eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣6⃣1⃣ به یاد #شهید_حجت_اسدی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰هر بار با شنیدن اخبار جنگ خیلی ناراحت می‌شد😔 و می‌گفت: چرا من باید اینجا پیش زن و فرزندم باشم و شیعیان جای دیگر زیر بار قرار بگیرند. قبل از رفتن به سوریه خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع👊 از برود. سال‌ها پیش به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم امام حسین (ع) و امام علی (ع) در زمان حمله آمریکا به شهرهای نجف و کربلا به عراق رفت و با متجاوزان جنگیده💥 بود. 🔰با اینکه زیاد در خانه نبودند اما من به ایشان خیلی وابسته💞 بودم این وابستگی بعد از ازدواج روز به روز بیشتر شد همین حس را هم نسبت به من داشتن. دید ایشان نسبت به یک خانم بسیار خوب بود👌 هیچ وقت به من دستور نمی‌داد، در این 15 سالی که با وی زندگی کردم بیشتر اوقات در ایام عید و مراسمات خانه نبود🚫 هر بار 40 روز من در خانه می‌ماندم و شهید به فعالیت‌هایشان در عید و مراسمات مذهبی می‌رسید اما با بازگشت از سفر به حدی در خانه به من پر و بال می‌داد که این تنهایی جبران می‌شد😍 🔰17 بار کربلا رفته بود و در زمانی که برای ساخت در ایام پیاده روی🚶‍♂ اربعین به کربلا می‌رفت تمام زحمات بچه‌ها به دوش من بود، می‌گفت: که اگر شما نبودی امکان اینکه من به این فعالیت‌های مذهبی و خود برسم، وجود نداشت. آقاحجت من را هم در کاراهایش شریک می‌کرد این بار هم امیدوارم در ثواب شهادتش🌷 من را بی‌نصیب نگذارد. 🔰آخرین باری که برای موکب زنی اربعین رفت 38 روزکربلا حضور داشت و دلش برای بچه‌ها تنگ شده بود💔 چند روز زودتر قبل از برگشت. این اواخر یک حال و هوای دیگری داشت و مدام بی قرار بود💓 و خیلی در خانه راه می‌رفت. 🔰آقاحجت هیچ وقت عکس📸 من را در گوشی تلفن خود نگه نمی‌داشت اما پیش از رفتنش به من گفت را سر کن تا باهم عکس بگیریم، می‌خواهم در سوریه که دلم تنگ شد به عکس شما نگاه کنم☺️ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6285551_766.mp3
4.15M
💿 ⇧⇧ ◀️ جزء هشتم قرآن کریم 🎙 🔸حجم: ۴ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹یکبار با #آقاروح‌الله حرف می زدیم. میون حرف هامون گفتم: من که می‌دونم #جهنمی هستم ،ما که جامون آخر
🔸روزها و شب‌های برایِ روح‌الله بیش از روزهای دیگر، گره خورده بود با پر نورِ "حاج آقا مجتبی آقا تهرانی". رابطه‌اش با حاج آقا فرای و استادی بود👌 🔹روح‌الله علم و معرفت حاج آقا را جرعه می‌نوشید و در زندگی خود عمل میکرد✅ این علاقه در او هم مشخص است: 📜اگر شهید شدم؛ یک کلام اینکه حاج‌آقا مجتبی به نقل از حضرت‌ علی (ع) می‌گفتند: که منتهی رضای الهی ست؛ شهادت خوب است و تقوا بهتر، تقوایی که در قلب♥️ است و در بروز میکند 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*زنده زنده سوخت....* *اما آخ نگفت....‍* 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم🏍 بین راه، به یک پی ام پی، برخوردیم که در آتش🔥 می سوخت. *فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد😰 من و هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش🔥 جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و ناله نمی زد❌ و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی☝️ *خدایا!* الان سینه ام داره می سوزه😭 این سوزش به سوزش سینه ی نمی رسه خدایا! الان دست هام می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم🤲 نمی خوام دست هام کار باشه! *خدایا!* داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه♥️ برای *اولین بار "حضرت زهرا" این طوری برای ولایت سوخت!* آتش که به رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله😭 *خدایا!* خودت شاهد باش! خودت بده آخ نگفتم😭 آن لحظه که اش ترکید💥 من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد😭 و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم⁉️ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
• #شهید_رضا_کارگر_برزی • #تم_رفیق_شهید📲 • #تم 📲📱ایتاتو مثل تلگرام کن با کلی تم زیبا👌☺️ به ما بپیو
خیلی عجله ای برای کردن نداشت❌ نماز مغرب و عشا را اول وقت میخواند بعد میومد سر سفره افطار، البته بخاطر شرایط تغییر مکان بچه ها خیلی ها نبودن و برای همین خاطر هم من برام خیلی مهم بود که از افطار برای رضا یک مقداری نگه دارم تا وقتی اومد بخورد😋 یک بار که یکی از اهالی برای بچه ها غذای گرم🍲 آورده بود باز برایش نماز اول وقت مهم بود، هرچند از اون غذا شاید چند لقمه ای بیشتر سهم رضا نشد راوی: همرزم شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #وقتی_بیایی ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻زیباترین بیعت ✳️جبرئیل #اولین کسی است که افتخار بیع
❣﷽❣ 📚 ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻سپاه صلح و آشتی ✳️تنها ۸ ماه جنگی می کنی آن هم نه با مردم❌ بلکه با لشکر که در مقابلت صف کشیده‌اند و مخالف برنامه‌های زیبای شما هستند. آری مردم در امانند که شما امان اهل زمین هستید♥️ سپاه عظیم شما که فرشتگان و انس و جن با افتخار در آن عضو هستند به سوی دشمن حرکت می کند ✳️رعب و ترسی که خداوند در دل انداخته لرزه بر اندام شان می آورد و آنها را به تسلیم نزدیک کرده، راه نجات امت ها را فراهم می سازد. سفیانی دشمن اصلی شما که پلیدترین انسان هاست😈 لشکری عظیم به سوی مکه گسیل می‌دارد تا به خیال خام خودش با شما مقابله نماید ✳️اما معجزه ای در سرزمین رخ داده زمین با شوق و برای یاری شما لشکر او را می بلعد، تا در راه محقق شدن زیبایی های ظهور😍 مانعی نباشد. آری خدایی که با چند مشت شن در صحرای طبس به ما نشان داد تمام تجهیزات دشمن سر تا پا مسلح در مقابل لشکر او عددی نیستند. اینجا هم به زمین دستور می‌دهد که شکافته شود و ترین انسان ها را در خود جای دهد ❇️لشکریان خدا بسیار خرسند هستند که پا در هستند و برای برپایی حکومت خدا☝️ از هیچ تر از هیچ تلاشی فرو فروگذار نکرده در راه شما جانفشانی می نمایند 📝نویسنده: ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چگونه عبادت کنم_3.mp3
11.88M
3 🤲 💢طلبِ هرچیزی؛ نشانه‌ی سنخیت تو با آن است! هرچه طلب بیشتر می‌شود، سنخیت نیز بیشتر می‌شود! چقدر مشتاقِ هستی؟ 👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌺🍁🌺🍃🌸🍃 🌾آغاز ما تویی و سرانجام ما #تویی 🌴بی تو💕 مسیر عشق به آخر نمیرسد 🌾دجال ها و #حرمله ها را
🔰همرزم شهید نوری: ❣دو روز قبل از بابک بود. شدت درگیری زیاد بود و چون دشمن سالها در ان منطقه حضور داشت پر از تله های انفجاری💥 بود. بچه ها تله ها را پیدا میکردن و خنثی میکردن ولی گاهی هم انفجار رخ میداد و تقدیم میکردیم. ❣شهید صمدی🌷 به یکی از این تله ها برخورد کرد و شهید شد. بعد از شهادت دیدم بابک نامه مینویسد✍ بهش گفتم چیکار میکنی؟ گفت: بعد میفهمی. به شوخی گفتم: چیه بابک عاشق شدی⁉️ یاخبرش میاد یا نامه اش😉 ❣وقتی بابک من پیشش بودم و دیدم داخل جیبش کاغذ هست. بازش کردم، همون نامه بود📃 که روز شهادت شهید صمدی مینوشت. 🔖مضمون نامه: (متن نامه به صورت دقیق نیست و فقط است) 📝من تا به حال نه شهید دیده ام نه . هرکس بعد از شهید صمدی به فیض شهادت نائل شود🕊 اسمش را داخل این نامه مینویسم. 📝بعد از شهادت شهید صمدی، خود به فیض رفیع شهادت رسید و به اسمان عروج کرد🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5983565187712549062.mp3
15.69M
🔺برای من نامه نوشتین 🔻با نامه کم نمیشه درد دوری 📎 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•★ را نبُود ° بعد تـو امّیـد حیات 😔 •★جـانِ من❣ بودے ° و تقدیم ڪردم ... 🍁وداع پدر با فرزندش 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ منتظرم! منتظر دلى از جنس نور💖 کسى از قوم خورشید! از نژاد نفس هاى گرم! مردم نیز ! و غرق در لحظه هاى انتظار نیازشان را از لابه لاى نفس هاى حیران خود بازگو مى کنند. شقایق ها🥀 منتظرند! 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پر کن از باده ی قدح صبحِ مرا... خود بگو من ز ِ سرمست شوم یا خورشيــ☀️ـد...؟ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣2⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 #عاشقانه_شهدا 🔹 #بار_اول که خیره شدم تو صورتش وقتی بود که انگشتر فیروزه شو
💢خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل و آواز🎵 می‌خواند. یادم هست یکبار که می‌خواستم بخوانم، گفتم:« چقدر سر و صدا می‌کنی! کمی آرام باش☺️» چون می‌کرد و تمرکز نداشتم. 💢با خنده گفت: « ! روزی بیاید آنقدر خانه ساکت باشد که بگویی ای کاش بود»." 😔 زهره نجفی همسر شهید مدافع حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل #شعر و آواز🎵 می‌خواند. یادم هست یکبار که می‌خواستم #نماز بخوانم، گفتم
9⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 🗓تولد:۱۳۶۷/۰۲/۱۰ قرچک 🗓شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۱۰ حلب،مصادف با روز اربعین اصابت‌ترکش‌به‌   🔰میثم،خیلی عاشق (ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت❌، شاید هر کسی ظاهر او را می‌دید فکر نمی‌کرد (چون ظاهرش به شهدایی که می‌شناسیم نمی‌خورد🚫) در حالی که چیز دیگری بود. 🔰یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت می‌خواهی بروی⁉️ اجازه بده به دنیا بیاید.» گفت: «زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟ دلت می‌آید حضرت زینب(س) اسیری بکشد؟»😔 بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.و 17 روز پدرش به دنیا آمد👶. 🔰قبل از رفتن به خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع👊 از اسلام برود. این موضوع را نیز همان اول ازدواجمان💍 به من گفته بود. حتی چندین مرتبه جلوی من با برخی از دوستانش تماس گرفت☎️ و اعلام کرد که است که برای دفاع برود. 🔰سالِ قبل از شهادتش🌷 یک هفته داوطلبانه به رفت. همان سال، یک شب، ساعت 2 نیمه شب⏰ بود که تماس گرفتند و گفتند اگر می‌خواهی سوریه بروی، همین بیا 🔰که همان موقع با موتور🏍 رفت ولی رفتنش به سرعت شد. وقتی برگشت، گفت: «به قدری با سرعت رفتم که نزدیک بود، بین راه تصادف💥 کنم». از سوریه رفتن خیلی حرف می‌زد و ❤️ این بود که برود آنجا احساس می‌کرد آنجا به نزدیکتر است💞 🔰حتی یک بار در تماسی که از آنجا با من داشت، گفت: «به قدری خاک اینجا که اصلا دوست ندارم برگردم، اگر نبودم، اصلا برنمی‌گشتم❌ راوی:همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به قول : " فقط از این خاکا اومده بیرون ... ◆پوست ◆گوشت ◆و ◆همه چی همینجاست تو دلِ همین قلباشون♥️ اینجاست تو همین خاکهایی که قدم می‌زنید👣 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh