♥در راه خدا بهترینها رو باید داد
یه مادر شهید می گفت:
بین چهار تا پسرم که #شهید شدند، اصغرم چیز دیگری بود. برای من هم کار پسرها را می کرد، هم کار دخترها را وقتی خانه بود، نمی گذاشت دست به سیاه وسفید بزنم. ظرف می شست، غذا می پخت .اگر نان نداشتیم، خودش خمیر می کرد، تنور روشن می کرد. خیلی #کمک_حالم بود.
وقتی رفت جبهه، همه می پرسیدند:
«چطور دلت آمد بفرستیش؟» فقط بهشان می گفتم « آدم چیزی رو که خیلی دوست داره، باید در راه #خدا بده»
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
♥ #سخن_شهید 🌹
#شهید هم چون #شمعی است که خود را می سوزاند تا بلکه #بشریت در پرتو انوار بی نهایت روشن آن، راه صحیح چگونه #زیستن را بیاموزد.
شهیدان در سپهر #عشق قرآنند. شهید هم چون #قلبی به اندام های مرده ی بی رمق #جامعه، خون خویش را می رساند و بلندترین فریادش #تکامل انسانیت درلوای #قرآن است.
#شهید_بهزاد_امرائی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت [1] 🌐 قسمت 1⃣ #حضرت_آدم_علیه_السّلام 1⃣ #آفرینش_آدم علیه السلام و #ا
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت [2]
2⃣ #آدم علیه السّلام و #فرشتگان
🔸داستان فرشتگان و آدم علیه السّلام از زمانی آغاز می شود که خداوند اراده خود را بر قراردادن #خلیفه ای در زمین آشکار نمود:
🍀وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً 🍀(بقره ؛30)
🔹(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نماینده ای] قرار خواهم داد.🔹
🔸به دنبال این اعلام، ملائکه که تا آن زمان تنها خود را به عنوان موجودات ملکوتی خداوند می شناختند ذات ربوبی را مورد خطاب قرار داده و پرسیدند:
🍀قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ 🍀
🔹فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟! (اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، و تو را تقدیس می کنیم.»🔹
🔸این که این فرشتگان درگاه الهی از کجا می دانستند که بشر در زمین به افساد و خونریزی خواهد پرداخت موضوعی است که بدان پاسخ های گوناگونی داده شده است.
🔸اما شاید لطیف ترین تعبیر در خصوص تفسیر این آیات باشد که موضوع فساد و خونریزی از نفس اعلام خداوند و از خود آیات پیشین-البته از دیدگاه ملائکه-قابل برداشت است.
🔸 فرشتگان با شنیدن کلمه “ارض” آنجا که فرمود” انی جاعل فی الارض خلیفه” به دلیل ویژگی های زندگی در زمین و مسأله ی تعلق به عالم خاک و تزاحم زندگی مادی چنین دریافتند که زندگی این مخلوق در زمین همانند پیشینیانش توأم با فساد و خونریزی خواهد بود.
🔸 در این صورت جریان خلافت وی برای ایشان امری کاملاً غریب می نمود. ظاهراً این گروه از فرشتگان از بعد دوم و #ملکوتی این آفریده الهی در این مقطع غافل بودند.
🔸 خداوند در پاسخ ایشان به نکته ای اشاره می کند که درک آن برای ما بسیار مهم است:
🍀قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 🍀
🔹پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید.🔹
🔸 خداوند به موضوع مهم علم و به ویژه علم به اسماء در پاسخ اشاره می کند و به ملائکه می فهماند که این #خلیفه_الهی از علم خداوندی بهره خواهد برد و به وسیله آن به این مقام دست خواهد یافت.
🔸 در ادامه آیات همین موضوع اتفاق می افتد.
🍀وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ 🍀(بقره؛ 31)
🔹سپس #علم_اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!🔹
🔸خداوند حکیم و دانا اسمائی را به آدم علیه السّلام می آموزد و سپس آن را بر ملائکه عرضه کرده و از آنان می خواهد که آن اسماء را معرفی کنند. با اظهار عجز فرشتگان و خبر دادن آدم علیه السّلام از آن اسماء نه تنها مسأله #خلیفه_اللهی آدم علیه السّلام در میان فرشتگان تثبیت می شود که وی به عنوان معلم ملائکه مطرح می گردد.
🔸در این که آن #اسماء چه بوده اند روایات و تفاسیر متعددی وارد شده است.
🔹🔹🔹 #ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پرسش و پاسخ مهــدوی
4_310226054725763702.mp3
15.05M
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی 47
✍هرقدرهم که اهل عبادت باشی..
اهل خیر وانفاق باشی..
اهل کسب علوم الهی باشی...
تاوقتی که؛
روی گناهی اصرارداری؛
راه آسمون به روت بسته اس!👆👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💌خدایا نامه ام رو به دست #امام_حسین برسون
❣سلام امام حسین مهربون
✍من #دختری کوچک هستم. پدرم #جانبازموجی است. الان که دارم برای شما نامه می نویسم📝 #پدرم خوابیده آرومه آرومه😌.
✍وقتایی که #خوابه میام کنارش👥 وباهاش حرف می زنم. امام حسین شنیدم #رقیه ی کوچولوت🌸 به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم، من حاضرم #دخترشما بشم.
✍به جاش حال #بابام رو خوب کنید😢 ازشما خواهش می کنم می دونم که #خیلی_مهربونید امام حسین(ع).
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍁جز ادب و احترام چیزی از او ندیدیم
🍂من و #عبدالرحیم با هم بزرگ شدیم و تمام دوران زندگی را با هم بودیم و در تمام دوران زندگیاش جز #مهربانی و ادب از او ندیدم و در همه زمینه ها فعالیت داشت👌
🍂در #مسجد پای ثابت برای پذیرایی، دسته رویها و عزاداری🏴 برای ائمه اطهار(ع) بود. انگشتر عقیقی💍 داشت که همیشه در قنوت #نگین آن را برمیگردادند و در قنوت نمازش دعای ⚜"اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک" میخواند که خداوند دعایش را #مستجاب کرد.
#شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ڪربلاےمن 🔸عادت داشت اگر یک روز خانه🏡 نمی آمد، حتما فردا با یک دسته گل💐 به دیدن #همسرش میرفت. به هم
💐💐🌿🌿💐💐
جاےشهید #حمیدسیاهکالی مرادی خالی که:
اونقدر #سینه میزد بهش گفتن کم خودتو اذیت کن گفت این سینه #نمیسوزه موقع #شهادت همه جاش ترکش بود جز سینش
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌿🌿🌹🌹🌿🌿
💎خدایا : سرودمان را شنیدی ، انالله و اناالیه راجعون .
💎خدایا : آوایمان را شنیدی، لاالله الاالله
.
💎خدایا : شعرمان را شنیدی، فبای آلاء ربکما تکذیان.
پروردگارا، کتابمان #قرآن، پیمانمان #ایمان، جرممان #قیام، راهمان #اسلام، پیشوایمان #امام، سلاحمان #وحدت، درسمان #جهاد و مقصدمان #شهادت است.
#شهید_محمد_مهاجری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#محسن_جان❣ میدانی از وقتی پر کشیده ای؛ چه قدر خواهر و برادر پیدا کرده ایی⁉️ میدانی چقدر #دوستت_دا
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟
ببینید این هم #جوون بوده ... ✨
اونجاست ڪہ « فـتـبـارڪ الـلـہ احـسـن الـخـالـقـیـن » رو ثابت میکنہ..✨
جوونایی مثلِ
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟ ببینید این هم #جو
2⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰جمکران بودیم؛ اردوگاه #یاوران_مهدی. یکی از روحانیان را دست انداختیم. با حالت استرس تندتند باهاش حرف میزدم😁 بندهخدا هاجو واج نگاهم میکرد😨 #محسن وارد شد و گفت: میگه من تازهمسلمونم تازه اومدم #قم جایی رو بلد نیستم🚫 زنم گمشده!
🔰حاجآقا دستم را گرفت و برد طرف #نگهبانی که برایم کاری بکند. خیلی دلواپس شده بود💗. به دوروبریها میگفت که خوبیت ندارد برای این #خارجی مایه بگذارید که احساس غربت نکند. به من دلداری میداد: غصه نخور❌! اینجا مملکت #امنیه!
🔰اصلا حواسش نبود که همه را به #فارسی میگوید. من هم حالت غمگین☹️ به خودم گرفته بودم. #محسن هم همراهم میآمد👥 و ترجمه میکرد. آقای #خلیلی رسید. وقتی دید این حاجآقا خیلی خودش را به آب و آتش میزند گفت: که من از بچههای م#وسسه هستم.
🔰حاجآقا باور نمیکرد😅 به آقای خلیلی میگفت: که الان وقت شوخی نیست❌ آقای خلیلی به من گفت: #ناصحی فارسی حرف بزن ببینم! در همان اردو باهم رفتیم #جمکران و نماز امامزمان📿 خواندیم.
🔰تشنه شد. گفت که بیا برویم بیرون نوشیدنی🍹 پیدا کنیم. ورودی مسجد🕌 دستفروشی #دوغ و نوشابه میفروخت. بهش گفتم: بیا بریم از مغازه بخریم. گفت: نه این #بندهخدا هم کاسبه بذار یه قرون💰 گیرش بیاد.
🔰دوتا دوغ خرید🍶. تا آمدم باز کنم گفت که دوغ باید خوب بههم بخورد؛ #تکانش_بده. همان لحظه سروکله #فقیری پیدا شد👤. محسن دست کرد توی جیبهایش. از حرکت انگشتانش احساس کردم تار عنکبوت ها🕸 را لمس میکند.
🔰با چشمانش👀 بهم فهماند که تو بهش کمک کن. با لبولوچهی آویزان☹️ گفتم: من از تو آس و پاس ترم. وقتی #ناامید شد به فقیر گفت: من فقط همین یه دونه دوغ رو دارم؛ به کارت میاد⁉️ طرف سری کج کرد و #گرفت.
🔰محسن خندید😄 که دوغت را تکان بده تا #باهم بخوریم. چندقدم جلوتر فقیر دیگری جلوی راهمان سبز شد👥 بهش گفتم: مثل اینکه امروز باید #تشنگی بخوری! از آن روز به بعد سر هر ماجرایی به هم میگفتیم: #دوغ رو باید خوب بههم بزنی😂!
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰با انتشار #خبرشهادت_سید، درب حوزه حمزه محشری به پا بود.تصویر بزرگی از سید در کنار خیابان نصب شده بود و صدای نوحه📣 فضا را پر کرد.
🔰چشمم افتاد به موتورسواری🏍 که مدام میزد توی پیشانیاش و زار زار گریه میکرد😭 صدایم کرد و گفت: «من همونم که چند ماه پیش به خاطر #دزدیدن_طلا دستگیرم کردین! این شهید🌷 همون سید بامرام و خوشرو نیست که اون شب اجازه داد برم⁉️»
🔰تا پاسخ مثبت مرا شنید صدای #گریهاش بلندتر شد😭 و گفت: «به خدا من بعد از #حرفهای_سید عوض شدم، خلاف را کنار گذاشتهام📛 و چسبیدهام به #زندگی و زن و بچهام!!»
🔰یادم آمد آن #شب سید به او قرآن کوچکی📔 هدیه داد و گفت: «توی شب میلاد #علمدارکربلا و در پناه قرآن برو! اما دیگه از این کار #دست_بکش🚷
#شهید_سیدمجتبی_ابولقاسمی🌷
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢همه این رباتهای پیشرفته رو نیروهای مسلح کشورمون در اوج همه تحریمها ساخته اند....
🔸بی جهت نیست که دشمنان از سر حسادت همیشه دنبال تخریب نیروهای نظامی کشورن
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نهال! #آقا رو دیدی چےگفتی بهشون؟ گفتم کلاهتُ مامانت برات درست کرده؟ گفت آره گفتم میدی بہ من؟ گفت این
* #راهی_که_شهدا_رفتند *
🌷ما از لحاظ #مادی کم و کسری نداشتیم❌ نمی گویم درآمدش آنچنانی بود ⚡️اما همینی که #خدا روزی مان کرده بود بخشی را به موسسه #خیریه ای کمک می کرد بدون اینکه کسی بداند.
🌷بعد از #شهادتش تماس گرفتند📞 که فلانی هر ماه مبلغی #کمک می کرده اما این ماه پولی واریز نشده که پدرش گفت پسرم #شهیدشد.
به نقل از همسر #شهید_مهدی_قاضی_خانی
#سالروز_شهادت
پ ن: عکس شهید قاضی خانی با سه فرزندشان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
🎵 #صوت_شهدایی
🌾چقدر دلم تنگه💔 برا
#شهیدای_مدافع_حرم
🌾بازم هوای #شهدا زد به سرم
🌾آرزومه که به #سوریه برم😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#لبیک_یازینب
★خوش به حال #مدافعان_حرم
❣پر کشیدند🕊 از میان حرم
★بین سجده میان #سرخیِ_خون
❣آرمیدند با اذان📣 حرم
★لک #لبیک_یاحسین گفتند
❣در حریم نوادگانِ حرم
★مثل #عباس با قدی رعنا
❣شده بودند پاسبان حرم
#کلنا_عباسک_یازینب
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بیسیمچی گردان حنظله، حاج #همت رو خواست، حاجی اومد پای بیسیم و گوشی رو به دست گرفت، صدای ضعیف و پر از خشخش رو از اون طرف خط شنیدم که میگه:
"احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم داره تموم میشه عراقیها عنقریب میان تا ما رو #خلاص کنن من هم خداحافظی می کنم..."
حاج همت همانطور که به پهنای صورت #اشک می ریخت، گفت: "بیسیم رو قطع نکن، حرف بزن هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت رو قطع نکن"
صدای بیسیمچی رو شنیدم که میگفت: "سلام ما رو به #امام برسونید از قول ما به امام بگید همانطور که فرموده بودید #حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ."
و صدای بیسیم قطع شد...
📸 #شهیدحسینعلی_یاری_نسب🌷
#فرمانده_گردان_حنظله
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خيلي #گشته بوديم، نه پلاكي، نه كارتي، چيزي همراهش نبود. #لباس_فرم سپاه به تنش بود. چيزي شبيه #دكمه
#خـــواب
چند وقت پيش يكي از دوستان #خواب شهيد مرادی رو ميبينه
ميگفت #شهيد_مرادی رو ديدم از حال مرتضي پرسيدم
گفت: مرتضي رو ما هم هفته ايي يك بار ميبينيم
پرسيدم چرا ؟
گفت #چنان_مقامي بهش دادن از ما بالاتره، سرش خيلي شلوغه
اي مرتضي جان دلم برات تنگ شده داداشم
داداش مرتضی همه دلها تنگته
#شهید_مرتضی_کریمی🌷
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
✍راوے : دوست شهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا مهدی در سال ۷۸وارد نهاد مقدس #سپاه_پاسداران شد و به عضویت رسمی این نهاد انقلابی درآمد و دوران
🍂هرکس که بر سرش زده #باعشق سر کند
🍃باید هواى داشتن #دردسر کند
🍂باید هر آنکسى که پى وصل💞 میرود
🍃تا مرز سوختن بتواند #خطر کند
#شهید_سیدمهدی_حسینی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂هرکس که بر سرش زده #باعشق سر کند 🍃باید هواى داشتن #دردسر کند 🍂باید هر آنکسى که پى وصل💞 میرود 🍃ت
3⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطره یکی از رزمنده های #یگان_فاتحین
🔰سال گذشته برای #عملیات_محرم عازم #سوریه شده بودیم بعد از رسیدن به دمشق ما رو سوار اتوبوس ها🚌 کردند. قبل از سوار شدن به اتوبوس حسابی مارو توجیه کردند که تو مسیر از ماشینها پیاده نشیم🚫 و کلی از این دست #تذکرها.
🔰اتوبوس ها حرکت کردند ماهم با رفیقامون کنار هم👥 نشسته بودیم روحیه بچه ها خیلی #عالی_بود، مقصد ما #حلب بود 💥اما به خاطر شرایط و خوردن به تاریکی شب🌚 مجبور بودیم شب را در #حماء بمانیم.
🔰حدود نماز مغرب📿 بود رسیدیم به مقر اصلی حماء که قرار بود #شب را آنجا بمانیم جمعیت نیروها زیاد بود. بعد از نماز زیارت عاشورا📖 و بعد هم شام رو خوردیم🍲 کم کم #هوا_سرد شده بود نیروهایی که تو اون مقر بودند برامون #پتو آوردند و خودشون پتو هارو تقسیم میکردند.
🔰من با #رفقام حلقه زده بودیم و مشغول حرف زدن بودم که نفری که پتو تقسیم میکرد #رسید به ما، ناگهان سرم رو بلند کرده که پتو رو بگیرم که یه دفعه خشکم زد😦
🔰کسی که پتو تقسیم میکرد کسی نبود به جز #مهدی_حسینی تا دیدمش بی اختیار پریدم بغلش💞 کلی ذوق کردم😍 اونم کلی خوشحال شد. کلی باهم حرف زدیم بهش گفتم حاج مهدی اینجا چیکار میکنی⁉️ گفت داداش خدمتگزاری رزمنده رو انجام میدم بهش گفتم سمتت چیه؟
گفت: #هیچ_کارم اینجا میبینی که دارم پتو پخش میکنم!!!
🔰بعد از حدود یه ساعت⌚️ حرف زدن بهم گفت برو #بخواب صبح زود باید حرکت کنی بعد از هم خداحافظی👋 کردیم گفت فردا میبینمت #داداش.
🔰قبل از اذان📣 بیدارمون کردند و رفتیم برای نماز خوندن بعداز #نمازجماعت صبح گفتن به خط بشیم با تمام تجهیزات؛ #فرمانده مقر و مسئول انتقالمون به حلب میخواست صحبت های نهایی رو انجام بده✅
🔰تمام نفرات به خط شدیم👥 که فرمانده بیاد که دوباره مات شدم😧. #آقامهدی دیدم داره میاد پیش نیروها و با همون #لحن_زیبا و لبخند همیشگی🙂 شروع کرد برای نیروها صحبت کردند. بعد از تموم شدند حرفای آقا مهدی خواستیم سوار اتوبوس🚌 بشیم بهش گفتم :
حالا تو هیچکاره ای با معرفت⁉️
گفت : داداش دعا کن #عاقبت_بخیربشیم
که عاقبت بخیر هم شد🌷
#شهید_سیدمهدی_حسینی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh