❣ #سلام_امام_زمانم❣
🦋ما بیتو💕تا دنیاست دنیایی نداریم
🌺چون سنگ خاموشیم و
غوغایی #نداریم
🦋ای سایهسار ظهر گرم #بیترحم!
🌺جز سایهی دستان تو🤲
جایی نداریم😔
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼
دیگران چون بروند از نظر
از #دل بروند
#تو چنان
در دل من رفته
که جــ♥️ــان در بدنی
#شهید_محمود_شفیعی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مرتبه امیرالمومنین علی علیه السلام - حجت الاسلام عالی.mp3
2.26M
♨️مرتبه امیرالمومنین علی علیه السلام
👌سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴🍂🌴🍂🌴
🌾 #محسن به راحتی من و پسرش را رها کرد، زیرا خدا عشق♥️ اصلی او بود. همه از آن میزان عشقی که ما و محسن را بهم وصل می کرد💞 خبر داشتند، همه از این #عشق ما به هم حسادت می کردند ...
🌱اما او همیشه به من می گفت: "زهرا، شما در عشق من به #خودت و پسرمان (علی) شکی ندارید💥اما وقتی موضوع به #بانو_زینب (سلام الله علیها) مربوط شود، من شما، زهرا عزیزم را ترک می کنم و می روم. "
#همسرشهید
#شهید_محسن_حججی 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃مدافعان حرم که راهشان #صراط_المستقیم است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که #طعنه را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند.
.
🍃خواب ِغفلت #عقل و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار #زندگی می کنیم یا نه چیست ؟🥺
.
🍃شب #عاشورا اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!😥
.
🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای #حسین_بن_علی ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش #لبیک گویان راهی می شوند.
#محمود_رادمهر از جمله #محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت.وقتی روضه #اسارت و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم #عمه_سادات و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد🌹
.
🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند #زینب را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت.
خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود🌺
.
🍃حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و #دلتنگی فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای #رضای_خدا برگشت❣
.
🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و #اشک ها، روح خسته از گناه را شست. #حرها توبه کردند و #حبیب ها، تشنه تر شدند برای #شهادت اما آن ها که خود را به خواب ِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر #قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر #مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓
راستی #تولدت_مبارک پرستوی به خانه برگشته❤️
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_محمود_رادمهر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌾 بی همگان به #سر شود،بی تو به سر نمیشود❌
🌾 عــشق تــ✨ـــو در #دلم ❤️بُـوِد غیر تـو جا #نمیشود
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🔰نیمی فدای وطن و نیمی هم فدای حرم شد
💢همسر شهید محمدرضا ابراهیمی:
«محمدرضا ۳۰ سال در #سپاه خدمت كرد و بعد از بازنشستگي در جهاد مشغول به كار شد. اما بعد از جنگ هم آرام و قرار نداشت. عاشق شهادت🌷 بود و دلتنگ رفقاي شهيدش ميشد. هميشه ميگفت چرا من شهيد نشدم. خوشا به حال رفقايم كه شهيد شدند😢
💢ميگفت اي كاش #باب_شهادت باز شود و من هم به آرزويم برسم. من به ايشان ميگفتم شما هر روز يك بار شهيد ميشويد. چون محمدرضا خيلي درد ميكشيد😣 اما ايشان راضي نميشد و ميگفت آنها كه شهيد شدند معامله را بردند.
💢همه اينها گذشت تا اينكه بحث #سوريه و دفاع از حريم اهل بيت پيش آمد. از همان آغاز جنگ زمزمه رفتن و دفاع از حرم را مطرح كرد 💥اما به خاطر جانبازي از اعزامش جلوگيري ميكردند تا اينكه اواخر شهريورماه ۱۳۹۴ بعد از كلي پيگيري و #اصرار عازم دفاع از حرم شد. نيمي از جسمش فداي وطن و نيم ديگر فداي حرم شد.»
#شهید_محمدرضا_ابراهیمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 0⃣2⃣ #قسمت_بیستم وارد حیاط دانشگاہ🏢🌳 شدم، بهار رو از دور دیدم،برا
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
1⃣2⃣ #قسمت_بیست_ویکم
ڪیفم👜 رو انداختم روے دوشم و از روے صندلے بلند شدم، سرم گیجم رفت، دستم رو گذاشتم روے شقیقہ م!
بهار نیومدہ بود،تنهایے از دانشگاہ اومدم بیرون، چند قدم بیشتر نرفتہ بودم ڪہ سرم دوبارہ گیج رفت! 😣 از صبح حالم خوب نبود،چندبار چشم هام رو باز و بستہ ڪردم!
هر آن ممڪن بود بخورم زمین،دستم رو گذاشتم روے درختے ڪہ ڪنارم بود و نشستم همونجا! 😣🌳
صداے زنے اومد:
_خانم حالتون خوبہ؟ 😟
بہ نشونہ منفے سرم رو تڪون دادم بہ زور لب زدم:
_میشہ برام یہ تاڪسے🚖 دربست تا تهران بگیرید؟! 😥
اومد نزدیڪم،چادرش رو با دست گرفت و گفت:
_میخواے ببرمت درمانگاہ؟! اینطورے تا تهران ڪہ نمیشہ!😧
دوبارہ دستم رو گذاشتم روے درخت✋🌳 و بلند شدم نفس عمیقے ڪشیدم:
_نہ ممنون! 😣
دستم رو گرفت:
_مگہ من میذارم اینجورے برے؟!حالت خوب نیست دختر!😐
خواستم چیزے بگم ڪہ دستش رو پیچید دور شونہ هام و راہ افتاد. همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفت:
_حسینیہ ے ما سر همین خیابونہ بعضے از بچہ هاے دانشگاہ میخوان بیان روضہ،💚بریم یڪم استراحت ڪن تاڪسے هم برات میگیرم!😊
بدون حرف باهاش رفتم، چشم هام بہ زور باز بود فقط فهمیدم وارد مڪانے شدیم!
حسینیہ سیاہ پوشے🏴 ڪہ خالے بود! ڪمڪ ڪرد بشینم ڪنار دیوار و گفت:
_نیم ساعت دیگہ روضہ س 💚 تا بقیہ نیومدن خوبت ڪنم!😊
زن دیگہ اے وارد شد،با تعجب😳 نگاهم ڪرد اما چیزے نگفت!
🌸🌸🌸
سرم رو تڪیہ دادم بہ دیوار و چشم هام رو بستم،
چند دقیقہ گذشت....
حضور ڪسے رو ڪنارم احساس ڪردم اما چشم هام رو باز نڪردم،زنــ🌸ـے گفت:
_دخترم نمیخواے بلند شے؟!
صدا برام غریبہ بود،بے حال گفتم:
_حالم خوب نیست!😣
+یعنے نمیخواے تو مجلســ🌸ـم ڪمڪ ڪنے؟!
🌸🌸🌸
با تعجب چشم هام😳 رو باز ڪردم اما ڪسے ڪنارم نبود!
با صداے بلند گفتم:
_خانم!
زنے ڪہ ڪمڪم ڪردہ بود با لبخند😊 اومد سمتم، لیوانے🍶 گرفت جلوم و گفت:
_بیا عزیزم برات خوبہ! فڪر ڪنم فشارت افتادہ!
همونطور ڪہ لیوان رو از دستش مے گرفتم گفتم:
_تو چے ڪمڪ تون ڪنم؟!
با تعجب😳 نگاهم ڪرد.
_مگہ من ڪمڪ خواستم؟!
ڪمے از محتواے لیوان نوشیدم و گفتم:
_بلہ!گفتید بلند شو مگہ نمیخواے تو مجلسم ڪمڪ ڪنے!
سرش رو بہ سمت پشت برگردوند و رو بہ
اتاقے ڪہ بود گفت:
_خانم مرامے! 😐
خانمے ڪہ دیدہ بودم اومد بیرون و گفت:
_جانم!
+این رسمشہ از مهمونے ڪہ حال ندارہ ڪمڪ بخواے؟!😐
خانم مرامے با تعجب گفت:😳
_من ڪے ڪمڪ خواستم همش ڪہ ڪنار شما بودم!
با تعجب نگاهشون ڪردم
_خودم صدا شنیدم!😟
حال بدم فراموش شد! انقدر حالم بد بودہ ڪہ توهم زدم!😧 با شڪ نگاهم ڪردن، خانمے ڪہ ڪنارم بود گفت:
_از بچہ هاے دانشگاهے؟
سریع گفتم:
_بلہ!
+تو دانشگاہ قرص دادن بهت، براے درس خوندن و این حرف ها!😏
نگاہ هاشون👀👀 اذیتم میڪرد، نہ بہ اون ڪمڪش نہ بہ این نگاہ و حرفش! دلم شڪست،💔😢با بغض بلند شدم همونطور ڪہ میرفتم سمت در گفتم:
_نمیدونم روضہ اے ڪہ اینجا میگیرید چقدر قبولہ؟!
از حسینیہ اومدم بیرون، 😔😢چندتا از دخترهاے چادرے دانشگاہ مے اومدن سمت حسینیہ! رسیدم سر ڪوچہ، سهیلے رو دیدم ڪہ با عجلہ مے اومد بہ این سمت، زنے ڪہ ڪمڪم ڪردہ بود اومد ڪنارم و گفت:
_بهترہ با ایشون صحبت ڪنے!
و بہ سهیلے اشارہ ڪرد،با عصبانیت گفتم:😠
_خانم خجالت بڪش،حالم بد بود جرمہ؟!
صدام بہ قدرے بلند ڪہ سهیلے نگاهمون ڪرد. با عصبانیت رو بہ سهیلے گفتم:😠
_شما ڪہ انقدر خوبے همہ قبولتون دارن بہ این خانم بگید من مشڪلے ندارم و فقط حالم بد شدہ!
با تعجب اما آروم گفت:😳😕
_چے شدہ؟
رو بہ زن گفت:
_خانم محمدے!😕
زن رفت بہ سمتش و آروم شروع ڪرد بہ صحبت ڪردن! پوزخندے زدم 😏و راہ افتادم بہ سمت خیابون! صداے سهیلے باعث شد بایستم:
_خانم هدایتے!
برگشتم سمتش و گفتم:
_بلہ!
بے اختیار اشڪے از گوشہ چشمم چڪید نمیدونم چرا؟!😢
با نرمش گفت:
_بفرمایید حسینیہ!🏴
با ڪنایہ گفتم:
_ممنون روضہ 💚صرف شد!😢
+حالا یہ روضہ هم از من صرف ڪنید!شما رو مــ🌸ـادر دعوت ڪردہ و هیچڪس حق ندارہ چیزے بگہ،درستہ خانم محمدے؟
زن سرش رو انداخت پایین 😔 و گفت:
_واقعا عذر میخوام! آخہ از این موردها داشتیم!
بے توجہ گفتم:
_قبول باشہ!خدانگهدار
محمدے سریع دستم رو گرفت با شرمندگے گفت:
_ایام فاطمیہ🏴 س تو رو خدا دل شڪستہ از پیشم نرو!😔😢
دلم لرزید،ایام فاطمیہ بود!
صداے زن پیچید تو گوشم!دخترم! سهیلے رفت سمت حسینیہ، من هم دنبال محمدے ڪشیدہ شدم تو حسینیہ،با خجالت بہ جمع نگاہ ڪردم و گفتم:
_من چـــ✨ــادر ندارم،یہ جورے میشم!
محمدے لبخندے زدے و گفت:
_الان برات میارم!😊
سر بہ زیر نشستم آخر مجلس،محمدے با چادرے مشکے اومد سمتم و گفت:
_بفرمایید!
چادر رو از دستش گرفتم و زیر لب تشڪر ڪردم،چادر رو سر کردم
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#ادامه_قسمت_بیست_ویکم
چادر رو از دستش گرفتم و زیر لب تشڪر ڪردم،چادر رو سر ڪردم! 😊 دستے بهش ڪشیدم، مثل اینڪہ دلتنگش بودم، حس عجیبے بود بعداز سہ سال سر ڪردن!
_حلال ڪردے؟😊
آروم گفتم:
_حلال! 😊
خواستم چیزے بگم ڪہ صداے سهیلے
از باند پیچید🎤🔉 و مجلس شروع شد! بغضم😢 گرفت، سهیلے تازہ داشت صحبت میڪرد و خوش آمد گویے، من گریہ م گرفتہ بود!😢
چادر رو ڪشیدم روے صورتم و سرم رو تڪیہ دادم بہ پرچم یا فاطمہ!🏴 اشڪ هام سرازیر شد، زیر لب گفتم: خدایا خیلے خستہ ام!😭
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
1_3325649.mp3
20.89M
💔عکس #رفیق_شهیدم 😔
🎧🎧 #شــور
🎤🎤 #سید_رضا_نریمانی
به یاد #شهدای_مدافع_حرم🕊🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شب سردے ست
و هوا منتظر باران🌧 است
وقت #خواب است و
دلمـ♥️ پیش تو سرگردان است
#شب_بخیر اے نفست
شرح پریشانی من
مـاه پیشانے🌝 مـن
#دلبـر بارانے مـن 😍
#شهید_احمد_مشلب
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹امروز، روز #شادی و سرورت باشد
✨نام #پدرت نغمهی شورت باشد
🌹ای کاش، که سال بعد، جشن پدرت
✨در #روزظهور و با حضورت باشد😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
میلاد #امام_حسن_عسکری(ع) مبارک باد❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸خوشا #پروازتان با هــم
⚜بلند آوازتان #باهــم
🌸بہ ياد آريد ما را هــم
⚜در آن #پرواز ڪردن هـا🕊🌷
#شهید_ابومهدی_المهندس
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - عادت به گناه - استاد رفیعی.mp3
3.99M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
♨️عادت به گناه
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🎈ای بابای #مهدی_زهرا خوش آمدی😍
🎀ای زمینیان، چشمانتان روشن باد
یازدهمین آفتاب روشنایی بخش آمده🥰
🌺آمده تا کوچه پس کوچه های شهر دنیا را با بارش رحمت🌧 بپوشاند. آمده، شهر زندانی شده به #معصیت را از قفس آزاد کند❤️
🎀میبینید امروز چه سرمست است #مدینه، عطر وجود تو به اوج مستی و هوشیاریش رسانیده. گویا امروز زمین به یُمن قدوم مبارک شما😍 به پوست خود نمیگنجد. آری، چه خجسته روزیست امروز
🌺ای از پدر #دلسوزتر و از مادر رئوفتر،
آمدنت مبارک عالم هستی باشد☺️
✍️نویسنده: #زهرا_حسینی
🌺به مناسبت سالروز ولادت #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃راوی قصه های #شام قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت رزم آوران را در دل تاریخ حک میکند♡
🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از هتک حرمت گفت آغاز قصه رقم خورد ، رزم #فاطمیون و #زینبیون را به تصویر کشید و ضمیمه کرد:
بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود ذکریا و #الیاس.
🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ #شهادت و نیتشان بوی #خلوص داشت. #یا_لطیف_إرحَم_عَبدِکَ_ضَعیفِ سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را ،حداقل برای الیاس اینگونه بود
🍃حلب مشتاقانه پیکر⚰ او را به آغوش کشیده بود. همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم مادر به قاب در خشک میشد
🍃فاطمه سه ساله زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظهای #آسمان چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای دلتنگی💔 همچنان میبارید، برای قاصدک از پدرش سخن میگفت تا بلکه به گوشش برساند🥺
🍃یادم به خرابهی شام افتاد، دختری سه ساله که بهانه #پدر را میگرفت میخواست از #خار_مغیلان و درد سیلی به پدر شکایت کند .به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست😭
🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله #حسین(ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان شهدا🌷 چه #فاطمه هایی که دلتنگ مهر پدریاند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند
🍃حالا بعد از پنج بهار ذکریا با هفت شقایق دیگر🥀 برگشت و الیاس هنوز هم مهمان سرزمین #حلب است.
🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: #پاییز بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور ماندهاند همچون الیاس. بغض😢 میکند و برگ هایش را سنگفرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند😞
پروازتان مبارک عباس های زینب(س)❤️
پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده میشود شهری است در #سوریه که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است.
پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_ذکریا_شیری
#شهید_الیاس_چگینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻شعری از زبان #حمید_آقا برای همسر بزرگوارشان😍 👈 #شهید حمید سیاهکالی شاعر بودن 🌾حالت چگونه است
🍃عطرنسیم سحر ، آرام در اتاق رقص میکند و جلوه بخش لبخند همیشگی ات میشود . مانند هرروز با قامت چهارشانه ، لابلای لباس ایثار سیر می کنی ؛ گشتی در محوطه ی #عشق میزنی و پا در مسیر #پرواز می گذاری .
.
🍃قاب عکست میهمان خانه ها شده . تویی که تکامل سیر نجابت بودی . تویی که #حیا را هنوز هم لابلای قاب چشمانت پنهان کرده ای .
تورا یادمان هست . تویی که مبتلا به درمان بودی و میان تلخند های خشک زمینیان ، تبسمت آراسته به رنگ #صلوات بود .
.
🍃از چه بگویم ؟ شاید از بی قراری قلم در تکاپوی وصفت . می گویم از روزی که طلوعت رنگ به آسمان بخشید ، تا شبانگهی که با غروبت ، مأمن روحمان شدی .
.
🍃می نویسم از دل عاشقت که در تب و تاب #سوریه میتپید . می نویسم از چشم های بخشنده ات ، که در آخر سهم یک جهان شد .
می نویسم از #دلتنگی . دلتنگی دنیایی ، که لحظه لحظه وجودت را بر تن خود حک کرده و هر روز به خاطراتت رنگی دوباره می بخشد .
.
🍃گاهی ، خاطره ای ، لای خم کوچه ، پشت همین در ، میان پنجره هایی که از انتظار دیدنت ، #سالخورده و شکننده شده اند .
.
🍃می نویسم و اینهمه را ، قلم با خون دل نقش می کند ؛اما به هر حال ما هنوز هم یادمان هست ؛ توهم یادت باشد ... .
✍️نویسنده: #مبرا_پورحسن
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #افلاکیان_خاکی ⑷ 📖از منطقه داشتیم برمی گشتیم شهر. در آن سرمای زمستان یک مرد کرد با زن و بچه اش، ک
🔰دیده می گشایم و #چشم هایت گشایش قلبم میشود. این بار اما نمیخواهم با کلمات بازی کنم و کلمات عجیب وجودم را فرا گرفته اند. گویی دستانم را به چشمانت سپرده اند و قلمم✍ توان این موج سرشار از علاقه را ندارد.
🔰به دنبال #رضایتش بودی. همانی را میگویم که بیتابش بودی و عشقش بیقرارت کرده بود. همانی که دلبرت بود و دلدارش بودی. رسم دلبری♥️ را خوب آموخته و گویی آن طپش قلب جریانی دوطرفه بود بین او که خالق بود و تویی که مخلوقش بودی. سخنت این بود که راضی باشید به رضایش .حتی اگر میان جهنم غرق شده بودید. میگفتی چه شهید شوی چه نشوی یا سهمت از آن دنیا #بهشت و #جهنم باشد تنها دل بسپرد به رضای معشوقت😌
🔰میخواهیم از سیم خاردار های دشمن عبور کنیم اما نمیشود🚷 و اینک سخنت نیز چاره ی دل های درمانده ی ما میشود که میگفتی اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید باید از "سیم خاردار نفستان عبور کنید" و شما چه زیبا مین های این جاده را خنثی کردید و ما در این میدان پاره های تکه تکه ای هستیم که هر کدام به سویی روانه شده ایم😔
🔰حال این روزها عطر تورا گرفته است؛ عطر آسمانی شدنت؛ آسمان را از خود بیخود کرده. ما زمینیان میان راهی عجیب مانده ایم. در میانی از قلبمان خوشحال برای پرکشیدنت🕊 و در میانی دیگر مالامال از غصه و غم برای از دست دادنت. این روزها ما به یادت هستیم و عجیب محتاج آنیم که یادمان کنی.
دستمان به سویت روانه شده 🤝
دستهایمان را گیرایی ؟!
✍نویسنده: #اسماء_همت
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_علی_چیت_سازیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ
درخواست ساده شهید #سجاد_مرادی🌷 از مردم ..
لطفا کلیپ بالا را ببینید و در صورت امکان به درخواست شهید عمل کنید✅
دوستان شهدایی التماس دعا🌺
📎پیشنهاد دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh