eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
21.2هزار دنبال‌کننده
851 عکس
767 ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #صد_وپنجاه‌وسه درماشینو محکم به هم کوبیدم وباعصبانیت گفتم: _زن یه
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 غم دنیاتوی دلم بود.. صحرای بیچاره.. دلم هق هق میخواست اما نباید جلوی اون دختره ی عوضی احساس ضعف میکردم.. البته شاید من روی اون بیخودی حساس شدم.. شاید دختر خوبی باشه.. ازکجا معلوم اصلا سروسری باهم دارن؟ بغض سنگینی توی گلوم بود وهمین باعث میشد سکوتی سنگین تراز بغضم بکنم! ازآسانسور اومدیم بیرون که مهراد دستمو گرفت وبالحنی ملتمسانه گفت: _معذرت میخوام خانومم! من اون مردکو می بینم ازخود بیخود میشم.. ناهار که خوریدم برت میگردونم! باشه؟ سرمو تکون دادم که کشیدم وپیشونیمو ب.وس.ید.. دلم آروم گرفت.. همین کافیه مگه نه؟ همین که میون اون همه تنهایی حس کنی یه نفرحمایتت میکنه! کلید وبه در انداختیم ووارد خونه شدیم! بادیدن خونه که تغییر دکوراسیونش داده بودن خون توی رگم هام یخ بست! مهرادبیخیال از شکل خونه منو به سمت اتاق هدایت کرد.. انگار یه باردیگه خونه رودیده بود چون واسش تازگی نداشت.. عصبی گفتم: _کی دست به دکورخونه ی من زده؟ مهراد_ آروم باش! منو سحر جابجا کردیم روحیه ات عوض بشه! _سلام.. خوش اومدین.. صدای جلف سحر ازپشت سرم باعث شد باتندی برگردم سمتش! قبل ازاینکه دهن بازکنم مهراد کنار گوشم گفت: _اون گناهی نداره.. خواسته ی من بود! داشتم از عصبانیت سکته میکردم اما بازمممم.. خفه خون گرفتم! آروم سلام کردم وبه سمت اتاقم رفتم.. سحر_ تسلیت میگم! بی توجه به حرفش وارد اتاقم شدم.. حتی دکور اتاقمم تغییر داده بودن.. فقط ۳روز خونه نبودم.. فقط ۳روز!! مهراد_ صحرا؟ باصدای لرزون گفتم: _این دختره رو میکنی بیرون! مهراد یا جای منه تواین خونه یا جای این.. مهراد که تعجب توی صداش موج میزد گفت: _چی شده صحرا؟ ببین داری بارفتار های یک دفعه ایت وادارم میکنی فکراشتباه بکنم! رفتم توی چند سانتی ازصورتش ایستادم وتوپیدم: _میکنیش بیرون وگرنه من میرم! @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥