_ درنهایت پسرشونی.. تومیتونی داداشم! _باشه.. ممنون. شب بخیر @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥