عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #108 آرشام با حالت خاص و مغرورانه ای گفت: _بهش حق میدم چون همه د
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#109
_مگه تو با ما نمیای خرید؟؟
مهران _ نه حوصله ندارم میرم خونه استراحت کنم
_کاش میومدی یکم اینا رو مسخره میکردیم میخندیدیم
مهران با خنده همونطوری که به طرف در خروجی میرفت گفت:
_شب میام مسخره میکنیم نگران نباش
بعد از خونه خارج شد
حیف این مهران نیست هر جا ما دو تا باشیم کسی حوصله اش سر نمیره
اعتماد به سقف هم خودتون دارین من واقعیت رو میگم
از روی مبل برخاستم و به طرف اتاقمون رفتم
در رو باز کردم و بدون اینکه حواسم باشه در اتاق لباس ها رو باز کردم
اصلا حواسم نبود که ممکنه آرشام اونجا باشه
وقتی اتاق رو باز کردم آرشام رو دیدم که با بالا تنه لخت میخواست لباسش رو بپوشه
سریع چشام رو گرفتم و گفتم :
_ببخشید حواسم نبود
آرشام با خنده نگام کرد که سریع در رو بستم یا خدا آبروم رفت
به طرف تخت رفتم و روش نشستم تا از اتاق بیرون بیاد
بعد از چند دقیقه کوتاه از اتاق بیرون اومد و بهم نگاه کرد و گفت:
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀