عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #57 همین که مهران رفت ،آرشام هم با چهره ای اخمو وارد سالن هتل شد
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#58
فدات بشم مادر من که گفتم نرو حالا چیکار میخوای بکنی؟؟
اگه فک میکنی اینکار باعث ناراحتیت میشه
همین الان با سرهنگ حرف میزنم تا اجازه بده برگردی
لبخند تلخی زدم و با صدایی که به زور از ته چاه در میومد گفتم:
_نه مامان نگران نباش همه چیز روبه راهه
+باشه عزیزم خداروشکر ،
راستی بابات میپرسه رفتین محضر برای جاری شدن صیغه یا نه؟؟
_بله مامان رفتیم تازه رسیدیم ،
_باشه قربونت بشم تازه از راه رسیدی برو استراحت کن.....
بعد از عوض کردن لباس هام با خستگی به حمام پناه بردم
تا شاید دوش گرفتن یکم سرحالم کنه
بعد از چند دقیقه کوتاه از حموم بیرون اومدم
لباسم رو پوشیدم و جلوی آیینه موهام رو سشوار میکشیدم
که با شنیدن صدای گوشیم به طرف گوشی رفتم
با دیدن اسم مامانم که روی صفحه خودنمایی میکرد
ناخودآگاه لبخند مهمون لبام شد
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀