عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #88 به آرشام نگاه کردم که خنده ی پیروزمندانه ای میزد سریع به خودم
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#89
بعد دوباره چمدون ها رو برداشت در ماشین رو باز کرد
چمدون ها رو داخل ماشین گذاشت .....
منم تو ماشین نشستم آرشام ماشین رو روشن کرد و به طرف ویلای صمدی حرکت کردیم
مخفیانه به آینه نگاه کردم که دیدم آدم صمدی
با همون موتور سیاه رنگ داره تعقیبمون میکنه
پوف کلافه ای کشیدم و خواستم به خیابون ها خیره بشم که آرشام با خنده گفت:
_به این راحتی خسته شدی کوچولو؟؟
اگه نمیتونی از الان اعلام کن و انصراف بده
چون صددرصد دیر یا زود با کارهات
باعث از بین رفتن عملیات میشی پس هر چه زودتر بهتر
با خشم بهش نگاه کردم و گفتم:
_ببین پدر بزرگ داری رو اعصابم راه میری
اگه آدم صمدی تعقیبمون نمیکرد خوب میدونستم چطوری ادبت کنم
حرف زدن با تو رو اصلا دوست ندارم
چون هر چقدر با یه آدم بیشعور حرف بزنی باعث میشه عصبانی تر بشی
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀