عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #35 کم مونده بود افسرده بشم..منم خندیدم و گفتم : _منم دلم برای کلک
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#36
بدون اینکه به پسره نگاه کنم بهش اشاره کردم و گفتم :
_نگاه کن این کیه تو اتاق من؟؟
مهران به جایی که اشاره میکردم نگاه کرد....
اما وقتی پسره رو دید یهو خنده اش گرفت و همونطوری که میخندید گفت:
_بابا غریبه نیست آرشام هست....
یه تای ابروم رو بالا انداختم و گفتم:
_آرشام کیه؟؟مهران همونطوری که به طرف پسره میرفت گفت:
_بهت میگم یه لحظه امون بده....
بعد به طرف پسره رفت و رو به پسره گفت:
_داداش تو رو خدا برو پیرهنت رو بپوش
دختر مردم کم مونده بود سکته کنه
زیر چشمی بهشون نگاه کردم که دیدم پسره یه نگاهی بهم کرد
و بعد با پوزخند سری تکون داد و به طرف اتاق رفت
عجب پسره پررویی هست شیطونه میگه بزنم لهش کنم
(مگه ندیدی هیکلش رو به نظرت میتونی بزنیش؟؟)
(عه وجدان جون یه لحظه ساکت شو نمیزاری دروغکی هم از خودمون تعریف کنیم)
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀