عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #239 آرشام دستام رو گرفت و همونطوری که در رو باز میکرد گفت: _اونی
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#240
صمدی میگه چرا با من قرار میزاشته
حرفش قانع کننده بود برای همین دیگه چیزی نگفتم
تا وقتی به رستورانی که قرار گذاشتن برسیم سکوت کردیم
وقتی به رستوران رسیدیم .....
دست تو دست همدیگه وارد رستوران شدیم .
بنیتا با یه وضع بدحجابی روی یکی از صندلی ها نشسته بود
لباسش خیلی کوتاه و باز بود
وقتی ما رو دید تعجب کرد....
فک نمیکرد من همراه آرشام بیام
به طرف میز رفتیم و کنار همدیگه نشستیم
بنیتا با تعجب بهم نگاه میکرد .
لبخندی زدم و با لحن خونسردی گفتم:
_سلام ینیتا جون حالت خوبه؟
بنیتا با حرص بهم نگاه کرد و حرفی نزد
رو به آرشام کرد و گفت :
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀