eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
♥در راه خدا بهترینها رو باید داد  یه مادر شهید می گفت: بین چهار تا پسرم که شدند، اصغرم چیز دیگری بود. برای من هم کار پسرها را می کرد، هم کار دخترها را وقتی خانه بود، نمی گذاشت دست به سیاه وسفید بزنم. ظرف می شست، غذا می پخت .اگر نان نداشتیم، خودش خمیر می کرد، تنور روشن می کرد. خیلی بود. وقتی رفت جبهه، همه می پرسیدند: «چطور دلت آمد بفرستیش؟» فقط بهشان می گفتم « آدم چیزی رو که خیلی دوست داره، باید در راه بده» 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌹 هم چون است که خود را می سوزاند تا بلکه در پرتو انوار بی نهایت روشن آن، راه صحیح چگونه را بیاموزد. شهیدان در سپهر قرآنند. شهید هم چون به اندام های مرده ی بی رمق ، خون خویش را می رساند و بلندترین فریادش انسانیت درلوای است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت [1] 🌐 قسمت 1⃣ #حضرت_آدم_علیه_السّلام 1⃣ #آفرینش_آدم علیه السلام و #ا
❣﷽❣ 💠💠 و [2] 2⃣ علیه السّلام و 🔸داستان فرشتگان و آدم علیه السّلام از زمانی آغاز می شود که خداوند اراده خود را بر قراردادن ای در زمین آشکار نمود: 🍀وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً 🍀(بقره ؛30) 🔹(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [نماینده ای] قرار خواهم داد.🔹 🔸به دنبال این اعلام، ملائکه که تا آن زمان تنها خود را به عنوان موجودات ملکوتی خداوند می شناختند ذات ربوبی را مورد خطاب قرار داده و پرسیدند: 🍀قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ 🍀 🔹فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟! (اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، و تو را تقدیس می کنیم.»🔹 🔸این که این فرشتگان درگاه الهی از کجا می دانستند که بشر در زمین به افساد و خونریزی خواهد پرداخت موضوعی است که بدان پاسخ های گوناگونی داده شده است. 🔸اما شاید لطیف ترین تعبیر در خصوص تفسیر این آیات باشد که موضوع فساد و خونریزی از نفس اعلام خداوند و از خود آیات پیشین-البته از دیدگاه ملائکه-قابل برداشت است. 🔸 فرشتگان با شنیدن کلمه “ارض” آنجا که فرمود” انی جاعل فی الارض خلیفه” به دلیل ویژگی های زندگی در زمین و مسأله ی تعلق به عالم خاک و تزاحم زندگی مادی چنین دریافتند که زندگی این مخلوق در زمین همانند پیشینیانش توأم با فساد و خونریزی خواهد بود. 🔸 در این صورت جریان خلافت وی برای ایشان امری کاملاً غریب می نمود. ظاهراً این گروه از فرشتگان از بعد دوم و این آفریده الهی در این مقطع غافل بودند. 🔸 خداوند در پاسخ ایشان به نکته ای اشاره می کند که درک آن برای ما بسیار مهم است: 🍀قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌ 🍀 🔹پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید.🔹 🔸 خداوند به موضوع مهم علم و به ویژه علم به اسماء در پاسخ اشاره می کند و به ملائکه می فهماند که این از علم خداوندی بهره خواهد برد و به وسیله آن به این مقام دست خواهد یافت. 🔸 در ادامه آیات همین موضوع اتفاق می افتد. 🍀وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ‌ 🍀(بقره؛ 31) 🔹سپس را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!🔹 🔸خداوند حکیم و دانا اسمائی را به آدم علیه السّلام می آموزد و سپس آن را بر ملائکه عرضه کرده و از آنان می خواهد که آن اسماء را معرفی کنند. با اظهار عجز فرشتگان و خبر دادن آدم علیه السّلام از آن اسماء نه تنها مسأله آدم علیه السّلام در میان فرشتگان تثبیت می شود که وی به عنوان معلم ملائکه مطرح می گردد. 🔸در این که آن چه بوده اند روایات و تفاسیر متعددی وارد شده است. 🔹🔹🔹 ... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از پرسش و پاسخ مهــدوی
4_310226054725763702.mp3
15.05M
47 ✍هرقدرهم که اهل عبادت باشی.. اهل خیر وانفاق باشی.. اهل کسب علوم الهی باشی... تاوقتی که؛ روی گناهی اصرارداری؛ راه آسمون به روت بسته اس!👆👆 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💌خدایا نامه ام رو به دست #امام_حسین برسون ❣سلام امام حسین مهربون ✍من #دختری کوچک هستم. پدرم #جانبازموجی است. الان که دارم برای شما نامه می نویسم📝 #پدرم خوابیده آرومه آرومه😌. ✍وقتایی که #خوابه میام کنارش👥 وباهاش حرف می زنم. امام حسین شنیدم #رقیه ی کوچولوت🌸 به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم، من حاضرم #دخترشما بشم. ✍به جاش حال #بابام رو خوب کنید😢 ازشما خواهش می کنم می دونم که #خیلی_مهربونید امام حسین(ع). 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸پیامبر گرامی اسلام (ص): 🔹کسی که قائم (مهدی )را که از فرزندان من است در دوران غیبتش #منکر شود، بر حالت جاهلیت قبل از اسلام از دنیا خواهد رفت 🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍁جز ادب و احترام چیزی از او ندیدیم 🍂من و با هم بزرگ شدیم و تمام دوران زندگی را با هم بودیم و در تمام دوران زندگیاش جز و ادب از او ندیدم و در همه زمینه ها فعالیت داشت👌 🍂در پای ثابت برای پذیرایی، دسته رویها و عزاداری🏴 برای ائمه اطهار(ع) بود. انگشتر عقیقی💍 داشت که همیشه در قنوت آن را برمیگردادند و در قنوت نمازش دعای ⚜"اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک" میخواند که خداوند دعایش را کرد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ڪربلاےمن 🔸عادت داشت اگر یک روز خانه🏡 نمی آمد، حتما فردا با یک دسته گل💐 به دیدن #همسرش میرفت. به هم
💐💐🌿🌿💐💐 جاےشهید #حمیدسیاهکالی مرادی خالی که: اونقدر #سینه میزد بهش گفتن کم خودتو اذیت کن گفت این سینه #نمیسوزه موقع #شهادت همه جاش ترکش بود جز سینش #شهید_مدافع_حرم #شهید_حمید_سیاهکالی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌿🌿🌹🌹🌿🌿 💎خدایا : سرودمان را شنیدی ، انالله و اناالیه راجعون . 💎خدایا : آوایمان را شنیدی، لاالله الاالله . 💎خدایا : شعرمان را شنیدی، فبای آلاء ربکما تکذیان. پروردگارا، کتابمان #قرآن، پیمانمان #ایمان، جرممان #قیام، راهمان #اسلام، پیشوایمان #امام، سلاحمان #وحدت، درسمان #جهاد و مقصدمان #شهادت است. #شهید_محمد_مهاجری 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#محسن_جان❣ میدانی از وقتی پر کشیده ای؛ چه قدر خواهر و برادر پیدا کرده ایی⁉️ میدانی چقدر #دوستت_دا
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟ ببینید این هم #جوون بوده ... ✨ اونجاست ڪہ « فـتـبـارڪ الـلـہ احـسـن الـخـالـقـیـن » رو ثابت میکنہ..✨ جوونایی مثلِ #شهید_محسن_حججی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟ ببینید این هم #جو
2⃣4⃣8⃣ 🌷 🔰جمکران بودیم؛ اردوگاه . یکی از روحانیان را دست انداختیم. با حالت استرس تندتند باهاش حرف می‌زدم😁 بنده‌خدا هاج‌و واج نگاهم می‌کرد😨 وارد شد و گفت: میگه من تازه‌مسلمونم تازه اومدم جایی رو بلد نیستم🚫 زنم گم‌شده! 🔰حاج‌آقا دستم را گرفت و برد طرف که برایم کاری بکند. خیلی دلواپس شده بود💗. به دوروبری‌ها می‌گفت که خوبیت ندارد برای این مایه بگذارید که احساس غربت نکند. به من دلداری می‌داد: غصه نخور❌! اینجا مملکت ! 🔰اصلا حواسش نبود که همه را به می‌گوید. من هم حالت غمگین☹️ به خودم گرفته بودم. هم همراهم می‌آمد👥 و ترجمه می‌کرد. آقای رسید. وقتی دید این حاج‌آقا خیلی خودش را به آب و آتش می‌زند گفت: که من از بچه‌های م هستم. 🔰حاج‌آقا باور نمی‌کرد😅 به آقای خلیلی می‌گفت: که الان وقت شوخی نیست❌ آقای خلیلی به من گفت: فارسی حرف بزن ببینم! در همان اردو باهم رفتیم و نماز امام‌زمان📿 خواندیم. 🔰تشنه شد. گفت که بیا برویم بیرون نوشیدنی🍹 پیدا کنیم. ورودی مسجد🕌 دست‌فروشی و نوشابه می‌فروخت. بهش گفتم: بیا بریم از مغازه بخریم. گفت: نه این هم کاسبه بذار یه قرون💰 گیرش بیاد. 🔰دوتا دوغ خرید🍶. تا آمدم باز کنم گفت که دوغ باید خوب به‌هم بخورد؛ . همان لحظه سروکله پیدا شد👤. محسن دست کرد توی جیب‌هایش. از حرکت انگشتانش احساس کردم تار عنکبوت ها🕸 را لمس می‌کند. 🔰با چشمانش👀 بهم فهماند که تو بهش کمک کن. با لب‌ولوچه‌ی آویزان☹️ گفتم: من از تو آس و پاس ترم. وقتی شد به فقیر گفت: من فقط همین یه دونه دوغ رو دارم؛ به کارت میاد⁉️ طرف سری کج کرد و . 🔰محسن خندید😄 که دوغت را تکان بده تا بخوریم. چندقدم جلوتر فقیر دیگری جلوی راهمان سبز شد👥 بهش گفتم: مثل اینکه امروز باید بخوری! از آن روز به بعد سر هر ماجرایی به هم می‌گفتیم: رو باید خوب به‌هم بزنی😂! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰با انتشار #خبرشهادت_سید، درب حوزه حمزه محشری به پا بود.تصویر بزرگی از سید در کنار خیابان نصب شده بود و صدای نوحه📣 فضا را پر کرد. 🔰چشمم افتاد به موتورسواری🏍 که مدام می‌زد توی پیشانی‌اش و زار زار گریه می‌کرد😭 صدایم کرد و گفت: «من همونم که چند ماه پیش به خاطر #دزدیدن_طلا دستگیرم کردین! این شهید🌷 همون سید بامرام و خوش‌رو نیست که اون شب اجازه داد برم⁉️» 🔰تا پاسخ مثبت مرا شنید صدای #گریه‌اش بلندتر شد😭 و گفت: «به خدا من بعد از #حرف‌های_سید عوض شدم، خلاف را کنار گذاشته‌ام📛 و چسبیده‌ام به #زندگی و زن و بچه‌ام!!» 🔰یادم آمد آن #شب سید به او قرآن کوچکی📔 هدیه داد و گفت: «توی شب میلاد #علمدارکربلا و در پناه قرآن برو! اما دیگه از این کار #دست_بکش🚷 #شهید_سیدمجتبی_ابولقاسمی🌷 #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢همه این رباتهای پیشرفته رو نیروهای مسلح کشورمون در اوج همه تحریمها ساخته اند.... 🔸بی جهت نیست که دشمنان از سر حسادت همیشه دنبال تخریب نیروهای نظامی کشورن 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نهال! #آقا رو دیدی چےگفتی بهشون؟ گفتم کلاهتُ مامانت برات درست کرده؟ گفت آره گفتم میدی بہ من؟ گفت این
* * 🌷ما از لحاظ کم و کسری نداشتیم❌ نمی گویم درآمدش آنچنانی بود ⚡️اما همینی که روزی مان کرده بود بخشی را به موسسه ای کمک می کرد بدون اینکه کسی بداند. 🌷بعد از تماس گرفتند📞 که فلانی هر ماه مبلغی می کرده اما این ماه پولی واریز نشده که پدرش گفت پسرم . به نقل از همسر پ ن: عکس شهید قاضی خانی با سه فرزندشان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
🎵 🌾چقدر دلم تنگه💔 برا 🌾بازم هوای زد به سرم 🌾آرزومه که به برم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★خوش به حال ❣پر کشیدند🕊 از میان حرم ★بین سجده میان ❣آرمیدند با اذان📣 حرم ★لک گفتند ❣در حریم نوادگانِ حرم ★مثل با قدی رعنا ❣شده بودند پاسبان حرم 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ ✨در هوای #عشق تو پروانه وار 💞پرزنیمـ🕊 در لابلای #انتظار ✨ #کی_میآیی⁉️ ای امیر لحظه ها 💞تا بگردد خوش به حال روزگار🌸 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صبح آمد و ازعطر تمناے #تو نوشید🌸🍃 خورشید☀️ هم از جامه #لبخندتو پوشید دست من و آرامش موزون نگاهت😍 هر حادثہ ازچشمه #چشمان_تو جوشید #شهید_رسول_خلیلی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
گردان حنظله، حاج رو خواست، حاجی اومد پای بیسیم و گوشی رو به دست گرفت، صدای ضعیف و پر از خش‌خش رو از اون طرف خط شنیدم که میگه: "احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم داره تموم میشه عراقی‌ها عن‌قریب میان تا ما رو کنن من هم خداحافظی می کنم..." حاج همت همانطور که به پهنای صورت می ریخت، گفت: "بیسیم رو قطع نکن، حرف بزن هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت رو قطع نکن" صدای بیسیم‌چی رو شنیدم که می‌گفت: "سلام ما رو به برسونید از قول ما به امام بگید همانطور که فرموده بودید مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ." و صدای بیسیم قطع شد... 📸 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خيلي #گشته بوديم، نه پلاكي، نه كارتي، چيزي همراهش نبود. #لباس_فرم سپاه به تنش بود. چيزي شبيه #دكمه
چند وقت پيش يكي از دوستان شهيد مرادی رو ميبينه ميگفت رو ديدم از حال مرتضي پرسيدم گفت: مرتضي رو ما هم هفته ايي يك بار ميبينيم پرسيدم چرا ؟ گفت بهش دادن از ما بالاتره، سرش خيلي شلوغه اي مرتضي جان دلم برات تنگ شده داداشم داداش مرتضی همه دلها تنگته 🌷 ✍راوے : دوست شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"مـارا بـه #دعـا کـاش فراموش نـسازند... #رندان سـحرخیز که صاحـب نفـسانند..." 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا مهدی در سال ۷۸وارد نهاد مقدس #سپاه_پاسداران شد و به عضویت رسمی این نهاد انقلابی درآمد و دوران
🍂هرکس که بر سرش زده #باعشق سر کند 🍃باید هواى داشتن #دردسر کند 🍂باید هر آنکسى که پى وصل💞 می‌رود 🍃تا مرز سوختن بتواند #خطر کند #شهید_سیدمهدی_حسینی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂هرکس که بر سرش زده #باعشق سر کند 🍃باید هواى داشتن #دردسر کند 🍂باید هر آنکسى که پى وصل💞 می‌رود 🍃ت
3⃣4⃣8⃣ 🌷 💠خاطره یکی از رزمنده های 🔰سال گذشته برای عازم شده بودیم بعد از رسیدن به دمشق ما رو سوار اتوبوس ها🚌 کردند. قبل از سوار شدن به اتوبوس حسابی مارو توجیه کردند که تو مسیر از ماشینها پیاده نشیم🚫 و کلی از این دست . 🔰اتوبوس ها حرکت کردند ماهم با رفیقامون کنار هم👥 نشسته بودیم روحیه بچه ها خیلی ، مقصد ما بود 💥اما به خاطر شرایط و خوردن به تاریکی شب🌚 مجبور بودیم شب را در بمانیم. 🔰حدود نماز مغرب📿 بود رسیدیم به مقر اصلی حماء که قرار بود را آنجا بمانیم جمعیت نیروها زیاد بود. بعد از نماز زیارت عاشورا📖 و بعد هم شام رو خوردیم🍲 کم کم شده بود نیروهایی که تو اون مقر بودند برامون آوردند و خودشون پتو هارو تقسیم میکردند. 🔰من با حلقه زده بودیم و مشغول حرف زدن بودم که نفری که پتو تقسیم میکرد به ما، ناگهان سرم رو بلند کرده که پتو رو بگیرم که یه دفعه خشکم زد😦 🔰کسی که پتو تقسیم میکرد کسی نبود به جز تا دیدمش بی اختیار پریدم بغلش💞 کلی ذوق کردم😍 اونم کلی خوشحال شد. کلی باهم حرف زدیم بهش گفتم حاج مهدی اینجا چیکار میکنی⁉️ گفت داداش خدمتگزاری رزمنده رو انجام میدم بهش گفتم سمتت چیه؟ گفت: اینجا میبینی که دارم پتو پخش میکنم!!! 🔰بعد از حدود یه ساعت⌚️ حرف زدن بهم گفت برو صبح زود باید حرکت کنی بعد از هم خداحافظی👋 کردیم گفت فردا میبینمت . 🔰قبل از اذان📣 بیدارمون کردند و رفتیم برای نماز خوندن بعداز صبح گفتن به خط بشیم با تمام تجهیزات؛ مقر و مسئول انتقالمون به حلب میخواست صحبت های نهایی رو انجام بده✅ 🔰تمام نفرات به خط شدیم👥 که فرمانده بیاد که دوباره مات شدم😧. دیدم داره میاد پیش نیروها و با همون و لبخند همیشگی🙂 شروع کرد برای نیروها صحبت کردند. بعد از تموم شدند حرفای آقا مهدی خواستیم سوار اتوبوس🚌 بشیم بهش گفتم : حالا تو هیچکاره ای با معرفت⁉️ گفت : داداش دعا کن که عاقبت بخیر هم شد🌷 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh