eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت_شهید✍ جهان در حال #تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان #دو جهاد در پیش داریم، اول #جهاد_نفس
1⃣7⃣4⃣ 🌷 🔰سال 1367 بود که یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد👶. وقتی تقویم🗓 را که می بینند درست مصادف است با (علیه السلام ) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. 🔰عجیب است که او عاشق و دلداده امام هادی (علیه السلام) شد💞 و در این راه و در شهر امام هادی (علیه السلام) یعنی به شهادت🌷 رسید. 🔰خانواده‌ هادی می گویند : اذیتی برای ما نداشت🚫. آنچه می خواست را خودش به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود👌. بار آمد و این، در آینده زندگی او خیلی تأثیر داشت. 🔰هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل هم‌ سن و سالش نبود❌. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر✊ از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت : 🔰همیشه بود. مداحی می کرد🎤. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد🙁.   🔰وقتی که شخصی از زحمات او می کرد، می گفت: را خدا آزاد کرد✌️، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره و همه کارها برای خداست. 🔰هادی علاقه ی زیادی به شهید  داشت و همیشه جلوی موتورش🏍 یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت👌.ودر ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🔰از خصوصیات بارز هادی به نیازمندان چه در ایران🇮🇷 و چه در بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش🌷 روشن شد.   🔰انرژی‌اش را وقف و کار فرهنگی و کرده بود و بیشتر وقتش در مسجد محله 🕌و پایگاه  در کنار دوست صمیمی و استادش زنده یاد همسفر شهدا مصطفوی و انجام کارهای فرهنگی می گذشت. 🔰پس از پرواز ناگهانی سید علیرضا در تابستان🌳 سال 88 هادی آرام و قرار نداشت و بسیار غمگین بود😔. زیرا نزدیکترین خود را در مسجد از دست داده بود. 🔰سال بعد از عروج🕊 آقا سید علیرضا همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب📗 خاطرات سیدعلیرضا چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم از من به میان آید🚫. 🔰هادی بعد از ، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی علمیه شد.زیرا راهی جز طلبگی در پاسخگوی غوغای درون هادی نبود❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣8⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠نمونه‌ای از #نهی‌از‌منکـر👇👇 🌷شهیـد #ابراهیـم‌هـادی 🔹یکی از رفقای ابراهیم گ
اوایل جنگ بود و شهرها و مرزها دست عراق، با حسرت به ابراهیم گفتم یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور کنن و برن شهر خودشون؟ #ابراهیم_هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که مردم از همین جاده دسته دسته به #کربلا میرن.. 📚سلام بر ابراهیم/ص۱۲۷ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
اوایل جنگ بود و شهرها و مرزها دست عراق، با حسرت به ابراهیم گفتم یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور کنن و برن شهر خودشون؟ #ابراهیم_هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که مردم از همین جاده دسته دسته به #کربلا میرن.. 📚سلام بر ابراهیم/ص۱۲۷ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#هادی_دلها ❤️🍃 #حضرت_علی علیه السلام در بيان احوالات يكی از دوستانشان كه او را #برادر خود خطاب می
💠 مراقبه قبل از تولد به گفته مادرش، « #مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. از همان کودکی راهش مشخص بود. #نمازشب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد». خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد #عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری #مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای #حاج_همت، #شهید_دین‌شعاری و #ابراهیم_هادی. می‌گفتند بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای #شهدا بود. و آخر عشقش به #طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به #شهادت رسید....| . #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اسمش #داود بود، بارها از #ابراهیم شنیده بود، تشابه زیادی به چهره او داشت، به دنبال ابراهیم رفت، خبر
شهید عابدی آن چنان از نظر سیما و چهره به شباهت داشته که وقتی وارد مجلس این شهید می شود او را با ابراهیم می گیرند. دوستان ابراهیم هادی تایید می کنند که داود و نیز همانند معشوق شهیدش بوده است. صدای بسیار هم داشت و بسیار زیبا می خواند. بچه ها به او داود هم می گفتند. 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
سادگی #نگاهت آنگاه که بر عمق جانمـ❤️ می نشیند.. شرم حضورم را در سکوت #چشمانت میبینم و وجودم سراسر پ
4⃣7⃣8⃣ 🌷 💠شهيد گمنام(ابراهیم هادی) 🔰قبل از   برگشت. پيكر شهيد⚰ هم بر دوشش بود. خستگي😪 در چهره اش موج مي زد. برگه را گرفت. بعد از نماز به همراه حركت كرديم. 🔰خسته بود و خوشحال. مي گفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات عمليات داشتيم . فقط همين شهيد🌷 جا مانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه؛ لطف كرد و توانستيم او را بياوريم🚐 🔰بعد از اينكه پيكر شهيد🌷 را به تهران رسانديم خبر رسيد ديگري در راه است قرار شد فردا شب🌙  از جلوي مسجد حركت كنيم. بعد نماز📿 با رفقا مشغول صحبت بوديم. جلو آمد. او را شناختم بود كه ابراهيم از بالاي ارتفاع آورده بود 🔰سلام كرديم و جواب داد. همه ساكت بودند انگار مي خواهد چيزي بگويد. سكوتش را شكست. ممنونم زحمت كشيدي⚡️ولي پسرم ....پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است😔 از چهره هميشه خندان ابراهيم رفت. 🔰چشمانش گرد شده بود😧 از تعجب؛ بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود😢: ديشب را در خواب ديدم. مي گفت: در مدتي كه ما و بي نشان بر خاك جبهه افتاده بوديم هر شب زهرا (س) به ما سر مي زد ⚡️اما حالا..... ديگر چنين خبري براي ما نيست❌ 🔰مي گويند: مهمانان ويژه حضرت زهرا هستند. دانه هاي  درشت از گوشه چشمان ابراهيم غلط ميزد😢 و پايين مي آمد. مي توانستم فكرش را بخوانم💬 گمشده اش را پيدا كرده  بود؛ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️ #آیت‌الله‌بهجت(ره): با کسی #رفاقت کنید که همین که او را دیدید به #یادخدا بیفتید✅ و باکسانی که
⭕️ #یاصاحب_الزمان_ادرکنی 🔹شبی🌙 با تعدادی از بچه‌ها برای شناسایی رفته بودیم. درست در کنار مواضع دشمن، پایم به روی مین💣 رفت. #عراقی‌ها تیراندازی کردند💥 و دوستانم که خیال میکردند #شهیدشدم، مجبور شدند بدون من برگردند. 🔸خون زیادی از پایم رفته بود. حالت عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم: #یاصاحب_الزمان_ادرکنی. جوانی خوش سیما و نورانی✨ بالای سرم آمد. 🔹مرا به آرامی بلند کرد و از میدان مین بیرون برد و در گوشه‌ای #امن روی زمین گذاشت. من دیگر #دردی حس نمیکردم❌ آن #آقا به من گفت: کسی می‌آید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست💞 لحظاتی بعد #ابراهیم_هادی آمد و مرا به دوش گرفت و به عقب برد. #شهید_ابراهیم_هادی🌷 📚 خاطره شهید ماشاءالله عزیزی/کتاب سلام بر ابراهیم/ص۱۱۷ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💢دیشب حال خوشی نداشتم😞 گذرم افتاد به ♦️از خیابان شهدا🌷 آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش ایی داشت 🌾اولین کوچه به نام محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین😌نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی⁉️⁉️ جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم😔 🌾 دومین کوچه شهید پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی💖 رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد👤 صدایم زد! گفت: سفارشم بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا... چه کردی⁉️ جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم😔 🌾 به سومین کوچه رسیدم! شهید به صدایی ملایم💥اما محکم مرا خواند! گفت: البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد😢 سر به گریبان؛ گذشتم. 🌾 چهارمین کوچه! شهید آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی⁉️ برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از ⁉️ همچنان که دستانم در دستان بود! از او جدا شدم💕 و حرفی برای گفتن نداشتم. 🌾 پنجمین کوچه و شهید صدای نجوا و مناجات شهید می آمد! صدای اشک و ناله😭 در درگاه پروردگار را متوجه اش نکردم🚫 شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم😔 🌾 ششمین کوچه و شهید هیبت خاصی داشت. مشغول بود! مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل💝 کم آوردم...گذشتم... 🌾 هفتمین کوچه انگار کانال بود! بله شهید انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر⚠️ لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم😔 🌾 هشتمین کوچه؛ رسیدم به انگار شهید پازوکی هم کنارش👥 بود! پرونده های را تفحص میکردند! آنها که اهل عمل به وصیت شهدا📜 بودند شهید محمودوند پرونده شان را به می سپرد! برای ارسال نزد 😢 🌾پرونده های باقیمانده روی زمین🗞 دیدم وساطت میکردند، برایشان. هم بود!😭 وساطت فایده نداشت❌ ⇜از حرف ⇜تا ! فاصله زیاد بود. دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!😭😭 تمام شد...تمام⛔️ از کوچه پس کوچه های دنیا! ، نمی توان گذشت❌ ❣ 😔 همه را صدا میزنند 💥اما هرکسی نمیشنود🚫 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ 🔺امر به معروف زیبای خانم‌هایی که #حجاب مناسبی ندارند توسط خواهر شهید #ابراهیم_هادی و واکنش جالب آن‌ها😍👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰سه‌شنبه بود. من به جلسه #قرآن رفته بودم. در جلسه قرآن بودم که به من #زنگ زدند. پرسیدند خانه‌ای؟ گفت
❣🌺❣🌺❣🌺❣🌺❣🌺 ⇜ماه پیروزی انقلاب اسلامی ایران ⇜ماه #تولد_هادی_ذوالفقاری و شهادتش ⇜ماه #شهادت_حاج_ابراهیم و جاوید الاثر شدنش 🌺آری امروز #۱۳بهمن🗓 مصادف با سالروز تولد #شهید مدافع حرم شهید محمدهادی ذوالفقاری🌷 هست 💥پس #سلام_بر_هادی سلام به روح بلندت که هم اکنون در #جنت الهی مهمان بهشتیان و در کنار دوستان شهیدت👥 هستی #سلام ما رو هم به همه آنها برسان... #بهمن، ماه تاثیر گذاری برای مشتاقان💖 هست: ↵پیروزی انقلاب اسلامی ↵عروج حاج #ابراهیم_هادی ↵سالروز تولد🎉 و شهادت #هادی_ما😍 🌺خوشا به حالت که وقتی برای خودت #دوست_شهیدی انتخاب کردی به عهد و وفایت با او عمل کردی👌 و بالاخره آنگونه که دوست داشتی تو هم به درجه رفیع #شهادت نائل آمدی و به خیل دوستان شهیدت پیوستی🕊 هادی عزیز در #روزتولدت، به یاد ما باش و برایمان دعا کن🙏🌷 #شهید_هادی_ذوالفقاری #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_ابراهیم_هادی🌷 #شهید_حسین_معز_غلامی🌷 وقتي باشهيدي دوست بشي، کم کم مي شي مثل او... مثل دو نيمه
🔰ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷  به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد.  🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت.  🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. ♦️هرکسی با یک شهیدی خو گرفت ♦️روز محشر آبرو از او گرفت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊 #شهدا، بهترین میزبانان‌اند👌 پذیرای همه ی رنگ‌ها🎨 اما آن را که دل💖 #زلال‌تر #نگاه_شهدا هم بیشتر😍
📝 🌸ابراهیم هدایتگر.. 🔸درست آخرین روزهای سال 96📆 بود. وقتی به خانه برگشتم به همه چیز و همه کس بودم. به انقلاب و مسئولین و... همه بد می گفتم. من سالها در بودم و جانباز💔 شدم. حالا چند وقتی بود که برای استخدام پسرم به همه سر می زدم و کسی جواب درستی به من نمی داد. 🔹نمی دانستم چه باید کرد. حتی توی اداره آخری گفتم: ای کاش می آمد و بساط شما رو جمع می کرد😔 وقتی آمدم خانه🏡فرزندم پیش من آمد و برای اینکه من رو آروم کنه، یک به من داد و گفت: بابا این رو بخون. خیلی جالبه☺️ 🔸نگاهی به چهره روی جلد کردم و نام کتاب را خواندم: باعصبانیت😡 کتاب را به گوشه ای پرت کردم و گفتم: اینا . مسئولین می خوان کاراشون رو خوب جلوه بدن از مایه می ذارن... 💢بلند شو... بلندشو... از جا پریدم. دو نفر👥 با هیکل ورزشکارها اما چهره بالای سرم بودند. نفر اول گفت: اعمال وجهاد خودت رو به خاطر کار پسرت از بین نبر. هرآن کس که دندان دهد نان دهد. خدا خودش کارها رو به موقع درست می کنه👌 بعد ادامه داد: نعمت های خدا رو به جا بیار. 🔸یک آیه قرآن هم خواند که به من خیلی داد. چند جمله هم گفت که دوای همه دردهای💔 من بود. بعد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. گفتم شما کی هستی⁉️ گفت: یه خدا. وقتی اصرار کردم. نفر پشت سری گفت: ایشون هستند. از خواب پریدم. مات و مبهوت بودم😟سریع دنبال کتابی📕 گشتم که دیشب فرزندم به من داده بود. 🔹کتاب را پیدا کردم. چهره با عکس روی جلد کمی فرق داشت. کتاب را که باز کردم📖 تصویر مهمان چند دقیقه قبلم را دیدم. چهره ای زیبا😍 و نورانی با بلند. حالا در ایام عید کتاب را تا آخر . هر لحظه خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنم و از حرفهایی که زدم استغفار میکنم📿 به راستی سلام خدا بر ابراهیم که مرا هدایت کرد✅ یک جانباز از روستاهای خراسان جنوبی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh