🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 آخرِ میوهفروشهای 🍒بازار یه پیرمردِ نحیف 😞میوه میفروخت بساطِ کوچک و میوههای لکدارش مع
📩 #کلام_شهید
💠 #تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه #مبلـغ ناچیزے میشد، #نپذیرفت گفت:
مـن چگونه #نخسـت_وزیــری باشم ڪه روے مـوڪت با ڪفش راه بروم امـا باشند #مردمی_محـروم ڪه چیزے نداشته باشند روے آن بخوابند
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کلیپ روایتگری طلبه ی #شهید_سعید_بیاضی_زاده و آخرین خداحافظی قبل از اعزام به سوریه #بسیار_زیبا👌👌 #حت
سعید #رزمنده جبهه مقاومت و نیز #مبلغ بود.
در زمان هایی که از خط مقدم و درگیری فراغت می یافت معمولا بعداز عملیات به رسالت اصلی اش که #تبلیغ بود می پرداخت.
اخلاق خوبی داشت و هر تعداد رزمنده با سلیقه های مختلف که در یک جمع بودند سعید با همه #ارتباط برقرار می کرد.
با همه دوست می شد، انگار سال هاست با رزمندگان جبهه مقاومت بوده است همیشه #لبخندی روی لبانش بود و این قدر با محبت و دلسوزی با رزمندگان جبهه مقاومت برخورد می کرد، که حتی در لحظه های #بحرانی حضورش باعث افزایش #روحیه رزمنده های مقاومت می شد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌹🍃🌹 💠 #مادر سرگرم کار بودم که یکی بلند گفت: مادر شروع کرد دورم #چرخیدن و تکرار این جمله: مادر حلا
8⃣6⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠معرفی سرداران گمنام
2⃣ #سردارشهید_محدرضا_عقیقی
🔻قسمت اول
🌷شهید محمدرضا عقیقی درسال 1341 در #شیراز و در خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. دستهای پر #عطوفت خانواده، اورا از همان کودکی به آغوش مهربان #مساجد سپرد تا با صدای گرم خود گلدسته هارا به آوای #اذان بنوازد و نوای توحید و دعوت به خیرالعمل را در همه جا سر دهد.
🌷از کودکی با #قرآن مأنوس گردید و در اوقات فراغت با تلاوت قرآن و با شنیدن آوای روح بخش قاریان جان شیفته و عطشناک خود را از زلال کلام ربّانی سیراب ساخت.
🌷شهید عقیقی دوران تحصیل را تا مقطع عالی ادامه داد، و سرانجام مدرک کارشناسی #الهیات را که نتیجة زحمات چندین سالة او را در امر تحصیل علوم دینی بود از دانشگاه دریافت داشت.
🌷وی همزمان با اوج گیری مبارزات مردمی علیه حکومت ستمشاهی با درایت کامل به #تبیین_فلسفه_انقلاب پرداخت و با تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام (ره)و با راه اندازی و شرکت در #تظاهرات و راهپیمائی های مختلف نقش بسیار حساسی را در برقراری نظام اسلامی عهده دار گردید.
🌷پس از پیروزی انقلاب نیز زبان گویای او ، #مبلغ قرآن و معارف اسلامی در گوشه گوشة میهن اسلامی حتی دور افتاده ترن روستاهای کشور بود. #دعای_کمیل را بسیار دلنشین قرائت می نمود وذکر معصومین علیهم السلام و آیات شریف قرآن همواره زینت کلام او بود .
محمد رضا عقیقی در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه های حق علیه باطل حضوری #مداوم داشت و با مسئولیتهایی که عهده دار گردید، در عملیاتهای رمضان، فتح المبین، والفجر و کربلای 4و5 شرکت کرد.
🌷کلام ملکوتی او که از حنجره های آسمانی بر می خاست فضای روحانی جبهه را حال و هوائی خاص بخشیده و #روحی_تازه در رزمندگان همیشه پیروزمکتب توحید می دمید. وی بعنوان مسئول واحد عقیدتی- سیاسی لشکر19 فجر زحمات بسیاری در جهت #رشد_معنوی سربازان اسلام متحمل گردید.
🌷عملیات #کربلای_5 یادمان آخرین مویه های عاشقانه اوست. شهید عقیقی سرانجام در ناگهانی سرخ، شقایقزار #شلمچه را از قطره قطرة خون خود رنگین ساخته و بال در بال ملائک در بیکران عشق به پرواز در آمد. 25 دیماه 1365 خاطرةپرواز ملکوتی او را در دل خونین خود جای داده است.
#سردارشهید_محمدرضا_عقیقی🌷
#روحش_شاد_ویادش_گرامی_باد
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚 #رمان_شهدایی 🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز ↶° به روایت: همسرشهید 2⃣ #قسمت_دوم 📝آن زمان مدرسه ها خیل
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
3⃣ #قسمت_سوم
📝# من باز هم با چادر و روسری می رفتم دانشگاه، ولی سر #کلاس چادرم را
برمی داشتم. هرکس هرکه دلش💓 می خواست می پوشید. کاری به کار هم نداشتند. ولی همین که من
با بقیه فرق داشتم، خیلی سخت بود.
📝 پیش خودم
گفتم «اگه نتونستم #تحمل کنم، دیگه #دانشگاه نمی رم.»
ولی رفتم. سرم گرم #درس📚 شد.همه ی این چهارسال شاگرد اول شدم.
آن موقع از ما شهریه می گرفتند. شهریه اش هم برای آن زمان #سنگین بود; سالی #هزار تومان.
📝برای بعضی ها مشکل بود که این پول را یک باره بدهند. سال اول برای #خانواده ی خودم هم سخت بود.
رفتم فرمی پر کردم که این #مبلغ💴 را وام بگیرم تا بعد از تمام شدن درسم، پس بدهم.
📝قانونی هم بود که اگر معدلمان بالا بود، از #پرداخت شهریه معاف بوديم. من هم فقط سال اول وام گرفتم، چون هر ترم #معدلم بالا بود.
📝توی #دانشکده دختری بود که حجابش از همه ی ما کامل تر بود"زهرا زندی زاده"
من و #بچه های دیگر روسری و لباس معمولی ای که کمی هم راحت بود، می پوشیدیم، ولی #زهرا برای خودش مانتوی گشادی دوخته بود و همیشه مانتو شلوار می پوشید. روسری اش را هم محکم گره می زد. آن موقع ها مانتوی گشاد، مثل حالا که همه راحت و عادی می پوشند، مد نبود.
📝زهرا بعدها شهید شد. اوایل انقلاب منافق ها شهیدش کردند. الآن هم در اصفهان یک مدرسه به نامش هست. توی #دانشگاه هميشه به
او نگاه میکردم.برایم الگو بود.
📝تا قبل از دانشگاه، خیلی از سیاست و رژیم و این حرف ها سر در نمی آوردم. حواسم به درس بود. یکبار در# مسجد🕌 امام اصفهان (مسجد شاه آن موقع) نمایشگاه عکسی زده بودند که همه اش #عکس شاه بود؛ شاه کنار #ضریح امام رضا، شاه در حال نماز خواندن، شاه در حال احرام کنار کعبه و این طور عکس ها
آن وقت ها فکر میکردم چرا می گویند شاه بد است. این که مکه رفته و# نماز هم می خواند، اما وقتی رفتم دانشگاه کم کم از سیاست چیزهایی فهمیدم. البته فقط از #دانشگاه نبود.
📝حسن آقا رب پرست، پسرِ خاله بتول هم که خودش ارتشی بود، برایمان حرف میزد. مستقیم مخالفت نمی کرد، ولی حرفهایش کمی بودار بود.
📝خاله بتول همیشه توی خانه شان جلسه ی #تفسیر قرآن و روضه😭 داشت. توی همین #جلسه ها حسن برای ما دخترخاله ها و پسرخاله ها حرف میزد. تقریبا #معلممان بود.
📝برای زهرا هم مانند بقیه ی دختر های در این سن وسال#خواستگار می آمد، بعضیشان هم#نظامی بودند، اما او همیشه
می گفت «با هر کس #ازدواج کنم، با نظامی جماعت ازدواج نمی کنم. نظامی ها اگر شاه دوست باشند، که من خوشم نمی آد، اگه هم با شاه مخالف باشند، که همیشه جونشون در خطره»
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh