eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید نورعلی شوشتری🖤🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃همه جا پرچم سفید بالا بردن نشان صلح نیست گاهی باید روی سپید را به زینت موی و ریش سفید درآورد تا آتش سوزان دشمنی ها را فرونشاند و صلح و را ارمغان آورد. 🍃جنوب شرق مدتها بود که در تلاطم دشمنان و خناسان یک روز آرام نداشت و هر سپیده دم آبستن حادثه ای جدید و خونبار بود، هیچ ضرب و زوری هم نتوانسته بود فضا را حتی اندکی آرام کند تا اینکه او با روی سپیدی که به بهای سالها بندگی و یافته بود مامور بازگرداندن امنیت و صلح به آنجا شد. 🍃از روزی که او قدم به ایران گذاشت روی سپید و موی سفیدش را در میان مردم شریف آنجا گرو گذاشت تا دلها را به هم نزدیک کند و فاصله ها را کم، آنقدر که دیگر نااهلی نتواند در فاصله بین دو اهل ایران جا خوش کند و به ترفند توطئه زمینه ناامنی و را در آن ساکان فراهم کند. اما این پایان کار او نبود، انگار صفحه روی و موی سفید او برای پایان ماموریتش مهر سرخی احتیاج داشت تا کار تمام شود. 🍃روز ۲۶ مهر سال ۸۸ آن مهر سرخ نیز بر پرنده سفید و پاک او زده شد تا همگان او را نورعلی شوشتری خطاب کنند و او نظر کند به وجه الله🌺 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ اسفند ۱۳۲۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۸۸ 📅تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مشهد 🕊محل شهادت : سیستان و بلوچستان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حسین آقادادی🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃باز هم نام و نشان و عشق و نوکری، باز هم صحبت از مرید و مراد و آقایی، باز هم سخنی از دلدادگی، از شیدایی، از یک حسینِ ♡ 🍃سرداری پر افتخار. متولد بهارِ سبزِ ۵۳ در نصفِ جهان؛ . نصفِ جهانی که افتخارِ دامن گشودن به رویِ یک فدایی را بر سینه دارد... 🍃قد کشیده در خانواده ای که فدا شدن را به درستی مشق می‌کردند! و پرورش یافته با قوتِ غالبِ آن‌روزها؛ عشق، عشق به خدا، به حسین، و به هر چیز که راهی برای وصال باشد. 🍃درگیر و دارِ گرفتنِ مدرک کارشناسی ، وارد هیئت رزمندگان شد و خادمِ عشاق‌الحسین(علیه‌السلام) و این خادمی تا آخرین عمر پربرکتش، ادامه داشت. شاید همین خضوع و در آستان دوست، اورا مقربِ درگاه الهی کرده باشد!🌷 🍃به عضویتِ س.پ.ا.ه در آمد تا راهِ برادرِ شهیدش، که راه بود را بپیماید. "ستوان دومی" اولین درجه‌ای بود که سردار حسین، در طول دوران خدمتش گرفت. و"سرداری"، آخرین درجه ای بود که بعد از پروازش، بر سرشانه پیرهنِ سبزش جا خوش کرد... 🍃سردار حسین؛ پ.ا.س.د.ا.ر نمونه‌ای که از او تنها ، خوش‌سیرتی، مهربانی، محبت و احترام در یادها به جا مانده. اویی که هم و غمش خدمت بود و خدمت و سرانجام خدمت، بالِ پروازش به آسمان شد. آخرین ماموریتش، به میزبانیِ سوریه، ایستگاه پایانی حیاتِ مادی وی بود. 🍃 و از آنجا به بعد، سردار حسین آقادادی، از آسمان نظاره بر ما خفتگانِ اسیرِ می‌کند. مایی که اگر کاری هم می‌کنیم، بدنبالِ رضایتِ مخلوقیم😔 ☆ سردار☆ ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ فروردین ۱۳۵۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : اصفهان 🕊محل شهادت : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد استحکامی🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به گفته شهید اهل قلم: اگر شهید نشدیم لاجرم باید . چه بهتر که انسان به واسطه ریختن خون خودش بتواند به دین کمک کند. البته این مطلب را بگویم که شهادت را به هرکسی نمی‌دهند و خدا به ویژه خود می‌دهد* 🍃آری تو ویژه بودی، آنقدر ویژه که خونت درختِ اسلام را آبیاری کرد. با هر لقمه که خوردی گفتی و سرچشمه نوری در درونت روشن شد، نوری که بعد از پرواز هم روشنی بخش ❤️ 🍃بین‌الطلوعین را از دست نمیدادی! و شاید رزقِ را همان حوالی گرفته ای، همان لحظاتی که‌ ملائک رزق و روزیِ دنیا را بر سر خفتگان می‌ریختند. ما از روزیِ دنیا جا می‌مانیم و امثال تو سِیر در آسمان می‌کنید. 🍃میانِ حالِ خوبت عاقبت بخیر شدی و شهید. به قول * خدا به ما تعهدی نداده اما تو راهش را بلدبودی. ما نابلدان اگر جا بمانیم، قطعا می‌میریم. 🍃حلب، آخرین ایستگاهِ دنیا و سرآغازِ راه آسمانیِ توست. آن هنگام که تلاش می‌کرد دست و پایت را ببندد، چشم بستی و راهِ را پیش گرفتی. خود را به قافله عاشقان رساندی🌹 🍃حال نیستی و همسرت، وار فقط زیبایی‌ها را می‌بیند و می‌پروراند برای مولایش، که مبادا در صفِ منتقمینِ جایِ پسرانش خالی باشد! 🍃آسمان نشین، حواست را جمعِ ما کن! این روزها عجیب بلاتکلیفیم. حواست به ما باشد🌺 ‌ ☆☆ *بخشی از وصیت‌نامه شهید. *"خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است! شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبی داری و می‌خواهی کنی، يادت نرود عافيت و را بطلبی. " ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ تیر ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ مهر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : جهرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روزگار من (۱۹) بالاخره پسرا سروکلشون پیدا شد بعد سلام و علیک شاهین گفت خیلی منتظر موندین ؟؟ من سریع از کوره در رفتمو با عصبانیت گفتم بله که خیلی وقته منتظریم که شما افتخار بدین و بیاید اینجا ما داشتیم بی ابرو میشدیم 😡😡😡 شاهینم با عصبانیت گفت هی تند نرو خب نمیومدی ... سحر رفیقت چی میگه اصلا چرا اینو اوردی تو مخیه چقدر ؟؟😒😒 بهنام پرید وسط و گفت بس کن شاهین خواهشن درست حرف بزن با خانما بهنام رو به من کردو گفت خانم شرمنده من از طرف دوستم بخاطر بی ادبیش معذرت میخوام ... حالا اگه اجازه بدین بریم کافی شاپی جایی راحت حرف بزنیم ماهم قبول کردیمو رفتیم تو کافی شاپ همش نگاهم به ساعتم بود اما متاسفانه ساعت خوابیده بود بهنام خیلی مزه میریخت و همش ازم تعریف میکرد منم داشتم گوش میدادم خیلی محو حرفاش شده بودم برای بار دوم که به ساعتم نگاه کردم متوجه توقفش شدم از جام بلند شدمو بیرون و نگاه انداختم واااای هوا تاریک شده بود 😱😱😱 سحرپاشو دیرمون شده هوا تاریکه خدایااا😰😰 بدو سحر ... بدونه خداحافظی زدم بیرون سحر پشت سرم اومد عجله نکن دیر نشده که چرا دیر نشده به مامانم قول داده بودم که قبل تاریک شدن هوا برگردم بغضم گرفته بود با همون حالت به سحر گفتم یه کاری بکن توروخدا مامانم عصبانی میشه 😢😢😢😢 سحر یه ماشین دربستی گرفت و سوار شدیم هی به راننده میگفتم اقا عجله کن ... اقا یه خرده تندتر ...😰😰 راننده گفت خانوم میشه هولم نکنید حواسم پرت میشه من دارم مسیرمو میرم خب جلو در رسیدیم من زود رفتم خونه از روی عجله یادم رفت چادرما سر کنم درو باز کردمو وارد خونه شدم عموم اینا اومده بودن یهو با دیدنشون خشکم زد با زبونم بند اومد به هر زوری که بود سلام دادم سلام عمو جون خوش اومدید سلام فرزانه جون عمو جان کجا بودی ؟. هیچی عمو کتابخونه بودم الان میام پیشتون دوییدمو رفتم تو اتاقم وااای خدا چیکار کنم عموم منو با این سرو وضع دید ابروم رفت ابرویه مامانمم رفت قلبم تند تند میزدو دستام میلرزید. ادامه دارد... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سرود عالی در باب امام علی (علیه السلام) شبتون_علوی_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○•🌹 💚سلام امام زمانم💚 هر صبح، به شوق عهد دوباره با شما چشمم را باز میکنم🌿 ، هر روز که می‌گذرد، عاشقانه تر از قبل چشم به راهتان باشم...🧡 ✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨ الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆∞🦋∞☆ هـــــم خودشان بودند وهم لباس هـــــایشان... ڪافے بـــــود بـــــاران ببارد تا عطـــــرشان در ســـــنگرها بپیچد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀 میدونے چـــــرا ؛ امام زمـــــان ظهور نمیڪنہ❓ 🌺یڪ ڪـــــلام : چون من و تو جامعہ امام زمانے نساختیم امام زمان در جامعه اے ڪہ حرمت ندارد ، نـــــباید بـــــیاید ... چون اگر بیاید ، مانند پدرانش ڪشتہ خواهد شد ؛ 👌هیچ کارے نمیخواد بڪنے ؛ فقط خودت رو درست ڪن ... دو ڪلمہ 🚫گـــــناه نڪـــــن🚫 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🤲 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
رفاقت با امام زمان عج "رعایت محرم ونامحرم" سخنران:استاددانشمند 🎤 تلنگرانه پیشنهادی
عهد با امام زمان یعنی_۱.mp3
5.92M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۲۹ 🎤 استاد 🔸«عهد با امام زمان_۱»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید بهنام محمدی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃میخواستی یک قهرمان ملی باشی! طوری که همه ی به خوبی یادت کنند. نمیدانستی با این غیرت و شجاعت مردانه ات در همان ، نه فقط اینجا روی زمین، که عرش هم به تو میبالد... 🍃میبالیم به تویی که هیچ نبودی. کاری نداشتی چه کسی میاید چه کسی نمی آید. تو بودی و خودت که با موهای ژولیده میرفتی توی دل ، بهانه میاوردی برایشان که دنبال مادرت میگردی و کی فکرش را میکرد یک بچه ی لاغر و استخوانی و ریز جثه آمده باشد برای ! چه سر نترسی داشتی . چه بودی تو! 🍃چقدر هوای شهر و دیارم این روزها مردهایی مثل تو را کم دارد. که توی وصیت نامه سه خطی شان بنویسند نمیدانم چه بگویم فقط آرزوی دارم. ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۲ بهمن ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۸ مهر ۱۳۵۹ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قطعه شهدای کلگه، شهرستان مسجد سلیمان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید رضا اسماعیلی💐 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁‍ دلم تنگ، زبانم قفل و چشم هایم بارانی است. زندگی نامه اش روضه ای بود ، برای دل گمشده من و تاریخ تولدش، تلنگری برای من که روزهایم بی هدف، شب می شوند. 🍁هم نام الغربا است. شاید هم ضامن آهو، ضامن عاقبت بخیری اش شد. ورزشکار قهرمانی که غیرتش اجازه نداد، بماند و خبر تهدید حرم را بشنود. 🍁وقتی ۱۹ ساله بود، سربند یا بر پیشانی بست و به هیئت فاطمیون پیوست و راهی سوریه شد. حتی خبر پدر شدنش هم نتوانست، قدم هایش را برای رفتن به سست کند. 🍁نمی دانم از عمه سادات و بچه های حسین چقدر دلش به درد آمده بود که می گفت، دعا کنید اسیر نشوم. اما، خواب ارباب بی کفن، شد تسکین ساعات اسیری اش و با ذکر و یاعلی، سرش را از تن جدا کردند و باز هم ماجرای سری که در طبق گذاشتند. گویی هنوز هم شمشیر کینه علی، بر دست این اهالی کور دل است. 🍁ای خدا کند، فرزندت که بعد از شهادتت، چشم به دنیای بدون پدر گشود. اگر بهانه ات را گرفت؛ کسی عکس سر بریده شده ات را نشانش ندهد. 🍁راستی، چه به حال آمد وقتی فیلم ذبح کردنت را دید. همان مادری که داغ برادر شهیدش را هم بر دل شکسته اما با ایمانش دارد. 🍁گویی تاریخ از این داغ ها بسیار بر دل دارد. در هم، خواهری از روی تَل، شاهد لحظه ای بود که سر حسینش را از تن جدا کردند و مادری که در یا بُنَیَّ گفت.. 🍁ای شهید، تورا قسم به اسیران عصر عاشورا، سفارشمان را به مادر کن و پیش ارباب کمی دعایمان کن، دعا کن شویم، راه را گم کرده ایم... ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۶ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۸ بهمن ۱۳۹۲ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا مشهد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای 📿 امــروز و فـــردا نکـن‼️ ☝️از کجا معلـــوم این نَفَسـی که الان میکشــی جزو نَفَســهایِ آخر نباشه ⁉️ خیلیا بی خیال بودن و یهو غافلگیــر شدن 😔... ❤🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش ذوالفقار هست🥰✋ *ماجرایِ شهید بی سر لبنانی*🥀 *شهید ذوالفقار حسن عزالدین🌹* تاریخ تولد: ۱۱ / ۲ / ۱۳۷۴ تاریخ شهادت: ۳ / ۹ / ۱۳۹۲ محل تولد: لبنان،صور محل شهادت: سوریه *🌹حاج قاسم سلیمانی← ذوالفقار قبل از شهادتش در خواب دیده بود که سرش بریده می‌شود🥀او بیدار می‌شود و مجدداً به خواب می‌رود که این بار امام حسین(علیه السلام) را در خواب می بیند💚که ایشان به ذوالفقار می‌فرماید: «عزیز من! سر تو را خواهند برید💫همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت🥀اما دردی حس نخواهی کرد💫 چون فرشتگان از هر طرف تو را دربر خواهند گرفت.»💫ذوالفقار از اهالی منطقه صور لبنان بود🍃 که در اولین روزهای درگیری‌های منطقه غوطه سوریه توسط اصابت مین مجروح شد🥀و به اسارت تکفیری‌‏ها درآمد🥀 تروریست‌های تکفیری قبل از به شهادت رساندن ذوالفقار چندین سؤال از او می‌پرسند⁉️ و پس از آن، ذوالفقار خوابش تعبیر میشود🍃و تکفیری ها او را مانند سرور و سالار شهیدان امام حسین (علیه‌السلام)🥀سر از تنش جدا کرده🥀و او را به شهادت می‌رسانند🕊️پیکر بی سر او به دست تکفیری ها میماند🥀پس از 5 سال گمنامی دعای مادر اثر می‌کند🍃و پیکر ذوالفقار باشکوه خاصی در میان انبوه مردم به آغوش خانواده باز می‌گردد🍃و سرانجام فراغ خانواده با شهید جوانشان✨پایان می‌پذیرد*🕊️🕋 *شهید ذوالفقار حسن عزالدین* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
روزگار من (۲۰) سریع لباسامو عوض کردم خوشبختانه آرایشمو تو تاکسی پاک کرده بودم یه نفس عمیق کشیدمو رفتم از اتاق بیرون ... دیدم عمو بلند شده و میخواد بره گفتم عموجون کجااا بمون دیگه عمو- نه دیگه باید برم عموجان خیلی وقته که اومده بودم ... باشه پس به زن عمو و بچه ها سلام برسون بزرگیتو میرسونم عزیز عمو . عمو که داشت میرفت به مامانم گفت ، زن داداش بیا کوچه کارت دارم ، چشم داداش بریم . منم کنجکاو شده بودم که عموم با مامانم چیکار داره 🤔🤔🤔🤔 پس رفتمو آیفونو یواش برداشتم و شروع کردم به فضولی ... عمو به مامانم گفت ببین زن داداش بعد مرگ داداشم کارتون سخت تر از قبل شده یعنی باید بیشتر حواستون به رفتاراتون تو بیرون از خونه باشه تا حرف و حدیثی پشتتون نباشه خودت که بهتر میدونی این چیزارو زن داداش ... درست میگی داداش حق با توعه😔😔 راستش بیشتر منظور من به فرزانه هست که تا این موقع شب یه دختر بالغ تنها بیرون چیکار میکنه با اون پوشش ؟؟؟؟.؟ چی بگم والا من شرمندم نمیدونم چی بگم حتما باهاش برخورد میکنم 😔😔😔 باشه زن داداش والا من فقط نگرانتونم خدا شاهده میدونم 😔😔 کاری داشتین بهم بگین خدانگهدار خدا حافظ... زود ایفونو گذاشتم سر جاشو خودمو زدم به اون راه ... رفتم رو مبل نشستم مثلا دارم فیلم نگاه میکنم ... مامان با ناراحتی اومد و روبه رویه من نشست و بهم خیره شد چی شده مامان چرا اونجوری نگاهم میکنی ؟؟.؟!! دخترم تا حالا شده بهم دروغ بگی ... سرمو انداختم پایین و گفتم نه مامان ...😔😔😔 تا حالا شده به حرفم گوش نکنی ... نه مامان 😔😔😔 دخترم عزیزم پس چرا دیر کردی چادرت کووو.... هاان ؟؟ مامان جون معذرت میخوام تو کتابخونه مشغول خوندن داستان شده بودیم که حواسمون به تاریکی هوا نبود خودت که میدونی من برم تو بحر چیزی هواس برام نمیمونه😢😢 خب دخترم حالا چرا بدونه چادر اومدی پیش عموت خیلی بد شد 😰😰 من که دیدم دیرم شده چون با تاکسی راه بودم کنار خیابون پیدا شدیم بعد چون دیرم شده بود چادرمو در اوردمو بدو بدو راهیه خونه شدم 😔😔 مامان- خب دیگه کاریه که شده اما تکرار نشه ما بعد مرگ بابات باید بیشتر مراقب رفتارمون باشیم حالا برو دستاتو بشور بریم شام بخوریم باشه مامان دیگه حواسمو جمع میکنم ادامه دارد..... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh