عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #56 بعد از جاری شدن خطبه دوباره بدون هیچ حسی سوار ماشین شدیم و برگ
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#57
همین که مهران رفت ،آرشام هم با چهره ای اخمو وارد سالن هتل شد...
جلوی اتاق هتل ایستادیم و آرشام با کارتش در اتاقمون رو باز کرد
به طرف آشپزخونه رفت و یه لیوان آب برای خودش ریخت و خورد
منم بی توجه بهش به طرف اتاق رفتم تا لباس راحتی بپوشم....
بعد از عوض کردن لباس هام با خستگی به حمام پناه بردم
تا شاید دوش گرفتن یکم سرحالم کنه
بعد از چند دقیقه کوتاه از حموم بیرون اومدم
لباسم رو پوشیدم و جلوی آیینه موهام رو سشوار میکشیدم
که با شنیدن صدای گوشیم به طرف گوشی رفتم
با دیدن اسم مامانم که روی صفحه خودنمایی میکرد
ناخودآگاه لبخند مهمون لبام شد
و با انرژی تماس رو وصل کردم
_سلام بر عشق ترین مادر دنیا
مامان_سلام عشق مامان چطوری ؟؟چیکار میکنی؟؟
بابات الان ماجرا رو برام تعریف کرد
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀