1_13238164.mp3
3.44M
#استاد_رائفی_پور
⭕️با سوسول بازی به #امام_زمان نمیشه رسید❌
♨️منت سرت گذاشتن
که واسه امام زمان داری #کار_میکنی ...!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از شهدای مدافع حرمی🌷 که استاد #رائفی_پور ارادت خاصی بهشون دارن 🌷شهید #عباس_دانشگر
🗓متولد هفتاد و دو
🗺از شهر #سمنان هست . .
🔺شهید عباس #دانشگر بسیار خوشرو و خوش اخلاق بود در تمام طول کارش یک بار به مراجعین #اخم هم نکرد🚫
🔺خصوصیتی که داشت از آمریکا و #صهیونیست متنفر بود. فیلم ها📽 را بدون تحلیل نگاه نمیکرد، میگفت: خبیث های #هالیوودی فیلم ها را با هدف🎯 میسازند.
🔺عاشق #حضرت_زهرا بود؛ شب جمعه پیکرش سوخت🔥 و پهلویش مجروح شد💔 و #شهید_شد.... .
راوی: سردار حمید بارزی
#شهید_عباس_دانشگر
#استاد_علی_اکبر_رائفی_پور
🌷خدایا مرگ ما را شهادت قرار بده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_کانادایی
🔰مونترآل دومین شهر بزرگ #کانادا پس از پایتخت این کشور است🗺 (واقع در شرق کانادا و جنوب غربِ استان کبک).
🔰این شهر به دلیل وجود تعداد قابل توجه مهاجر ایرانی🇮🇷 و لبنانی، دارای #شیعیان زیادی است. #حمزه علی یاسین در ۲۷ ژانویه ۱۹۹۴ میلادی🗓 در #مونترآل به دنیا آمد. خانواده او اصالتا از اهالی #روستای_عباسیه واقع در جنوب لبنان هستند و از اقوام همسرِ دبیرکل #حزب_الله به شمار میروند.
🔰حمزه چند سال قبل به #لبنان برگشت و به عضویت حزب الله لبنان درآمد👌 با آغاز جنگ علیه تروریستهای وهابی👹 در #سوریه، حمزه جهت شرکت در جنگ برای دفاع👊 از حرم مطهر #حضرت_زینب_کبری(س) عازم این کشور شد و در ۲۵ جولای ۲۰۱۴ میلادی، در این جهاد مقدس به #شهادت رسید و در موطن پدریاش به خاک سپرده شد🌷
#شهید_حمزه_علی_یاسین
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
افراد بسیاری برای زیارت #مزار_خالی پسرم به بهشت زهرا (س)🌷 میآیند. زمانیکه از آنها میپرسم، «شما ک
🍂هیچکس متوجه #کارهایی که او کرده است، نمیشد❌ حتی من که #پدر محمدرضا بودم، پس از شهادت🌷 وی متوجه بسیاری از اعمال نیک فرزندم شدم.
🍂فرمانده #محمدرضا میگفت: «امکان نداشت خواستهای از محمدرضا داشته باشیم و او نپذیرد📛 #هیچگاه برای انجام فعالیت، پاسخ #منفی نمیداد❌
#شهید_محمدرضا_بیات
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#ایستگاه_تفکر🔔🔔
♦️ميگویند سه نوع #حق بر گردن ماست...
⛔️حق الله
⛔️حق النفس
⛔️ #حق_الناس
💥و اما وای بر سومی...😱
🚫در نماز و روزه و #واجبات لَنگ زدیم گفتیم خدا از حق خودش ميگذرد...
❌چه توجیه زیبایی😔
♨️بر خودمان ستم کردیم و گناه کردیم🔞 و #حق_نفس را ندانستیم...
#فقط ناله سر دادیم
👈"ظلمتُ نَفسي..."
ميداني چه شنیده ام؟!
طاقتش را داری⁉️
💢شنیده ام که اگر کسی باعث شود ظهور به تأخیر بیفتد " #حق_الناس" است...😭
💢آن شخص باعث شده که این همه مسلمان #امام خود را نبینند...
⚠️چه بسا اگر امام خود را می دیدند به #تعالی می رسیدند...
🔰به قول #شهید_چمران:
☑️ خدیا مرا بخاطر گناهانی که در روز با هزاران قدرت عقل #توجیهشان می کنم ببخش😔😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#جواد فرزند اول خانواده بود و علاقه وافری به پدر و مادر❤️ داشت و به بچه های نوجوان میگفت: اگر مشکل
🔸اگر غیر از #شهادت
در حق این بچه ها رقم می خورد، جفا بود
🔹زیرا #اعمالشان با اقتدا به شهدا🌷 انجام می شد و در #راه_شهدا قدم بر می داشتند.
#شهید_جواد_محمدی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸اگر غیر از #شهادت در حق این بچه ها رقم می خورد، جفا بود 🔹زیرا #اعمالشان با اقتدا به شهدا🌷 انجام
0⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰سوریه که بود، #هرشب حتما با من تماس☎️ داشت. حتی سری اولی که مجروح💔 شده بود و من از این موضوع کاملا #بی_خبر بودم، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر #عادی برخــورد میکرد کــه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊
🔰در واقع #آقاجواد خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. وقتی هم که مــن از #مجروحیتشــان خبــر دار شــدم، گفت:
هراتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است که #تو الان درحال صحبت با من هستی😍
🔰هر بار #مجروح میشد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥
و این باری که #شهید شد بار چهارم رفتنش بود!
واقعا هرباری که میرفت، دلتنگیها💔 بیشتر میشد. خصوصا سری #ســوم که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد.
🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب #دلتنگیهای من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها کنار بیایی اما برایمان #خســتگی نداشــت🚫
🔰واقعــا راه، #راه_شــهدا بــود. آقــا جــواد
همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد، میگفت: "الگــوی شــما بایــد #حضــرت_زینب(س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا."
واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا⁉️
🔰اما #فاطمه هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش #سوریه که بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان #مفقود بودن پیکر #آقاجواد هم فکر میکرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔
🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه #حضرت_رقیه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای #فاطمه توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت: "مامان حضرت رقیه س هم مثل من #اینقدر_گریه_میکرد⁉️"😭😭
#همسران_شهدا
#شهید_جواد_محمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنـوشـتـــــه📝
#دوست_شهیدم…
💢ابراهیم جان❤️
میخواهم برایت بگویم
بگویمت از دلی
#دلی که مدتی ست بیتابی💓 امانش را بریده…
دلی که در قفس دنیا🌎 گیر افتاده
دلمـ❤️ را دادم به دستت
💢آری #دست_تو دست دوست شهیدم🌷
#تو به من گفتی
که این در بسته🚪 باز خواهد شد
#رفتن من مجاز خواهد شد
دل بی طاقت و شکسته ی💔 من عاقبت #سرفراز خواهد شد
💢می کنی برایم دعایی، از برای #شهادتم
من پاکش میکنم با گناهمـ🔞
#ترسم از روزی که پرده ای افتد بر دلم😔
پرده ای #سیاه و چرکین از گنه، که دگر نبینم آن قفس. به خیالم #کور خواهم شد، یادم خواهد رفت…
آری از یادم خواهد رفت که در چه #قفسی هستم و تقلای پریدن🕊 هم دگر نیست🚫
💢ترسم که #تو نا امید شوی😔
از #دعاهایی که برایم میکنی و من با گناهانم پاکش میکنم📛
#ترسم دگر تقلا نکنم که تو دعایم بکنی😢 و چه تلخ است روزی که از گناه
نه #یاد_خدا باشم
و نه #یاد_تو…
و نه یاد قفسی که #درونش_هستم😔
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #پیامبران و #مهدویت (74) در این دوره است که متأسفانه خاندانی با این ریشه در سرزمینی با این ساب
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت (75)
4⃣ فتنه و اشرافیت
پس از عمر، خلافت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به عثمان می رسد. نسبت خویشاوندی وی با بنی امیه، که با به دامادی گرفتن مروان حکم تشدید نیز شده بود، نفوذ بنی امیه را در حکومت تقویت کرده و اشرافیت را وارد جامعه اسلامی می کند.
در این دوره است که قدرت معاویه به اوج خود می رسد، تا حدی که در شام کاملاً به شکل خودمختار حکومت کرده و اسلامی ویژه و ساخته و پرداخته ی خود و این حزب شیطانی را به مردم آن سامان عرضه می کند، سرزمینی که هنوز اهمیت آخرالزمانی آن را از یاد نبرده ایم.
تلاش اصحاب بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچون ابوذر و عمار و یاسر برای جلوگیری از این انحراف و نفوذ، با شدت سرکوب شده و به نتیجه روشنی نمی رسد، اگرچه کاشته شدن نهال اسلام راستین در منطقه جبل عامل لبنان امروز، مرهون تلاش های ابوذر غفاری است که به تعبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آسمان بر راستگوتر از او سایه نینداخته است.
این تلاش یک بار در تاریخ در دوران صفویه و آغاز حکومت شیعی در ایران با مهاجرت علمای آن سامان به دربار شاهان صفوی به ثمر نشست و مورد بعدی آن به امروز و شکل گیری حزب الله در این سرزمین و برپا کردن جریانی آخرالزمانی در پیوند با انقلاب اسلامی ایران موکول شد.
سرانجام با بالاگرفتن نفوذ و فساد بنی امیه در خلافت مسلمین و اداره امور در عمل به دست مروان، اعتراضات علیه خلیفه شدت گرفت و با ورود اعتراض آمیز گروهی از مسلمانان مصر به مدینه آشوب و غوغا به اوج خود رسید.
علیرغم تمامی تلاش های امیرالمؤمنین علیه السّلام برای حفظ وحدت مسلمانان، معاویه از طریق حضور مروان در دستگاه خلافت بر این آتش دامن زد تا سرانجام پس از دوازده سال حکومت، سومین خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در ابهام و ناباوری معترضان، از تیغ ترور این حزب قتّال در امان نماند.
پیراهن خونین عثمان که بلافاصله از سوی مروان برای معاویه فرستاده شد، بهانه ای شد برای خونخواهی و ورود جدی وی به عرصه ی ادعای خلافت، موقعیتی که برای رسیدن به آن بیست و پنج سال برنامه ریزی کرده و طی آن سه خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در کنار گروهی از اصحاب بزرگ از سر راه برداشته بود.
خوشبختانه پس از این ترور، حوادث به نحوی پیش رفت که وی موفق به تحریف چند باره تاریخ و پاک کردن شواهد دال بر دخالت وی در این جریان نشد.
#پــایــان
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_54.mp3
8.69M
#سفر_پرماجرا ۵۴
نه ترازویی لازمه، و نه دادگاهی❗️
تـ👈ـو ؛ ماشینِ حسابِ خودتی!
زودتر خودتُ بساز،
که به محض تولدت، باطنت، رو میشه!
✔️اگه باطنت سالم باشه؛
آرامشِ ابدی مبارکت باشه👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 2⃣ #قسمت_دوم نیم ساعتی طول کشید تا خرید کنیم و برگردیم خونه.... خونه ی س
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
3⃣ #قسمت_سوم
اتاقم تنها جایی بود که آرامشو توش احساس میکردم ..
دراز کشیدم رو تختم، دلم میخاست به چیزای خوب فکر کنم
به داشته هام
به نعمتهایی که داشتم
به روزهای خوب زندگیم
به خونواده ای که برام از جانم عزیز تر بودن،
چشمامو بستم و به رویای شیرینی فکر کردم که برای خودم می ساختم به رویای عطرِ یاس!😇🌸💓
هنوزم اون عطر و حس میکنم
یادم نمیره بعد اون روز که دیدمش انقدر بهم ریختم💓🙈 که اولین کاری که کردم اصرار به مامان بود که برام یـ🌸ـــاس بکاره تو حیاط ..
یاس ..یاس، هیچ وقت نمیتونم یاس رو فراموش کنم
اون عطر یاسی که بعد یک سال هنوز هم با تمام ذهن من بازی می کنه ..
نمی دونم چه اتفاقی افتاد ..
فقط از کنارم رد شد ..
حتی یادم نمیاد چهره اش چطوری بود .. حتی رنگ چشماش حتی خنده هاش .. هیچی، هیچی یادم ..
تنها عطر یاسش بود
که منو درگیر خودش کرد و بعدش تعریفایی که از محمد درباره ش شنیدم .. تنها سهم من از اون شد گلهای یاس تو حیاط که هر بار با تنفس رائحه شون دلم آروم میشه ..🙈🙊
تو رویای شیرینم غرق بودم که مهسا بدو بدو اومد تو و باجیغ نسبتا بلندی گفت:
_هوووورا بالاخره تعطیل شدیم😵😍💃
و با یه پرش پرید رو تختش ..
من که از رویای خودم پریده بودم بیرون نگاهی بهش کردم و گفت:
_سلامت کو؟
خندید وبا خوش حالی باهمون مانتو و مقنعه ی مدرسه اش دراز کشید رو تخت و گفت:
_سلام علیکم حاج خانوم، روزهای خوش زندگیم آغاز شد😍😁
خندیدمو😄 جواب سلامشو دادم، به سقف خیره شدم ..
من مهسا رو خیلی دوست داشتم ..
با این که از من چهار سال کوچیکتر بود ولی برام بهترین خواهر و دوست دنیا بود ..
دوباره چشمامو بستم تا باز به خلسه ی شیرینم فرو برم!
#ادامہ_دارد....
💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
4⃣ #قسمت_چهارم
قدمامو تند کردم....
نمیدونم چرا بهم ریخته بودم مگه قرار بود چی بشه؟!
چرا انقدر آشفته ام،
رسیدم دم خونه ی سمیرا اینا زنگ زدم، بعد چند دقیقه در باز شد و سمیرا اومد بیرون با دیدنم انگار جا خورده باشه
- چیشده مگه؟!😟
با نگرانی بهش نگاه کردم و گفتم:
_نمیدونم، دارم دیوونه میشم سمیرا، نمیدونم چم شده😨
دستمو گرفت و گفت:
_ای بابا، باز شروع کردی، تو باید الان خوشحال باشی، آقای یاس داره میاد خونتون اونوقت تو آشفته ای!😄😉
با کلافگی سرمو تکون دادم،
نمیدونستم چی بگم حتی تواین موقعیت سمیرا هم منو درک نمیکرد، تکیه دادم به دیوار خونشون😔
با غم نگاهم کرد و گفت: 😒
_آخه دختره ی دیوونه چرا اینکارو میکنی با خودت چرا الکی خودتو عذاب میدی باور کن اگه یه بار باهاش حرف بزنی دیگه این حالت برزخی ات تموم میشه
نگاهش کردم…😒
بهش حق میدادم که چیزی نفهمه از این حال من چون هنوز به این حال بد گرفتار نشده بود😕
تکیه مو از دیوار برداشتم و گفتم:
_من میرم دیگه..کلی کار داریم، خداحافظ😒👋
سریع باهاش خداحافظی کردم و راه افتادم سمت مغازه،
مثلا به مامان گفتم میرم تخم مرغ بخرم، اما واقعیتش میخاستم این دردمو به کسی بگم اما نشد،
سمیرا نمیتونه درکم کنه تقصیر اون نیست،
من خیلی عوض شدم من به جایی رسیدم که کسی نمیتونه منو درک کنه حتی خودش،
خودِ اون کسی که به خاطرش به این حال و روز افتادم،
بعد از خریدن تخم مرغ راهی خونه شدم، باز قرار بود بعد یکسال ببینمش کسی رو که یکسالِ تمام مدهوش عطر یاسش شدم،
کسی که از عید پارسال تا این عید منو بهم ریخته،(خدا به خیر بگذرونه این عید رو!!) 😣😔
کسی رو که برای اولین بار بهش تو زندگی ام دل بستم،
نمیدونم این لرزش قلب و استرس و آشفتگی ام برای چیه؟!
شاید چون تمام یکسال رو به نامحرمی فکر کردم 😣😓 که جای خدا رو تو قلبم می گرفت،
کسی که شاید حتی لحظه ای بهم فکر نکرده...😞
#ادامہ_دارد....
📝نویسنده: بانو گل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_1112354748222144762.mp3
4.28M
🎧🎧گوش کنید
#شب است و
سکوت است و
ماه🌙 است و
#من...
درد دلـ💔 #جاماندگان_از_شهادت
🎤با نوای زیبای: #حاج_صادق_آهنگران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
clip-amuzande (31).mp3
5.53M
♨️ #داستان_زیبا_و_تاثیر_گذار
💠 داستان حاج اصغر ، روشن دل !
💠نقل داستان بدونه واسطه از
🎤 #حجت_الاسلام_دارستانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_سعید_علیزاده 🗓ولادت: ۱۳۶۸/۲/۱۲ 🗓شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱ ↵مقام: نیروی اطلاعات وعملیات ↵سن شهادت: ۲۶س
در تمام طول مسیر از #مولایش اذن خواست و دعای حضور و افتخار سربازی✌️
#قنوت هایش در گوش هفت آسمان می پیچید💫 و جانمازش به وسعت دریاها #نمناک می شد.
#شهید_سعید_علیزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh