عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #106 صمدی به طرفمون چرخیداما وقتی دست های گره خورده ی ما رو دید اخم
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#107
صمدی اخم کرد و گفت:
_چرا عزیزم میریم
یا خدا چرا اینا اینطوری رفتار میکنن؟؟یکیش به آرشام نگاه میکنه و یکیش هم اخم میکنه
صمدی رو به آرشام کرد و گفت:
_آرشام شما هم میاین؟برای پریا خانوم نمیخوای لباس بخری؟
آرشام به اجبار سری تکون داد و گفت:
_چرا ما هم میایم
من و مهران به زور جلوی خودمون رو گرفته بودیم که نخندیم
صمدی و بنیتا به طرف اتاقشون رفتن
وقتی مطمئن شدیم که رفتن من و مهران زدیم زیر خنده
به طرف مهران رفتم و با خنده گفتم :
_اینا همیشه اینطوری باهمدیگه رفتار میکنن؟؟؟
مهران هم با خنده گفت:
_نه بابا تا قبل از اینکه شما بیاین خیلی عاشقانه رفتار میکردن اما الان نمیدونم چی شده
خندیدم و گفتم :
_من میدونم چی شده
مهران چشمکی زد و گفت :
_چی شده؟
به آرشام که با تعجب نگام میکرد اشاره کردم و گفتم :
_بنیتا عاشق آرشام شده
همزمان با مهران زدیم زیر خنده
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀