عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #139 با عصبانیت سیلی به صورتش زدم و نزاشتم ادامه حرفش رو بزنه
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#140
یهو یه ماشین که دو تا پسر داخلش بودن جلوی پام نگه داشت
پسره که کنار راننده نشسته بود به زبان ترکی گفت :
_گوزل کیز تانیشماکدان قورور دویویورسین (دختر خوشگل افتخار آشنایی میدی؟؟)
با اخم نگاش کردم شیطونه میگه بزنم لهشون کنم
دق و دلی آرشام رو هم سر اینا خالی کنم
اما چیزی نگفتم
و به طرف مخالف نگاه کردم
بهشون بی توجه بودم تا شاید برن ....
اما سیریش تر از این حرفا بودن
پسره از ماشین پیاده شد و اومد کنارم نشست
خواست دستش رو به طرف موهام بیاره که صبرم لبریز شد
با عصبانیت مچ دستش رو گرفتم و پیچ دادم
پسره از شدت درد تقلا میکرد که ولش کنم
دوستش هم از ماشین پیاده شد و سریع به طرفم اومد
خواست از پشت سرم منو بزنه که پای راستم رو بلند کردم
و زدم اونجایی که نباید میزدم....
با ضربه ای که به پسره زدم پسره افتاد زمین و شروع به آه و ناله کرد
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀