eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
22.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #صد_وهشتادویک مهراد: داشتم به خونه ای که توی آدرس بود نزدیک میشدم
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 صحرا: توی ماشین نشسته بودم وبا استرس با انگشت هام بازی میکردم و گوش هامو تیز کرده بودم تا متوجه اطرافم بشم اما صدایی نمیومد.. زیرلب صلوات میفرستادم ودعا میکردم اتفاقی واسشون نیفته! کم کم به گریه افتادم وبلندتر زمزمه کردم: _خدایا التماست میکنم کمکم کن.. خدایا عمادو به توسپردم.. خودت میدونی مثل داداشمه و باعث وبانی همه ی مشکلات خودمم.. اون بیچاره گناهی نداره واین من بودم که بهش زنگ زدم! داشتم گریه میکردم که صدای بازشدن درماشین باعث شد به طرف صدا برگردم.. مهراد_ یک پدری ازت دربیارم کورشدن که سهله، اسم خودتم ازیادت بره! سکوت کردم.. صدای نفس نفس های عصبیش که داد میزد دعوا کرده لرز به جونم انداخته بود.. باهمون چشمای کورم سرعت بیش از حد ماشینو حس میکردم و دلم از شدت ترس ضعف میرفت.. سرم اونقدر درد میکرد که آرزوی مرگ میکردم بلکه ازاین درد راحت بشم! سکوت مهراد بیشتر عذابم میداد و درد بیشتری داشت.. نمیدونستم چی درانتظارمه.. نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیوفته.. من.. من حتی نمیدونستم ساعت چنده و توی چه موقعیتی هستم! ترمز شدید ماشین باعث شد محکم به جلو پرت بشم اما وسط راه تونستم خودمو کنترل کنم وبه جایی برخورد نکنم! پیاده شد و یه کم بعد درسمت من باز شد وبازوم کشیده شد! _منوکجا میبری؟ من حالم خوب نیست.. ولم کن مهراد راحتم بذار توروخدا! فشار دستشو دور بازوم بیشتر کرد ومن از درد صورتم جمع شد.. آروم وکنترل شده گفت: _خفه شو.. یک کلمه حرف بزنی دندون هاتو میریزم توی حلقت! پس خفه شو و بیشترازاین روانیم نکن! @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥