eitaa logo
کانال سید سراج الدین جزائری
26.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
11 فایل
شهیدتر ز شهیدان بی کفن، #شاعر غریب تر ز #نویسنده ها، #کتابفروش . یک جوان نسبتا خییییلی معمولی ارتباط : @seyedseraj اگر حرفی رو نخواستی رو در رو بگی👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a ⛔تبلیغات ندارم⛔ ‌. کپی و برداشت از مطالب جایز
مشاهده در ایتا
دانلود
(س) تجربه‌نگاری خدمت حرم اباعبدالله(ع) خرمشهر تا همین چند دقیقه پیش مشغول رانندگی بودم. طبق عادت مستقیم باید می رفتیم خانه محمود و ماشین رو می گذاشتیم و می‌رفتیم مرز. اما این بار کمی متفاوت بود. شب‌های محرم است و محمود هم درگیر روضه و مسجد. مستقیم رفتیم مسجد محسنی فر دنبال محمود و از آنجا با هم رفتیم تا خانه‌شان. ماشین را گذاشتیم توی پارکینگ و قرار شد زهرا (دختر محمود) و مادرش را برسانیم یادمان علقمه که بروند هیئت و بعد محمود ما را برساند پایانه. زهرا رسیده- نرسیده سراغ داداش کُپُلی را گرفت. محمدحسین را می‌گفت.چند روز پیش که با محمود خانوادگی مشرف شده بودیم مشهد پسرک حسابی توی دل زهرای ۳ ساله جا باز کرده بود. در همین حیث و بیث رسیدیم علقمه . چقدر نسبت به سال‌های خادمی راهیان‌نورمان تغییر کرده بود. ساعت حدود ۱۰ بود و پایان سخنرانی. محمود می‌گفت تا ساعت ۱ روضه و سینه زنی ادامه دارد... گفتم من یکی که ۳ ساعت روضه و سینه زنی را نمی‌کشم و همین شد دستمایه شوخی نیم ساعته‌مان تا پایانه مرزی... البته بین راه یک فلافل هم میخوریم که شاممان باشد. جاده خرمشهر - شلمچه برای اکیپ سه نفرمان کلی خاطره دارد. چه از راهیان نور و چه از راهیان کربلا... به هر نحو میرسیم پایانه مرزی و وقت خداحافظی است... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
تجربه‌نگاری خدمت حرم اباعبدالله(ع) حدود محمود در آخرین نقطه‌ای که می شد ایستاد و پیاده شدیم.خداحافظی کردیم و با سعید راهی سالن پایانه شدیم پنج دقیقه‌ای می‌شود که از محمود جدا شده‌ بودیم و الآن دیگر چند قدمی ورودی سالن رسیده ایم‌. یاد شما می افتم‌ که قول داده‌ام عکس و ‌فیلم برایتان بگذارم تا همسفرم‌ باشید. دست می برم به سمت جیبم تا گوشی را بردارم. ای داد بیداد. گوشی نیست‌. یادم می‌افتد آنجا که خواستم لیموناد محمود را که افتاده بود بردارم گوشی از دستم‌ افتاده بود کف ماشین‌. داستان را به سعید می گویم و او هم سریع به محمود زنگ می زند. گوشی را جواب نداده با خنده می‌گوید چیزی جا گذاشتید. سعید ماجرا را می‌گوید و قرار می شود محمود دور بزند. ما هم. بر می گردیم به نقطه صفر. بچه‌های جنگ بهش می گویند نقطه رهایی یعنی آنجایی که عملیات شروع می شود و دیگر باید آتش به اختیار پیش بروی تا دستور بعدی برسد‌. محمود می رسد و از دور گوشی را نشان می‌دهد و می خندد. گوشی را می‌گیرد و عذرخواهی و خداحافظی مجددی می‌کنم. ساعت ۱۰ شب است و هنوز هرم گرمای جنوب اذیت کننده. سعید پیشنهاد می دهد کفشم را با صندل عوض کنم و جورابهایم را در بیاورم تا گرما را راحت‌تر تحمل کنم. دیده بود که موقع پیاده شدن از ماشین صندلهایم را توی کوله ام گذاشته بودم‌. حرفش منطقی به‌نظر می‌رسید ولی بیرون از خانه بدون جوراب انگار یک چیز گم کرده باشم راحت نیستم. این هم برمی‌گردد به شخصیت بیش از حد رسمی‌ام. کفش و صندل را فوری عوض می‌کنم و می رویم سمت سالن. می رسیم به تابلو سالن و باز یاد شما می افتم. سریع گوشی را از جیبم بیرون می آورم و یک عکس برایتان‌میگیرم و توی کانال پستش میکنم‌. اصلا انگار حواسم‌نیست که مطالب باید پیوستگی زمانی داشته باشد. شوق روایت سفر را دارم. خودتان مقصرید. از بس که با روایت سفر قبلی ارتباط برقرار کرده‌ بودید. بازخورد مثبت داده بودید. داخل سالن می شویم و لذت خنکی هوای کولرها بدنمان را شل می کند سعید به‌شوخی می‌گوید همین‌جا خوب است. بمانیم. سالن خیلی خلوت‌تر از آنی است که تصور می کردم. ساعت را نگاه می‌کنم حدود‌۱۰ است تقریبا مطمئن می شویم که جماعتمان رفته‌اند‌ و حال دیگر باید با ماشین‌های کاراج خودمان را برسانیم کربلا. صفِ کوتاه و روانِ گیت ایران را فوری رد می‌کنیم و میرویم به سمت عراق. صف‌های مهر ورود عراق اما مثل همیشه شلوغ است و کند‌. چند دقیقه‌ای معطلیم، مهر را می زنیم‌و‌ می‌رویم بیرون. همین چند قدمی سالن صداهای آشنایی به گوش می‌رسد: کربلا کربلا کربلا نجف نَفَرین نجف نجف نجف محوطه پر است از ون هر و کمی دورتر هم چند اتوبوس. خبری اما از سواری‌ها نیست. سراغشان را می‌گیرم میگویند باید بروی الساحة. میدان یا ساحة جایی این‌که ماشین های مسافرکش تجمع کرده‌اند. سعید میگویند با همین ون‌ها برویم. گران می گویند. ۲۰ هزار دینار ولی ۳-۴ هزار دینار ارزش جر و بحث و چانه زدن را ندارد. کوله‌ها را روی سقف ون ۱۱ نفره هیوندایی که به جز ما یک نفر دیگر می خواهد برای تکمیل می‌بندیم و منتظر یک نفریم که چند مأمور از راه می رسند‌ و می گویند همه پیاده شوید. ما که هنوز سوار‌نشده بودیم در حیرت و حسرتیم که راننده می‌پرد پایین و ‌می رود سمتشان. به نظر می رسد از قسم آزار الزائرین آمده‌باشند. به راننده می گوید نمی‌توانی مسافر سوار کنی. باید همه را پیاده کنی. سایق(راننده) مدارکش را نشان می‌دهد و توضیح می دهد که مجوز دارم و این هم تمدید باج و … مردی سیاه‌پوشی که به نظر مسئولشان است کمی نرم‌تر شده و شروع می کند به گفتگوی با راننده. گفتگویشان برایم جذاب است. پیش می روم و گوش تیز می‌کنم. می‌پرسد: چقدر کرایه می‌گیری. راننده می‌گوید: عشرین. حرف های جناب مسئول حکمت آمیز است و پندآموز. دارد راننده را که جوانی است ۲۷-۲۸ ساله نصیحت می‌کند و شرافتش را در محضر اباعبدالله گرو می گیرد که این‌ها زائرند. مبادا آزارشان بدهی و بین راه ماشین‌را عوض کنی و باید ببری تا نهایت جایی که می شود برسانی‌شان و … نظرم عوض شد. انگار از قسم دفاع الامنی من حقوق الزائرین البی پناه آمده اند. تا به حال در عراق اینگونه نظارتی ندیده‌بودم. به هر ترتیب مدارک راننده را می دهند و سوار می شویم و حرکت می‌کنیم. ساعت از ۱۱ گذشته و احتمالا ۵ ساعتی راه تا کربلا در پیش داریم‌. خستگی ناشی از رانندگی اجازه نوشتن یادداشت هم نمی‌دهد چه برسد به روایت. گوشی را توی جیبم می گذارم و‌ آماده خواب می شوم هرچند در آن شرایطی که نشسته ام خوابیدن سخت به نظر می رسد. اما چاره‌ای نیست. باید خوابید تا راه نزدیک‌شود. کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین که از سالن خارج می شوی کلی ون و چندتایی هم اتوبوس ایستاده‌اند و آماده حرکت کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
تجربه‌نگاری خدمت حرم اباعبدالله(ع) رسیدم کربلا الحمدلله... نمیدانم چند بار چشم باز کردم. یک‌بارش را که برای گازوئیل ایستاده بودیم را خوب یادم است. پیاده شدیم و آبی خوردیم و هوایی. حدود ساعت ۱:۳۰ بود و می‌دانستیم که نیمی از راه را طی کرده ایم. خوابیدن در ون‌های ۱۱ نفره سخت است. خصوصا که صندلی متحرکش به من رسیده بود. تازه سوار شدیم راه را ادامه دهیم که یادم افتاد اینترنت همراهم را مهیا نکرده‌ام. *1111# را با خط ایرانسلم گرفتم و مراحل را پیش رفتم و یک بسته اینترنت رومینگ ۱۰ گیگابایت ۱۴ روزه انتخاب کردم. چندین سال است که در تشرف کربلا از این طریق اینترنتم را تأمین میکنم. هم بخش زیادی از هزینه به جیب شرکت ایرانی می رود و هم خدایی کیفیت و بیشتر و البته دسترسی راحت‌تری دارد از خطوط عراقی. این‌بار اما موقع پرداخت پیامک بانکی دیر به دستم می رسید و انجام عملیات پرداخت موفق نمیشد. سعید را صدا کردم تا اینترنت گوشی اش را اشتراک بگذارد و از نرم‌افزار ایرانسل من توانستم همان بسته را با میزبانی آسیاسیل عراق تهیه کنم به ۳۰۰ هزارتومان. یکی از حسن‌های اینترنت خطوط ایرانی در عراق این است که کلیه سایت ها و نرم‌افزار‌های بانکی ایرانی با این شبکه بیگانه نیستند و می توانی کارهایت راهم انجام بدی. خیالم که از اینترنت راحت شد. دوباره مهیا شدم برای خوابیدن. اینبار راحت‌تر و عمیق‌تر خوابیدم. چندباری بیدار شدم اما حس خواب سنگین‌تر را تجربه می کردم که یک باره راننده صدا زد إنزِلوا (پیاده شوید). ساعت گوشی را نگاه کردم ۴:۱۰ دقیقه بود. پیاده شدیم و به سمت حرم . درست نمی‌دانستم کجاییم ولی حسی به من می‌گفت بعد این دیوار روبرو از سیطره که رد شویم باب القبله امام حسین نمایان می شود. همین هم شد... هزار بار هم اگر کربلا مشرف شوی نگاه اول به گنبد در هر سفر همیشه یک حس و حال دیگری دارد. مثل تشنه‌ای که به چشمه برسد، گرسنه‌ای که به سفره طعام برسد. نه هیچکدام حس زائر تازه به کربلا رسیده را ندارد. ماهی... شاید ماهی... ماهی که دقایقی را بیرون آب بوده و از بی آبی به تلظی افتاده بهتر از هر کسی قدر دریا را می داند. هرچند عرب می گوید تلظی آن وقتی است که دیگر ماهی بیرون افتاده از دریا امیدی به پیداکردن آب ندارد و حتی دیگر بدنش تکانی نمی خورد . می گویند در این مرحله حتی اگر ماهی را به آب هم بیندازی دیگر فایده‌ای ندارد و جان می دهد اما این دریایی که من یافته‌ام سفینة النجاتی دارد که هرکس و هرچیز را به سلامت به مقصد می رساند. من به دریایی رسیده ام که دم نجات‌بخش مسیح و ید بیضای موسی و گلستان آتش ابراهیم و کشتی نوح و چه و چه از برکت نام او یعنی شبیر توان گرفته‌اند. کجا دارم می روم... اصلا قرار نبود به این شکل بنویسم. دست خودم نیست، ظهر روز هفتم محرم در حائر حسینی وسط روضه عربی نشسته‌ باشم و بنویسم خود به خود نوشته ام می رود سمت روضه علی اصغر(ع). آخر مقاتل نوشته اند که علی اصغر آن لحظه ها به تلظی افتاده بود. یعنی معلوم هم نبود اگر آب هم می داند طفلکی زنده ‌می‌ماند یا نه.... بگذریم... نم چشمی برای آمرزیدن من و شما بس است. خلاصه که رسیدیم به حرم الحسین(ع). نسیم خنک ورودی حرم مصممان می کند نماز را در حرم بخوانیم. کیف‌هایمان را تحویل امانت داری می دهیم و وضویی تازه می کنیم و میرویم سمت حرم... زیارت حسین (ع) رسیده از راه و با خستگی و گرد سفر مستحب است. شاید همین هم هست که زیارت از راه رسیده بیشتر می چسبد. کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موکب‌ها اطراف حرم برپاست و مشغول خدمت رسانی به زوار. امروز اینجا در عراق ۷محرم است و در صورتی که ایران ۸ام است هنوز کربلا خیلی شلوغ نشده و جالب است که اغلب زوار امروز ایرانی اند. هرچه به عاشورا نزدیک می شویم رفته رفته جمعیت عراقی‌ها بیشتر می شود... کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
خیلی‌ها پیام دادید و التماس دعا گفتید یا حاجتی رو گفتید تا از حضرت بخوام براتون. بعیده با شرایط شیفت و تولید محتوا فرصت کنم همه رو ببینم یا جواب بدم لینک میدارم اینجا تا ان شاء الله از طرف کسانی که ثبت‌نام می‌کنند زیارت نیابتی به جا بیارم و خدمتم رو تقدیم کنم برای عرض حاجت شما... هرکس دلتنگه و حاجتی داره بسم الله👇👇👇 https://formafzar.com/form/pm2pg https://formafzar.com/form/pm2pg https://formafzar.com/form/pm2pg
تجربه‌نگاری خدمت حرم اباعبدالله(ع) آماده‌خدمت از باب القبله وارد حرم می شویم. سلام میدهیم و به نماز می ایستیم. بعد نماز توجهمان جلب می شود به سخنرانی و روضه‌ای که ایرانی‌ها کوشهدحرم به پا میکنند. مرسوم است بعد نمازهای صبح حرم ایرانی‌هاسمت راست باب القبله منبر و روضه دارند. کمی نشستم پای روضه خوب که حالم خوش شد از سعید جدا شدم و رفتم زیارت. اطراف ضریح هنوز خلوت بود. زیارت دلچسبی کردم و آمدم سمت مجلس ایرانی‌ها. هنوز سینه زنی برپا بود و روزی ما هم شد. مجلس که تمام شد با سعید رفتیم حرم ابوالفضل العباس(ع) هم زیارت کردیم و از زیر مسقف ۳ برگشتیم سمت حرم امام حسین(ع) که تجدید خاظره‌ای هم باشد از خدمت اربعین گذشته. با مسئول گروه خدمتتان چندین بار است که تماس میگیرم و موفق نمی‌شوم صحبت کنم. تصمیم‌مان می‌شود که برویم یک گوشه حرم استراحت کنیم تا کمی سرحال شویم. از باب قاضی الحاجات وارد می شویم و همان ابتدای کار چشمم می خورد به در سرداب که باز است. از پله‌ها پایین می شویم و میرسیم به یک سالن بزرگ خنک. اصلا انگار دست و پایمان شل می شود. همه اینجا خوابیده‌اند. سبیل به سبیل. هوا به اندازه کافی خنک است.می گردیم تا یک جای خالی پیدا کنیم که باد مستقیم کولر نخورد. سعید بنظر خسته تر می رسد و همان لحظه که می رسیم خوابش می برد. من اما می نشینم به نوشتن. باید روایت را کامل کنم. دو سه ساعتی می گذرد و حالا من هم لَختی خوابیده و سرحال‌تر شده‌ام. ساعت تقریبا ۸:۳۰ است که سعید را صدا میکنم. گوشی ام‌خاموش شده است و لازم است برویم سروقت کیف ها و شارژر یا پاوربانک برداریم. ممکنه است گروه خادمین تماس بگیرند و تلفنم خاموش باشد. پاور بانک و شارژر را بر می داریم و حرم را دور می زنیم و میرویم سمت شارع سدره. صف قیمه نجفی یکی از موکب‌ها یادم می آورد که گرسنه ایم. غذا و آبی میخوریم می رویم در یکی از مسقف‌هایی که عتبه حسینی در در شماره سرده بنا کرده تا باز هم کمی استراحت کنیم. اینجا دیگر من هم که خسته‌ام جلوی باد یک کولر خوابم می برد. تقریبا دو ساعتی شده که خدام صدایمذن می کنند: زایر صلاة... نزدیک نماز است و میخواهند صف نماز را بر پا کنند. سعید میگوید نماز را برویم داخل حرم. حرف خوبی است.بر می خیزیم و وضویی میگیریم و می رویم سمت حرم. حرم شلوغ است و تقریبا مملو از جمعیت.به سختی جایی پیدا میکنیم و می ایستیم به نماز. نماز که تمام شد سریع شیخی از منبر بالا رفت و شروع به مقتل خوانی کرد. شهادت حضرت عباس را می خواند. گویا رسمشان است عراقی‌ها. روز هفتم روضه آقا ابالفضل العباس (ع) میخوانند. مقتل‌خوان حرفه‌ای میخواند و مستمع یک دست گریه می کنند. يا نَفْسُ من بعدِ الحسينِ هُوني وبعدَهُ لاَ كُنْتِ أنْ تَكوني هذا حسينٌ واردُ المَنونِ وتَشْربينَ بارِدَ المَعينِ تاللهِ ما هذا فِعالُ دِيني  ولا فِعَالُ صَادِقِ اليقينِ شلون اشرب وخوي حسين عطشان  وسكنة والحرم واطفال رضعان به اینجا که می رسد غوغا می شود. حتی ایرانی‌هایی که به نظر از عربی زیاد نمی‌دانند و متوجه حرف‌های روضه خوان نمی شوند زجه می زنند. یاد ادامه روایتم می افتم و گوشی را بر میدارم و در دل روضه شروع میکنم به نوشتن. متمم خود به خود می رود سمت روضه علی اصغر. انگار دلم روضه روز هفتم ایران خودمان را می خواهد از تلظی می نویسم. همین که نوشتن به پایان می رسد پیام ابوعلی روی گوشی ام می‌نشیند. سریع بیایید به آدرسی که می‌فرستم جلسه توجیهی خدام است و باید حاضر باشید. بدو بدو کفش و کیفمان را تحویل میگیریم و در گرمای ظهر خودمان را می رسانیم به شماره محمد امین و به جلسه. خیلی از خدام آشنا هستند در چایخانه حضرت رضا(ع) یا بین‌الحرمین سال قبل هم‌خدمتی بوده‌ایم. خوش و بشی میکنیم و حاضری می زنیم و می نشینیم پای صحبت های ابومهدی ادیب. نکات نهایی را گوش زد می‌کند و توضیحات می دهد. و سپس با ابومهدی می نشینند به تقسیم نفرات حاضر. گویا ما شیفت شب افتاده‌ایم و در یکی از ورودی های حرم امام حسین(ع). یک بار دیگر حضور و غیاب بر اساس شیفت‌ها انجام می شود. جمعی از خدام در یک اتاق روضه‌گرفته آمد و بعدش سینه‌زنی. خودم را می‌رسانم و گوشه‌ای می‌نشینم. حس و حال روضه عربی را خیلی دوست دارم. روضه که تمام می شود.یک سفره خودمانی از نان و پنیر و مربی به پا می شود و ناهار را میخوریم. حالا دیگر همه چیز آماده است و باید بنشینیم منتظر اطلاع مسئولین عتبه برای شروع خدمت. همه تقریبا آماده می‌شوند برای خوابیدن الآن منطقی‌ترین کار همین است. من هم در گوشه‌اش یک پشتی پیدا میکنم تا استراحت کنم. سپری کردن شیفت ۱۲ ساعته استراحت مفصلی میخواهد. کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
83.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه صبح‌های ایرانی ها در حرم امام حسین(ع) خیلی شنیدنی است. حال خوشی دارد که کمتر نصیب آدم می شود. کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
شیفت و محل خدمتمون مشخص شد: واجب: لیالی موضع: عارضه باب القبلة الحسینیه اسم مجموعة: ثامن الحجج شیفت شب محل باب‌القبله حرم امام حسین (ع) نام گروه ثامن الحجج کربلا چشمم به حرم افتاد... گفتم امام رضا خونه ات آباد... امام رضا خیلی دوست دارم... امام رضا خیلی دوست دارم... کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از شروع شیفت و تقسیم گروه‌ها خدام روضه و توسل و سینه زنی داشتند... نوای مجالس عربی دلنشینه حتی اگه معنی روضه‌هاشان را نفهمی ... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
🏴گزارش لحظه به لحظه از کربلا ✍از زبان خادم ایرانی حرم امام حسین(ع) به همراه قرعه کشی کربلا🎁 🔺امسال هم توفیقِ خدمت در حرم امام حسین (ع) نصیبمون شد... 🔺این‌بار هم مثل همیشه قصد دارم حس و حال این روزهای کربلا و خدمت در حرم حسین (ع) رو باهاتون به اشتراک بگذارم. إن شاءالله بعد عاشورا هم قراره سی نفر (هر روز یک نفر) رو به قید قرعه به نیابت از اعضای کانال می‌فرستیم کربلا کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترتیب نام گذاری روزهای دهه در عراق متفاوته دیشب شب هشتم شب حضرت قاسم بود و قافله ها برای حضرت حجله به پا کرده بودند... در درست بودن روایت ازدواج ایشان در کربلا بر اساس متون دست اول تشکیک های جدی وجود داد. کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
ایستاده بودم سر شیفت از معدود افرادی بودم که از محل خدمت راضی بودند. خروجی باب القبله هدایت دسته‌ها و موکب‌هایی که از حرم خارج می شوند بر عهده گروه ما بود. کار سنگین و طاقت فرسایی بود. خصوصا امشب و فردا... ابو یوسف آمد. مسئول مؤسسه را می گویم. صدایمان زد سراج، سعد و یک نفر دیگر که اسمش را نفهمیدم. تعالوا من ورای پرسیدم کجا!؟ گفت حائر...! باورم نمی شد. محل خدمتم تغییر کرده بود. باید می‌رفتیم داخل حائر حسینی برای خدمت... روزی من حیث لایحتسب دقیقه به این میگویند.... ان شاءالله سعید هم بیاید همانجا.. باشد هدیه امشب ما در شب تاسوعای کربلا... الحمدلله علی کل حال... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
هرساله این ایام هرچی آبرو داشتم خرج می کردم تا کمک این نوجوان‌هایی که همت کردن برای اباعبدالله مجلس گرفتن بتونیم مخارج هیئت رو تأمین کنیم. واقعا به دل و جگر و جربزه اشون غبطه می‌خورم. اینها با دست خالی حسبی الله رو معنی و علیه توکلت رو باور کردند. نوبت ماست تا بدونیم اهل یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه هستیم یا نه. خدمت امشب حائر حسینی به نیابت از کسانی که کمک میکنند به هیئت حتی ۱۰۰۰ تومان شماره کارت را پایین گذاشتم کلیک کنید کپی میشه
انشالله به مدد عزیزان دغدغه ی مخارج مانده ی مجلس اباعبدالله، از برگزارکنندگان هیات، بصورت دسته جمعی در این فرصت کوتاه برداشته شود. خرج هیات: ۲۶۰۰ سهم ۱۵۰ هزار تومانی ❌❌❌ تعداد سهم مانده: ۹۸۶ کلیک کنید تا کپی شود 👇 👇 👇
5041721113151162
بنام هیات دانش آموزی انصارالمهدی عج ┄┄┅═✧❁○❁✧═┅┄┄ 💫با ما همراه باشید ‌✌🏻⁩‌ @ansariha_ir
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیزهای جالبی امشب تو این دوتا هیأت دیدم الان نزدیک ساعت 12شب هستش و بعد هیأت جلسه کادر هستش و نقاط قوت و ضعف گفته میشه تا هر جلسه بهتر از جلسه قبل بشه یه اصطلاحی هست برای کارهای بی‌برنامه به‌کار میبرن و میگن کار هیأتی میکنن، یعنی کار بدون برنامه، بدون نظم و... اینجا به جرأت میتونم بگم تو این هیأت کارِ هیأتی به اون معنا اصلا وجود نداره. اینجا کار بسیار اصولیه. کاشکی همه‌کارها اینطوری هیأتی باشه کادر این هیأت خودش اندازه یه هیأت جمعیت داره | عضوشوید 👇 @hosein_darabi
توضیحات حسین دارابی در مورد این هیئت دقیقتر از منه در مورد هیئت دانش آموزی انصار المهدی شهرکرد این پست و چند پست بعدی رو بخونید👇👇👇 https://eitaa.com/hosein_darabi/16150
خیلی‌ها پیام دادید و التماس دعا گفتید یا حاجتی رو گفتید تا از حضرت بخوام براتون. بعیده با شرایط شیفت و تولید محتوا فرصت کنم همه رو ببینم یا جواب بدم لینک میدارم اینجا تا ان شاء الله از طرف کسانی که ثبت‌نام می‌کنند زیارت نیابتی به جا بیارم و خدمتم رو تقدیم کنم برای عرض حاجت شما... هرکس دلتنگه و حاجتی داره بسم الله👇👇👇 https://formafzar.com/form/pm2pg https://formafzar.com/form/pm2pg https://formafzar.com/form/pm2pg
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسته‌ عزاداری برای قاسم بن الحسن(ع)
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری شب تاسوعا در حرم امام حسین. اینجا عراقی ها امشب را روضه شهدا و اصحاب می خوانند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبیک یا حسین(ع) شب تاسوعای حسینی حرم امام حسین (ع) عراقی ها امشب روضه اصحاب می‌خوانند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خروج هیئت ها و مواکب عزاداری از باب القبله حرم امام حسین (ع) پس‌فردا برای طویرج مسیر برعکس میشه و عزاداران از اینجا و درحال دویدن وارد حرم می شوند در مورد طویرج می‌نویسم کانال 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046