عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #81 مهران هم زنگ زد و بهتون گفت شما هم قبول کردین و اومدین وقتی
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#82
با این کار نه تنها خلاف اصلیشون رو پیدا کنن
بلکه افرادی که تو این کار دست دارن رو هم شناسایی کنن
چون صددرصد اینا شاخه ای از یه باند بزرگ هستن
صمدی هم فک میکنه که ما مواد فروش تو ایران هستیم و از کارهاشون خبر نداریم
و میخواد با ما شریک بشه تا یکم پول به دست بیاره
و روی کار اصلیش بیشتر بتونه متمرکز بشه
اونموقع نمیدونستم مهران تو این باند هست
حتی نمیدونستم که خودم هم قراره به عنوان یکی از نیروها انتخاب بشم
(برای همین وقتی فهمیدم که من به عنوان یکی از نیروها انتخاب شدم شوکه شدم )
یهو با حرف صمدی از فکر بیرون اومدم :
_آقای اسماعیلی نظر شما چیه؟؟
آرشام لبخند مغرورانه ای زد و گفت:
_منم موافقم راستش من با باند های زیادی همکاری کردم و نیازی به شراکت نداشتم
اما به خاطر دوستم مهران به شما اعتماد میکنم و امیدوارم شراکت خوبی داشته باشیم
صمدی که فک میکرد ما رو گول زده باخوشحالی لبخندی زد و با آرشام دست داد و گفت:
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀