eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#برادر_شهید: #شهید_محمودرضا_بیضایی #گمنام زیست و عاشق گمنامی بود. اما در گمنامی کاری برای #انقلاب و
محمودرضا در کلاس دوم دبیرستان؛ یک روز دفترچه‌ای را که برای ثبت #خاطرات_شهدا بود و از بنیاد شهید گرفته بود، به خانه آورد. دو شهید🌷 را انتخاب کرده بود برای کار جمع آوری خاطرات؛ یکی #شهیدعبدالمجیدشریف_زاده، که دانش آموز و هم محله‌ای بود و دیگری #شهیداحدمقیمی، بی‌سیم‌چی #شهید_باکری که در کربلای پنج شهید شد. 🔸رفیق شهید داری؟ شهید،شهیدت میکنه #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پیامکی_از_بهشت رفیق مجازے من حواست باشہ ... رفیق اونـےِ ڪه ما رو بہ امام زمان (عج) برسونہ ، باقی
6⃣3⃣1⃣1⃣ 🌷 💠آنگه رسی به خویشتن که بی خواب و خور شوی 🔰هر وقت می نشستم توی ماشین🚗 محمودرضا، اولین چیزی که توجهم را جلب می کرد هایی بود که روی سینه ماشینش بود. ماشینش بود و سینه تخت ماشین باعث می شد بتواند همیشه مقداری خوراکی😋 روی آن بگذارد و دم دست داشته باشد. 🔰تا سوار می شدم، قبل از اینکه راجع به خوراکی ها بپرسم، تعارف می زد و می گفت: ! همه چیز، از انواع بیسکویت🍪 و کلوچه و تا گاهی یک تکه نان🍞 و گاهی هم غذایی که از خانه آورده بود روی سینه ماشین🚘 پیدا می شد. اما بیشتر وقتها بیسکویت و کلوچه🍩 و تنقلات بود. 🔰یکبار که دم یکی از ایستگاههای مترو🚝 شرق آمد و سوارم کرد، تا نشستم، دیدم یک بسته تایی کیک با روکش شکلاتی🍩 باز کرده و گذاشته آنجا. یکی برداشتم و گفتم: «من نخورده ام؛ با اجازه ات من چند تا از اینها می خورم😋» 🔰گفت: همه اش را بخور، من . گفتم: تو که در حال خوردنی! گفت: من باید همیشه بخورم🍝 نخورم که نمی شود✘ گفتم: ورود شما را به انقلاب اسلامی تبریک عرض می کنم!😂 خندید. 🔰 ای را یادش آورده بودم که خودش یکبار آن اوایل که پاسدار شده بود👤 برایم تعریف کرده بود و مربوط به میشد که یکی از پاسدارهای قدیمی با کرده بود. تعریف می کرد که: «یکبار در روزهای اول دانشکده🏢 که با بچه های پاسدار و اصطلاحا ، غذا می خوردیم🍜 🔰بعد از خوردن ناهار شلوارم را کمی شل کردم. یکی از پاسدارهای متوجه شد، از جا بلند شد دستش را گذاشت روی سینه✋ و گفت: ورود شما به را تبریک عرض می کنم!😄 🔰محمودرضا بعد از اینکه شد، وقت برای خوردن و خوابیدن نداشت❌ اقلا در دفعاتی که من در طول رفت و آمدهایم به می دیدمش اینطور بود. خودش می گفت: علت اینکه همیشه توی ماشینش🚗 خوراکی دارد این است که وقت می کند غذا بخورد. 🔰محمودرضا وقتی این را می گفت من همیشه یاد حرفی از می افتادم که می گفت: «اگر خداوند متعال تدبیری می‌کرد👌 و یک اتفاقی می‌افتاد که ما از این غذا خوردن پیدا می‌کردیم، وقتمان تلف نمی‌شد⌛️» (نقل از حاج مصطفی مولوی) 🔰هر چقدر کم خور بود، بجایش من بخور بودم☺️ یکبار صبـ☀️ـح که با یکی از بچه رزمنده های مقاومت آمده بود فرودگاه✈️دنبالم، وقتی نشستم توی ماشین دیدم یک نصفه روی سینه ماشین است. 🔰نصف نان را قبل از آمدن من، دو نفری👥 خورده بودند. یک تکه از نان🍞 را کندم و گفتم: «من ام... امروز هم که معلوم نیست تو به ما ناهار🍲 بدهی.» تا برسیم به ، من همه آن نصفه بربری را خوردم😅 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهدا 🔸مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد خیلی ساده و به دور از تجملات. نمی پذیرفت درخانه حتی مبل🛋
💠 شهادت مزد پرکاری 🌷مثل هرسال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهادت #شهید_باکری مراسم گرفته بودند. سخنران مراسم حاج #قاسم_سلیمانی بود. با محمودرضا رفتیم و نشستیم طبقه بالا. به زحمت جایی روی لبه يكى از پله ها پیدا کردیم و نشستیم. 🌷با محمودرضا حرف می زدم ولی حاج قاسم که روی سن آمد محمودرضا سكوت كرد و دیگر حرف نمی زد. بعد از برنامه، به محمودرضا گفتم: «کاش می شد حاج قاسم را از نزدیک ببینیم.» گفت: «من خجالت می کشم وقتی توی صورت حاج قاسم نگاه می كنم؛ چهره اش خیلی خسته و تكيده است.» محمودرضا خودش هم این مجاهده و پركاری را داشت. 🌷این اواخر يكبار گفت: «من يكبار پیش حاج قاسم برای بچه ها حرف می زدم، گفتم بچه ها من این طور فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پركارهستند و شهدای ما غالبا این طور بوده اند.» بعد گفت: «حاج قاسم این حرف را تأیید کرد و گفت بله همین طوره.» راوی: برادر شهید #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌹شهيد مهدی باکری «معجزه‌ی انقلاب» تصويری از وحاج قاسم در کنار رهبرمعظم انقلاب♥️ 🌹25 اسفند سالگرد شهادت مهدی باکری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸❣🔸 خدا کمکش رو به کسانی میده که باشند ومجری محض اوامرش👌 🌺 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh