eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
15هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
9هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 کانال شهیدبرزگر https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
📌داستان 🍃🌺 🔸 شاید در بهشت بشناسمت! این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه‌ی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم! https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16894 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
34.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍خاطره ای زیبا از ابراهیم هادی، یار گمنام امام زمان (عج)؟! 🕊میزبان زیارت عاشورای امشب 🌷شهید ابراهیم هادی است.... https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16895
🌹ایام شهادت شهید علی اصغرنیکخو 🌷بسیجی شهید علی اصغر نیکخو،همکلاسی و هم رزمی،خونگرم،با محبت،ورزشکار،جسور و همیشه شاد بود،داستان مجروح شدنش را از زبان همرزمش ،جانباز عزیز آقا حمید شیرازی شنیدم ،که چگونه و با چه جسارتی چند روز ،بی آب و غذا و با پای مجروح ،با آن عفونت شدید که کرم افتاده بود ،مقاومت کردند،تسلیم نشدند،مقاومت کردندتا خودشان را به خاکریز خودی برسونند و پس از بازسازی در بیمارستان،تحمل ماندن در امیرکلا را نداشت،و حتی 2 روز پس از قطعنامه در شلمچه ماند و در دفاع از پاتکهای دشمن مبارزه کرد،اما اینبار دیگر شهیدعلی اصغر نیکخو خود به عقب بر نگشت ، عشق خود رابامعشوقش معامله کرد و شهادت را زینت نامش کرد، روحش شاد.🌺 ✍️ خاطره کوتاه ار آقای مهدی یوسفی https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16896
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به گزینش سپاه گفتم این پسر یک شهید حججی دیگر است جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه مثل شهید حسین کریمی....🩸🕊 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16897
🌹 شهیدی که مزارش دارالشفاست 🌹 🍃 یک زوج زنجانی که در حسرت فرزند بود متوسل به شهید مصطفوی شد خداوند به آنها فرزندی عطا کرد و خانواده آن زوج برای شهید جایگاه و بارگاه درست نمودند. 🍃 شهیدی که چوپان بود و به دلیل اینکه همیشه در صحرا همراه گوسفندان بود نمی توانست جایی برود. 🍃 همیشه آرزو داشت برای یکبار برود مشهد پابوس امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام زمانی که جنگ شد به جبهه رفت و به برادرش گفت این خداحافظی و وداع آخر است. 🍃 سال ۶۵ در جبهه سومار شهید شد و پیکرش مفقود شد. همانگونه که آرزوی زیارت امام رضا علیه السلام را داشت پیکرش بعد از تفحص اشتباهی به مشهد رفت. 🔹و پس از تشییع در حرم مطهر متوجه شدند که شهید اهل زرند استان کرمان است و پیکرش برای دفن به زادگاهش انتقال داده شد. 🍃 شهیدی که بیماران به وی متوسل شدند و شفا گرفتند. 🍃 دختر بچه ای که تومار مغزی داشت تومار روی یک رگ قرار گرفته بود و امکان عمل مساوی با مرگ وی می شد. پدر و مادرش متوسل به شهید مصطفوی شدند که برای دخترشان دعا کند بعد از چند وقت تومار جابجا شد و در کمال شگفتی پزشکان شگفت زده شدند و عمل را انجام دادند. 🍃 شهیدی که مشاهده نمودند نوری از قبر شهید به طرف آسمان‌ بلند شده و محوطه را نورانی کرده و وقتی در کنار قبر شهید رفتند بوی عطر عجیبی به مشام رسیده است. گل هدیه می‌کنیم به روح ❤️ : ارسال برای ۵ نفر https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16898
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩معجزه پرچم رو شنیدین⁉️😭 آتش سوزی در یکی از برج های شهرک شهید خرازی که شبکه های معاند از این آتش سوزی در راستای منافع خود در این شرایط بهره برداری سیاسی نموده بودند تیرشان دوباره به سنگ خورد . در این آتش سوزی الحمدلله باحضور به موقع تیم آتش نشانی حادثه جانی نداشتیم و طبق فیلمی که خبرنگار رسمی داره گزارش میده 💚 پرچم اسم شریف حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها نسوخته است. السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16899
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️اگر کارتو درست انجام بدی آقا میاد! خوابی که شهید احمدی روشن دید! https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16900
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹جزئیات چگونگی شهادت سرداران و فرماندهان توسط اسرائیل از زبان آقای دکتر سید مصطفی خوش چشم https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16902
32.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل شکستن تاوان داره...👌❤️‍🩹 درسهایی از بزرگان دین📚 خاطره ای از شیخ رجبعلی خیاط فرزندان خود را با بزرگان دین آشنا کنید. https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16903
مردان ارتش و سپاه محافظان این سرزمیند و تفرقه در این مملکت جایی ندارد... ♦️بهتر است بدانیم ....🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✅ شهید ارتشی که خبر شهادت خودش را داد و گفت که دنبال من نگردید،من مفقودالاثر می شوم؟ 🌷شهید ارتشی که به خاطر برپایی نماز در اسارت ضد انقلاب،به شهادت رسید؟🌷شهید ارتشی که به دستور امام خمینی( ره) در قبرستان شیخان قم در جوار علما دفن شد؟ 🌷شهید ارتشی که  کاتب کلام وحی بود و بعد از کتابت قرآن با خط خودش،به شهادت رسید؟ 🌷شهید ارتشی که در دوران اسارت در عراق،با مکاتبه و از طریق یکی از دوستان،با امام خمینی ارتباط داشت؟ 🌷شهید ارتشی که در دوران اسارت به شهادت رسید و پیکر پاک او سالم و کامل،۱۲ سال بعد از دفن در خاک عراق، به ایران بازگردانده شد؟ 🌷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16904
4.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت تلخ همسر شهیده زهره حسینی از روز حمله اسرائیل به زندان اوین https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16905
💫پارت (70) جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷 📝بوسۀ زیرگلــــو 🌷همۀ خواهر و برادرها برای بدرقۀ محمّدعلی در منزل مادر جمع شده بودیم پس از کمی گفت و گو لحظۀ سخت جدایی فرا رسید، لبخند از روی لب ها پر کشید و کم کم جای خودش را به اندوه چهر ه ها داد، مردها بغض را در گلو می فشردند و زنان اشک می ریختند ولی محمّدعلی با دستانی حنا زده، موهایش را شانه می کرد و رویمان عطرافشانی می کرد، برادر مجردم مثل جوان تازه داماد شده رفتار می کرد 🌷مادر که کاسه صبرش لبریز شده بود با اخم گفت:محمدعلی... تو پنج بار به جبهه رفته ای، از آن گذشته برادرانت یک در میان سنگر را خالی نگذاشته اند و به جبهه رفته اند، می شود نروی؟ محمّدعلی:مگر جبهه رفتن کوپنی شده مادر آنها جای خود رفته اند و بنده جای خودم، هرکس مسئول عمل خودش است 🌷همه برخاستیم که تا محمّدعلی را چند متر بدرقه کنیم، مادر او را از زیر قرآن رد می کرد و داداش هم صدقه ای دور سرش چرخاند و من هم سراسیمه پارچی را از چشمۀ جلوِ در منزل پرکردم تا پشت قدمش بریزم ولی قبل از ریختن آب مانع شد و گفت: آبجی... چرا می خواهی آب پشت قدمم بریزی؟ گفتم: داداش جان. آب پشت قدم مسافر مبارک است، میریزم تا ان شاءالله زود به خانه برگردی. 🌷محمّدعلی چشمانش پر از اشک شد و گفت. نریز خواهرم..... چون هر وقت آب پشت قدمم ریخته ای برگشته ام . بس است دیگر، من این بار دوست دارم که شهید شوم بعد جلو آمد و پارچ آب را از دستم گرفت وقدری خورد بعدهم سلامی برامام حسین (ع)دادو گفت: آب نطلبیده مراد است آبجی...این دفعه اجازه ندادم آب بریزی چون واقعا بازگشتی در کار نیست 🌷 گریه امانم نمی داد،صورتم را بوسید. من که بارها شاهد سجده های طولانی محمّدعلی بودم و آن سجده ها در لحظۀ وداع یادم آمد و گفتم: بگذار تا سجده گاهت را ببوسم محمّد متواضعانه سرش را پایین آورد، با تمام وجود پیشانیش را بوسیدم و گفتم. خدا به همراهت برادر جان. 🌷محمّد لبخندی زد و گفت. بنده روسیاه تر از این صحبت ها هستم که سجده گاهم را ببوسی، سؤالی دارم، چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟ این بار در حالی که با صدای بلند گریه میکردم،گفتم: جان به لبم رساندی، چرا این سؤال جانسوز را لحظۀ آخرمی پرسی؟ 🌷پاسخ داد. لحظۀ وداع باید از خواهر سیّدالشهدا  الگو بگیری به خواهش برادرم زیر گلویش را بوسیدم و آن لحظه فهمیدم که حضرت زینب  چه مصیبتی را تحمّل کرد و این بوسه سخت ترین بوسۀ عمرم بود. 🌷محمّدعلی رفت ودرعملیات کربلای ۲ بشهادت رسید و مثل امام حسین (ع)پیکرش روی خاک کربلا مدتها مفقود گمنام ماند.ومن درفراقش زینب وار سوختم ....آنجا دانستم که مقصودِ برادرجوانم ازآن بوسه آخر چه بود ..... 🕊راوی: خواهرِ شهید؛ 🦋[بانو مَه اَفروز برزگر] است. https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16906