eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍همرزم شهید نوری: 💢رفتیم پیش بچه ها، حسین را دیدم. همدیگر را در آغوش کشیدیم. #خوشحال بودم. حسین جان
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون #داعش بود و #آزادسازی هنوز انجام نشده بود ❤️✨حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم #بابک بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم #نماز_صبحه ❤️✨به بابک گفتم چرا منو #بیدار نکردی پست بدم؟ گفت #لزومی نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود ❤️✨گفت من خودم داشتم با #خدای خودم درد دل میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود، ❤️✨بنده خدا بابک نوری از #خودگذشتگی نشون داد و تو اون هوای #سرد حمص و بوکمال که هواش وحشتناک سرد بود منو #شرمنده خودش کرد... #شهید_بابک_نوری_هریس🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق به روایت همسر(فرشته ملکی) 9⃣4⃣ #قسمت_چهل_ونهم 💞سرم را گذا
﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 0⃣5⃣ 💞از غسال خانه گذاشتندش توی آمبولانس، دلم پر می زد. اگر این لحظه را از دست می دادم دیگر نمی توانستم باهاش خلوت کنم. با علی و هدی و دو سه تا از دوستانش سوار آمبولانس شدیم. 💞سال ها آرزو داشتم سرم را بگذارم روی سینه اش، روی قلبش که آرامش بگیرم؛ ولی ترکش ها مانع بود. آن روز هم نگذاشتند، چون کالبد شکافی شده بود. 💞صورتش را باز کردم. روی چشم ها و دهانش مهر کربلا گذاشته بودند. گفتم: «این که رسمش نیست حالا بعد از این همه وقت با چشم بسته آمده ای؟ من دلم می خواهد چشم هات را ببینم. » مُهرها افتاد دو طرف صورتش و چشم هاش باز شد. هرچه دلم می خواست باهاش حرف زدم. علی و هدی هم حرف می زدند. گفتم: «راحت شدی، حالا آرام بخواب.» 💞چشم هایش را بستم و بوسیدم. مهرها را گذاشتم و کفن را بستم. دم قبر هم نمی توانستم نزدیک بروم. سفارش کردم توی قبر را ببینند، زیر تنش و زیر صورتش سنگی نباشد. بعد از مراسم خلوت که شد رفتم جلو. گل ها را زدم کنار و خوابیدم روی قبرش. همان آرامشی که منوچهر می داد، خاکش داشت. بعد از چند روز بی خوابی، دو ساعت همان جا خوابم برد. تا چهلم، هر روز می رفتم سر خاک. سنگ قبر را که انداختند، دیگر فاصله را حس کردم 💞{رفت کنار پنجره، عکس منوچهر را روی حجله دید. تنها عکسی بود که با لباس فرم انداخته بود. زمان جنگ چه قدر منتظر چنین روزی بود، اما حالا نه. گفت:«یادت باشد تنها رفتی، ویزا آماده شده، امروز باید با هم می رفتیم...» گریه امانش نداد. دلش می خواست بدود جایی که انتها ندارد و منوچهر را صدا بزند. این چند روزه اسم منوچهر عقده شده بود توی گلویش. دوید بالای پشت بام. نشست کف زمین و از ته دل منوچهر را صدا زد؛ آن قدر که سبک شد.} 💞 تا چهلم نمی فهمیدم چه به سرم آمده. انگار توی خلا بودم. نه کسی را می دیدم، نه چیزی می شنیدم. روزهای سختر بعد از آن بود. نه بهشت زهرا و نه چیزی خواب ها تسلایم نمی دهد. یک شب بالای پشت بام نشستم و هرچه حرف روی دلم تلنبار شده بود زدم. دیدم کبوتر سفیدی آمد و کنارم نشست. عصبانی شدم. داد زدم «منوچهر خان با تو حرف می زنم، آن وقت این کبوتر را می فرستی؟» آمدم پایین. تا چند روز نمی توانستم بروم بالا. کبوتر گوشه ی قفس مانده بود و نمی رفت. علی آوردش پایین. هرکاری کردم، نتوانستم نوازشش کنم. می آید پیشمان. 💞 گاهی مثل یک نسیم از کنار صورتم رد می شود، بوی تنش می پیچید توی خانه، بچه ها هم حس می کنند. سلام می کند و می شنویم. می دانم آن جا هم خوش نمی گذراند. او آن جا تنها است و من این جا. تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم. حالا شادی را نمی فهمم. این همه چیز توی این دنیا اختراع شده، اما هیچ اکسیری برای دل تنگی نیست......... ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 1⃣5⃣ 💟مناجات نامه شهيد شيميايي منوچهر مدق الهي! دانايي ده كه در راه نيفتم بينايي ده كه در چاه نيفتم بنماي رهي كه ره گشاينده تويي بگشاي دري كه در گشاينده تويي الهي! من كيستم كه تو را خواهم، چون از قسمت خود آگاهم از نعمت خود چه بهره مندم كردي، در شكر گزاريت زباني خواهم الهي! مكش اين چراغ افروخته را و مسوزان اين دل سوخته را و مران اين بنده نو آموخته را و مدر اين پرده دوخته را الهي ! از نفس بدم رهايي ام ده از غير خودم رهايي ام ده بيگانه زآشنا و خويشم گردان يعني به خودم آشنايم گردان 📢 📖کتاب اینک شوکران- جلد اول، منوچهر مدق به روایت همسر شهید، مولف : مریم برادران، انتشارات روایت فتح شادی روح شهید بزرگوار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عکس هایی از و همسر گرامیشان👇👇
🍃🌹🍃🌹 مصاحبه زیبا و جذاب همسر با صدا و سیما و بیان خاطرات عاشقانه شون رو از لینک زیر ببینید👇👇👇 http://www.telewebion.com/episode/1922427
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ| ببینید👆👆 صحبت های کوتاه در بیمارستان به خدا، و به امام حسین بود که تونستم این رو تحمل کنم شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍ادمین نوشت سلام خدمت همراهان گرامی کانال🌺 ♨️دوستان بنده یه مدتی توفیق نخواهم داشت در خدمتتون باشم. ادمین های دیگه کانال روزی پنج؛ شش پست قرار می دهند📲 ⭕️از چهارشنبه شب با توجه به تقارن ⇜ایام ⇜و شهادت و یارانش در کانال کمیل به جای رمان اینک شوکران را که به شرح جانسوز شهادت🌷 اعضای گردان کمیل و توسلاتشان به می پردازد، ان شاءالله در کانال می گذاریم✅ 👈همچنان کانال را همراهی بفرمایید ❣محتاج دعای خیر شما خوبان هستم❣ ✋ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Narimani-Shohada-Fatemiyon.mp3
4.32M
🎵شور زيبا #شهدايي 🍃چقدر غريبونه بهونه ميگيرم ... 🍃گرفته دل من برا شهداي تيپ فاطميون.... 🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌿با ذکر #یازهرا به میدان رفته ماییم 🌾ما پاسدار حرمت #آل_عباییم 🌿شیران میدانهاے دشوار نبردیم✊ 🌾در رزم دشمن ما همه #مردان_مَردیم #شهدای_فاطمیون🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 💖 #مهدی‌جانم ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم فڪری بڪن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه ی بی‌تاب می‌زنم #صبحت_بخیر حضرت آرامش دلم! #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨ای منتخبِ نازِ دلمـ❤️ صبح بخیـر ❣ای دلبــرِ ممتازِ دلـم، #صبح_بخیـر ✨با عرضِ #سـلامِ خود بہ تو میگویم ❣تاکوک شود سازدلـمـ🎼 صبح بخیـر #شهید_ابراهیم_هادی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بـه چـه سـرگرم ڪــنم دیده و دل را دل تو را میطلبد دیده تو را میجوید #شهید_نظر_میکند_به_وجه‌الله...
چقدر #خاطره‌ی ناتمام دارم من که اسم تک تکشان #حکمت است و تقدیر است! نمی دانمـ⭕️ حکمت و یا تقدیر چه بوده.. هر چه هست ⇜مدتی نیامدنت ⇜مظلومیتت ⇜ #شهادتت صبری عظیم میطلبد😔 #شهید_سیدسجاد_خلیلی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (11) 💠ما را هم ببريد.... 🔸شیرین ترین خاطره ام، #جانبازی_ام بود در سال 1370. می
🌷 ☜ (12) 💠ماجراے توسل بچه های تفحص به (سلام الله علیها) 🔰بچه ها روزها خاک هاے منطقه را زیر و رو مے ڪردند و شب ها🌙 از خستگے و با ناراحتے به خاطر پیدا نڪردن ، بدون هیچ حرفے منتظر صبح مے ماندند😔 یڪے از دوستان معمولاً توے خط براے عقده گشایے، نوار ے حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مے گذاشت📻 و اشک ها😭 ناخودآگاه سرازیر مے شد 🔰من پیش خودم گفتم: « ! من به عشق مفقودین به این جا آمده ام، اگر ما را قابل مے دانے، ڪه شهدا🌷 به ما نظر ڪنند، اگر نه، ڪه برگردیم تهران😢» 🔰روز بعد خیلے غمناک بود و ابر سیاهے🌫 آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار دیگر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) شدند، هر ڪس زمزمه اے زیر لب داشت. در همین حال یک «بند انگشت» نظرم را جلب ڪرد😧 خاک را ڪنار زدم، یک تڪه نمایان شد. همراه بچه ها خاک ها را با بیل⛏ برداشتیم و پیڪر ڪه در ڪنار هم👥 صورت به صورت یڪدیگر افتاده بودند، آشڪار شد😀 🔰پس از جستجوے خاک ها هایشان نیز پیدا شد. لحظه اے بعد بچه ها متوجه آب💧 داخل یڪے از قمقمه ها شدند و با فرستادن ، جهت تبرک از آن نوشیدند. وقتے پیڪرها را از زمین بلند ڪردند، در ڪمال تعجب دیدند پشت پیراهن از دو شهید🌷 نوشته شده: ⭕️«مے روم تا بگیرم.»⭕️ 📱منبع: سایت تبیان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹 #حاج_حسین_یکتا بچه‌ها اصرار بر امر #حق داشتہ باشید. یہ چیزی رو فهمیدید خوبہ، ولش نڪنید؛ #سختہ
رفیق کجا یه #گناه رو به خاطر روی گلِ #یوسفِ_زهرا(س) ترک کردی و ضرر کردی؟ رفیق دارن برا #ظهور_امامِ_عصر_عج یارگیـرے میڪنن... حواست باشه...! #جانمونی از‌قافله 🙂☝️ 🎤 #حاج‌حسین_یڪتا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
Mojtaba Mamezani Khodaei Khoda Gharibe_(www.new-song.ir).mp3
6.71M
🎵 #یک_تلنگر_بسیارزیبا👌👌 ✨ خدایی خدا غریبه😭😭 #خداااا_شهیدم_کن😭😭 🎤🎤 #مجتبی #رمضانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh