eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
12.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #صد_وهفتادوپنج توی کل مسیر دستم توی دست های عماد بود واحساس شرم می
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 دستمو دراز کردم وبا قاطعیت گفتم: _بده من جواب بدم.. عماد_ چی؟ مگه نگفتی نمیخوای پیدات کنه؟ _قرارنیست باجواب دادن تلفن پیدام کنه.. خواهش میکنم گوشی رو بده.. دستم همونطور دراز بود که عماد گوشی رو دستم داد وطبق چیزی که توی ذهنم از جواب دادن تلفن بود دکمه اتصالو لمس کردم وکنار گوشم گذاشتم.. _بله؟ مهراد_ کدوم قبرستونی هستی؟ هان؟ چنان نعره کشید که غالب توهی کردم اما به روی خودم نیاوردم.. _به تومربوط نیست.. منتظر دادخواست طلاقم باش! مهراد_ صحرا نکن.. اشتباه گذشته رو تکرارنکن.. صحرا برگردخونه.. من دیگه.. میون حرفش پریدم وگفتم: _توواسه من مهم نیستی.. حتی اگر بمیری هم فکرمیکنم یه حیون مرده نه یه آدم.. دیگه به من زنگ نزن چون تماس های بعدیتو عشقم جواب میده! مهراد_ چی؟ عشقت؟ تو.. تو باعمادی؟ _دیگه حوصله حرف زدن ندارم.. خداحافظ.. گوشی رو قطع کردم وباصدای بلند زدم زیر گریه.. عماد دستمو گرفت وگفت: _صحرا جان آروم باش.. واسه چشمات گریه خوب نیست.. دستمو محکم بیرون کشیدم وجیغ زدم: _به من دست نزن! عماد_ باشه توروخدا خودتو اذیت نکن.. من اگر کنارتم به عنوان یه دوست کنارتم.. نمیگم برادر چون عشقم به تو به چشم خواهر وبرداری نیست! باهمون گریه گفتم: _ببخشی عماد.. ببخش که اذیت میکنم وهمچنان صبوری.. عماد_ دوستش داری؟ گریه ام قطع شد.. توی تاریکی مطلق چشمام تصویر خنده های مهراد واسم تداعی شد.. دوستش داشتم.. به خودم نمیتونستم دروغ بگم @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥