eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدامین زارع💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃 اند که دل به دریا میزنند! چشم هایشان را در امواج آن غرق و میانِ جوش و خروشش، خدا را جستجو میکنند‌. هم از دریا به اعلی رسید و در آبیِ موج های دریا، انعکاس چهره ی ماهِ خدا را دید. شاید هم ورودش به به همین دلیل بود، هر چند او هر کجا قدم میگذاشت عِطر حضور را حس میکرد و کیست که اینگونه را پذیرا نباشد؟!‌ 🍃درخت زندگی اش پر شاخ و برگ است، هر شاخه اش ختم به خدا میشود و هر برگ آن کتابی است برای . برگ های زندگی اش را که زیر رو رو کنی، را نسبت به غیبت تحسین میکنی و بحث عوض کردن های همیشگی اش هنگام ، تورا به فکر فرو میبَرَد. به راستی که این سخن کلید زندگی اش شده بود: "سربازان (عج) از هیچ چیز جز گناهان خویش نمیترسند" 🍃همین هم شد که خدا سربند "کُلُنا عَباسُکَ یا زِینَب" را به پیشانی اش بست و اورا راهی دیار (س) کرد. از سوریه که بازگشت سوغاتی اش بیمار شده‌ی او بود و هایی که نشان از حال خرابش میداد. در بیمارستان بستری بود اما دلِ بیتابش جایی نزدیکی حرم ی ارباب پر میزد و جاماندگی اش نمکی شده بود بر زخم هایِ سر باز کرده اش... 🍃میان آن توسلات و هایش چه گفت را نمیدانم اما هر چه که بود خوب پر کشید. خدا هم تابِ دوریِ اورا نداشت و این چنین شد که محمدامین زارعِ داستانِ ما، شهیدِ مدافع حرم شد و با قبل شهادتش هم مُهر رضایت را از گرفت...💔 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۲ آذر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شهرستان فسا 🕊محل شهادت‌ : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش سجاد هست🥰✋ *من بَر میگردم ...*🕊️ *شهید سید سجاد خلیلی*🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۹ / ۱۳۷۰ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱ / ۱۳۹۵ محل تولد: متکازین،بهشهر،مازندران محل شهادت: سوریه *🌹مادرش← قرار بود بره سوریه گفتم: سجاد مگه بهت نگفتم دیگه نرو.!🥀من مادرتم اگر راضی نباشم چی؟⁉️گریه کرد و گفت مامان تو رو خدا تو رو به حضرت زینب و حضرت رقیه قسم میدم که راضی باش به رفتنم🥀یکی از دوستاش بعدا میگفت: که اونروز چقدر سجاد گریه میکرد از اینکه مادرش ناراحت بود🥀و میگفت مادرم راضی نبود من اومدم و الان از من ناراحته.»🥀سجادم خیلی به من و پدرش احترام می گذاشت و هیچ وقت ناراحتمون نمی کرد🍃پدرش باهام صحبت کرد بالاخره راضی شدم🍃مدتی بعد سجاد شهید🕊️و مفقودالاثر شد🥀از هر جا دنبال ردی،نشونه‌ای از یوسف گمشده م بودم🥀همیشه میگفتم سجادم برمی‌گرده🥀هر لحظه انگار سجاد بهم میگفت مامان من دارم میام🥀صداش و می‌شنیدم بوش و حس می‌کردم💞یک شب خواهرم خواب سجاد رو دیده بود که سجاد میگفت: خاله چرا اینقدر گریه میکنی؟ به مامانم بگو گریه نکنه🥀من برمی گردم ...🕊️این بار برمی گردم🕊️همرزم← سجاد اسیر🥀و شهید شده بود🕊️دشمن او را دفن کرده بود🥀و پیکرش پیدا نشد🥀انتظار خانواده پس از یک سال و نیم تحقق یافت💫و او به آغوش خانواده و وطن بازگشت*🕊️🕋 *شهید سید سجاد خلیلی* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📕 روزگار من(۵۳) پرچم و پارچه مشکی به درو دیوار خونه کشیدن... خونه قل قله شده بود اما من از اتاق تکوون نمیخوردم مردا رفتن تا پیکر عباسو بیارن ...... کسی روش نمی شد بیاد تو اتاق ... از حال من میترسیدن .. صدای صلوات و گریه بلند شد عباس و اوردن ... پیکر بی جان عباس و وسط خونه گذاشتن ... همه دوره تابوتو گرفتن و گریه میکردن... یه حال و هوای سوزناکی فضای خونه رو گرفته بود... مهمونا در عجب بودن که چرا هنوز من نیومده بودم ... زینب و مامان بلند شدن تا بیان دنبال من ... که در اتاق و بازکردم اومدم بیرون... با همون مانتوی بلند مشکی که دیروز تنم کرده بودم اما چیزی که همه رو حیران کرده بود روسریه سفیدی بود که سرم کرده بودم اروم نزدیک تابوت شدمو نشستم خونه ساکت شد اما پچ پچ ها شروع شد یه سری میگفتن نگاه کن تورو خدا... خجالت نمیکشه ... شوهرش مرده سفید پوشیده... این چه وضعشه ...پارچه ی سفیدو زدم کنار... گفتم : ای جانم نگاه کنید عباسم و چقدر قشنگ خوابیده اون خنده ای که همیشه رو لباش بود موقع خوابم هست... عباسم خوش اومدی اقایی صدای گریه ها بلند شد همه به حرفام گوش میکردن و گریه میکردن ... با لبخندی که به عباس میزدم گفتم میدونید ارزوی عباس چی بود... شهااااادت.... همش بهم میگفت خانمم دعام کن به ارزوم برسم شهید بشم منم گفتم عباس جان پس تو هم برای من یه دعایی کن از خدا بخواه اگه قرار شد شهید بشی منم با خودت ببری ... پس چی شد این رسمش نبود اقای من عباس نگاه کن ... ببین امروز روسریموو با کفنت ست کردم ... دیگه وقتش بود که پیکر عباس و برای خاک سپاری به مزار شهدا ببرن خم شدمو پیشونیشو بوسیدم پارچه رو اروم کشیدم رو صورتش مامان و زینب دستمو گرفتن بلندم کردن ... از پنجره کبوتر سفیدی داخل خونه شد و روی تابوت نشست مردها تابوت و بلند کردن از خونه خارج شدنی مداح روضه حضرت عباس ع میخوند و جمعیت سینه میزدن ... اصلا یه قطره اشکم از چشمام نریخت همش چشمم به کبوتر بود ...🕊🕊🕊🕊🕊🕊 تو مزار شهدا پاهام بی حس شده بود به زور قدم بر میداشتم پیکر عباس و بلند کردن و داخل قبر گذاشتن کبوتر بالای سر جمعیت می چرخید رفتم جلو گفتم بزارید برای اخرین بار نگاهش کنم خیلی سخت بود که چهره ی زیبای عباس زیر خلوارها خاک سرد دفن شد خاکسپاری تموم شد نشستم سر مزارش مشت مشت خاک بر میداشتم و دوباره میریختم زمین ای خاک یادت باشه چجوری بین من و عباسم فاصله انداختی ... کبوتر نشست رو مزار عباس و خیره شد به من عجیب بود چقدر نگاهش اشناست این زبون بسته انگار میخواست چیزی بگه ... گرفتمش نزدیک صورتم بردم تو چشای کبوتر خیره شدم ... یه دفعه بغضم ترکید گفتم نکنه عباس خودتی ... اینو که گفتم کبوتر از دستم پرید با گریه گفتم عباس برگرررررد سرمو گذاشتم روی خاک و های های گریه می کردم همه میگفتن گریه کن نریز تو خودت بزار بغض گلوت بترکه دیگه مرگ عباس و باور کرده بودم ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راضی شدی از من یانه 😢 آقاجان نماهنگ جدید کربلایی مجید بنی فاطمه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 یا صاحب الزمان (عج) هر چہ ڪردم بنویسم ز تو مدح و سخنے یا بگویم ز مقام تو ڪہ یابن الحسنے این قلم یار نبود و فقط این جملہ نوشت پسر حیدر ڪرار تو ارباب منے... 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
شـــــ‌هدا🕊 نـگاه هایتـاݩ گاهـے نگراݩ استـــ گاهـے ناراحتـــ شایـد هم دݪگیـر اما هر چه هستـــ هیچگاه سایـه ے چشمهایتاݩ را از سـرماݩ برندارید نـگاهماݩ ڪنید 🥀شهدا گاهی نگاهی 🕊 _صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🌿 آن کسی است که از عهده ی نفس خویش برآید... خاصیت نفس اماره این است که اگر تو او را وادار و مطیع خود نکنی، او تو را مشغول خود خواهد ساخت... 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید ذوالفقار محمدی 🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃به پرچم مزین شده با نامِ (س) خیره شده ام، روضه ها جلوی چشمانم جان میگیرد و دلم پر میکشد به روزی که (ع) صدا زد: "برادر، برادرت را دریاب" چشمانم بارید برای کمر خمیده حسین(ع) اما جگرم سوخت برای زینب(س)، برای خیمه ای که دیگر نداشت و خدا میدانست بی عباس چه خواهند کرد. 🍃قرن ها گذشت و نه از یادها رفت و نه از دلها، عشق غریب کربلا شعله میکشید و پرتوی جاودانگی اش فروزان‌تر میشد. این بار هم یزیدیانی از جنس همان روزهای کربلا، زینبیه را هدف گرفتند و خیالِ ، لشکرشان را به هلهله انداخته بود اما زهی خیال باطل! که هرکدامشان در خلوت های خویش به عباس(ع) اقتدا کرده بودند حال زمان برایشان مقدر شده بود و چه فرصتی از این دلچسب‌تر؟! 🍃سربازانی که به ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد با نام و شیرمردانی چون را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد و پس از بریدن طناب های ، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرف‌ها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم فدا کرد. جوانِ رشید فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگی‌اش ختم به بهترین مرگ ها شد! 🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار... ♡ذوالفقارِ حرم، گوارای وجود آسمانی ات♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh