عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #138 هنوز حرفم تموم نشده بود که با عصبانیت گفت: _پس چطوریه؟؟خوب د
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#139
با عصبانیت سیلی به صورتش زدم و نزاشتم ادامه حرفش رو بزنه
میدونستم که از شدت عصبانیت صورتم سرخ شده
انگشت اشاره ام رو به نشانه تهدید بالا آوردم و گفتم:
_دوربین ها رو میبینیم مطمئن باش حق با تو نیست ....
در ضمن تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی فهمیدی؟؟؟؟
بعد بدون اینکه اجازه بدم حرفی بزنه با دو از ماشین پیاده شدم
اشکام بی اراده از چشام سرازیر میشدن
خیابون به شدت خلوت بود نمیدونستم از کجا باید برم
آرشام هم با عصبانیت ماشین رو روشن کرد و با سرعت زیادی روند
چقدر بیشعور بود با خودش نگفت این دختر چطوری تو کشور غریب باید برگرده ویلا
هیچ جا رو نمیشناختم فقط مستقیم به راهم ادامه میدادم
یه ایستگاه اتوبوس دیدم از بس راه رفته بودم که پاهام درد میکرد
به طرف ایستگاه رفتم و رو صندلی نشستم
اونجا خیلی خلوت بود هیچ کس اونطرف ها نبود
تعداد خیلی کمی ماشین از اونجا رد میشدن
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀