eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
•♥️• یادتان نیست که از دل برود.. نقشِ شن نیست✘ که از باور ساحل 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نیمه_پنهان_ماه 1 زندگی #شهید_مصطفی_چمران 🔻به روایت: همسرشهیــد #قسمت_سیُم 0⃣3⃣ 🔮نمی دانم چرا این
❣﷽❣ 📚 1 ﺯﻧﺪگی 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد 1⃣3⃣ 🔮آن شب باید بر می گشتم. آن لحظه تازه احساس کردم که مصطفی واقعا تمام شد😔 در مراسم آدم گم است و نمی فهمد. همین که وارد حیاط نخست وزیری شد و چشمش به آن زیر زمین افتاد، دردی قلبش💔 را فشرد، زانوهایش تا شد، زیر لب نجوا کرد: مصطفی رفتی، . 🔮به دیوار تكيه داد، نگاهش روی همه چیز چرخيد؛ این دو سال📆 چه طور گذشت و از این در چه قدر به خوش حالی وارد می شد به شوق دیدن و حضور مصطفی، و این جوانک های سرباز که حالا سرشان زیر افتاده چه طور گردن راست می کردند به نشانه . 🔮زندگی، زندگی برایش خالی شده بود، انگار ریشه اش را قطع⚡️ کرده بودند. یاد افتاد و آن فال حافظ، آن وقت او اصلا فارسی بلد نبود، نمی فهميد امام موسی و مصطفی با هم چی می خوانند. "امام موسی" خودش جریان فال حافظ را برای او گفت و بعد هم برایش گرفت و آمد الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها 🔮وقتی بعد از مصطفی از آن خانه🏡 آمدم بیرون - چون مال دولت بود -هیچ چیز جز لباس تنم نداشتم، حتی نداشتم خرج کنم، چون در ایران رسم است که فامیل مرده از مردم پذیرایی کنند و من آشنا نبودم و در لبنان این طور نیست. خودم می فهمیدم که مردم رحم می کنند، می گویند این خارجی است، آداب ما را نمی فهمد. دیدم آن خانه مال من نیست و باید بروم🚶‍♀ اما كجا؟ 🔮کمی خانه بودم، دوستان بودند. هر شب را یک جا می خوابیدم و بیش تر در بهشت زهرا کنار قبر مصطفي🌷 شب های سختی را می گذراندم، لبنان شلوغ بود، خانه مان بمباران💥 شده بود و خانواده ام رفته بودند خارج، از همه سخت تر روزهای بود. 🔮هر کس می خواهد جمعه را با فامیلش باشد و من می رفتم که مزاحم کسی نباشم، احساس می کردم دل شکسته ام دردم زیاد، به مصطفی می گفتم: تو به من ظلم کردی😭 از لبنان که آمدیم هر چه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه، در هم که هیچ چیز. بعد یک دفعه مصطفی رفت و من ماندم که کجا بروم⁉️ شش ماه این طور بود. تا فهمیدند ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 2⃣3⃣ 🔮این جریان را، خدمت که رفتیم به من گفتند: مصطفی برای دولت هم کار نکرد. هر چه کرد به دستور مستقیم خودم بود☝️ و من شما هستم. بعد بنیاد شهید🌷 به من خانه داد. خانه هیچی نداشت. جاهد - یکی از دوستان دکتر- از خانه خودش برایم یک تشک، چند بشقاب و...آورد تا توانستم با پدرم تماس بگیرم☎️ و پول برایم فرستاد. 🔮به خاطر این چیزها احساس می کردم مصطفی به من . البته نفسانی بود این حرفم، بعد که فکر می کردم، می دیدم مصطفی چیزی از دنیا نداشت، اما آن چه به من داد یک دنیا است👌 مصطفی در همه عالم هست، در قلب انسان ها♥️ 🔮من یادمه یک بار که به ایران می آمدم، در فرودگاه🛫 بیروت یک افسر مسیحی لبنانی با درجه بالا وقتی پاسپورتم را به نام بود دید، پرسید: نسبتی با چمران داری؟ گفتم: هستم. خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: او دشمن بود و با ما جنگید ولی مرد شریفی بود. بعد آمد بیرون دنبالم، گفت: ماشین نیامده برای شما؟ گفتم: مهم نیست. 🔮خندیدند و گفتند درست است، تو هستی. گاهی فکر می کرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه، از او حساب می کشد😞 چون او با مصطفی زندگی کرد: با نسخه کوچکی از امام على عليه السلام. همیشه به مصطفي مي گفت: تو نیستی، کسی نمی تواند او باشد، فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد🚫 🔮و مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خورده اش باز می شد و چشم هایش نم دار😢می گفت: نه، درست نیست ! با این حرف دارید راه در اسلام را می بندید، راه باز است، پیامبر مي گويد هرجا من پا زدم می تواند، هر کس به اندازه سعة اش. همه جا مصطفی سعی می کرد خودش کم تر از دیگران داشته باشد، چه لبنان، چه کردستان، چه اهواز 🔮لبنان که بودیم جز وسائل شخصی خود چیزی نداشتیم، در لبنان رسم نیست که کفشتان👞 را در بیاورید و بنشینید روی . وقتی خارجی ها می آمدند یا فاميل، رویم نمی شد بگویم کفش را در بیاورید، به مصطفی می گفتم: من نمی گویم خانه مجلل باشد ولی یک مبل داشته باشد🛋 که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند ها چیزی ندارند، بدبختند. مصطفی به شدت مخالف بود و می گفت... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ سلام آقا✋ دوباره و تسبیح خورشـ☀️ـید که دانه دانه لحظه‌ها را💔 می شمارد 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
واقعا کی فکرش💭 رو میکرد ادامه اینقدر سخت باشد😓 بعد از شما شدیم در روزمرگی هایمان😔 و گیر کردیم به سیم خاردار 🤲 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - با همه لحن خوش آواییم - مرحوم آغاسی.mp3
1.48M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷 🍃با همه لحن خوش آواییم 🍃در به در کوچه تنهائیم 💔 ‍‌😔😔😔آقا بیا 🙏😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.ببینید. تا حالا شده امام زمان علیه السلام تورانگاه کند و از دیدن تو لذت ببرد⁉️ 🎙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📎مادر من را رها کن. ❣محمدم در آخرین تماسش📞 به من گفت: مادر دعا کن ، اگر شهید نشوم دیوانه می‌شوم، مادر من را رها کن😔 ❣من هم روز در روضه اباعبدالله(ع) شرکت کردم، رو به قبله ایستادم و گفتم: حضرت زینب (س) محمد ناقابل من به پیشگاه شماست، قبول کنید🙏 ❣هر طور که شما می‌خواهید من راضی هستم، "روز شنبه" ساعت هفت⏰ غروب تیر به فرزندم می‌خوردو دم صبح به شهادت می‌رسد🕊🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰روزهای آغاز سال 43 بود. بیست وسه سال از خدا عمر گرفته بودم. خداوند سه به خانواده ما عطا کرده. فرزند بزرگم چهار ساله4⃣ بود. تا سه ماه دیگر هم فرزند بعدی به دنیا می آید👶 🔰مثل بسیاری از مردم آن زمان در یک خانه شلوغ🏡 و پر جمعیت بودیم. حیاطی بود و تعدادی اتاق در اطراف آن. در هر هم خانواده ای! 🔰رسیدگی به کارهای خانه و چندین فرزند خیلی بود. مادرم به کمکم می آمد. اما باز هم مشکلات زیادی داشتیم😢 البته همه مردم آن زمان مثل ما بودند. 🔰همه تحمل می کردیم و شکر خدا🙏 را می کردیم. مثل حالا نبود که اینقدر رفاه و آسایش باشد با این همه ! مادرم بیش از همه به من سفارش می کرد. می گفت: وقتی هستی بیشتر دقت کن👌 "نمازت را اول وقت بخوان" به "قرآن و احکام" بیشتر اهمیت بده. می­گفت: هر غذایی🍛 که برایت می آورند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh