🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و #عاشق روزهای محرم...
🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا #امام_حسین بر دلش جوانه زده بود. با شروع #محرم با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای #ارباب عزاداری می کردند.
🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان س.پاه راهش را استوار کرد.
مدتی بعد به درخواست مادر #ازدواج کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های #قرآن، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد #محمدطاها.
🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع #شهدای_دفاع_مقدس از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از #حرم_حضرت_زینب را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد.
🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد #شش_ماهه ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت.
🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس #پدر و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد #مشهدالرضا...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_امیر_کاظم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢
📅تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : دمشق
🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید امیر کاظم زاده🌾
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_810155492.mp3
8.11M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۰۰
🎤 حجتالاسلام #پناهیان
🔸«موضعِت رو مشخص کن»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حسن حسین پور 🍁
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃تقویم آن روز ها را ورق میزنم. چه خبر بود! میتوانستم واژه اردیبهشت را در همان روزها معنا کنم، یک بهشت واقعی! مقارن شدن اردیبهشت با رجبالمرجب ترکیبی ساخته بود دیدنی. در این چرخه فقط جای تو خالی بود. تویی که قرار بود مثل همه ما بیایی و با پایان یافتن رسالتت هم بروی...
🍃اما نه! تو مثل همه ما به این دنیا آمدی، در چرخه سال شصت و یک، در همان اردیبهشتی که بهشتی واقعی بود. اما رسالتت فرق داشت، تو حسن حسین پور بودی، رسول امنیت! امنیتی که در شرق کردستان ربوده شد. در واپسین لحظات تابستان نود خبر ها از گوشه کنار شنیده میشد. تب اولین خبر پایین نیامده، تیتر دومین خبر بالا میرفت. حرف همهشان هم گروهک تروریستی پژاک بود!
🍃قاتلی تازه به میدان آمده که نه، ولی نامش تازه بود. #امنیت را به تاراج برده و در صدد حقیقی کردن خیال برانداختن نظام و تجزیه وطنی که از آن برخاسته بود، میتاخت وَ جز تباهی و ویرانی آینده جوانان چیزی در چنته نداشت. پس تو که شور #دفاع از میهن را داشتی و آمده بودی برای برپایی امنیت با رفقایت برخاستید؛ خبر حماسهتان گوش دنیا را کر کرد خونبهایش پرواز تو شد🕊
🍃گمانم آن خبر خوش همین بود. آخر وعده داده بودی خبر خوشی برای خانوادهات داری. و به وقت سیزدهمین روز شهریور سال نود خبر سعادتمند شدنت، شد تیتر اخبار وَ همان خبر خوشی که پیکرت حامل آن بود...
✨سالروز #شهادتت_مبارک♥️
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حسن_حسین_پور
📅تاریخ تولد : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۴ شهریور ۱٣٩۰
📅تاریخ انتشار : ۱۴ شهریور ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : کردستان ، سردشت
🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهرک مدرس
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#مدافع_امنیت #مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطره
ماه محرم که فرا می رسید پیراهن مشکی به تن می کرد و چفیه سبز رنگی به گردن می انداخت.
شور حسینی او را به هیات می کشاند.
می شد عشق و محبت او به سید الشهدا را در چهره اش دید اما او به شور اکتفا نمی کرد.
به هیاتی می رفت که بار علمی و معنوی بیشتری داشته باشد.کنار دوستانش می نشست و سینه زنی که شروع می شد،عاشقانه سینه می زد.
#شهید_عباس_دانشگر
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❇️ شهید حاج قاسم سلیمانے:
اگر بازنشسته شوم،🕊🌹
حتے یک روز از عمرم💠
باقے مانده باشد، مےخواهم🍃
فرماندار شهرستان زابل شوم🌷
تا به مردم این منطقه خدمت کنم.
#خاطره_شهید
#حاج_قاسم
☫
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚰ هویت ما پس از مرگ
وقتی می میریم،
مارا به اسممان صدا نمی زنند
و درباره ما می گویند: جسد کجاست؟
و بعد از غسل دادن، می گویند: جنازه کجاست؟
و بعد از خاکسپاری می گویند: قبر میت کجاست؟
همه لقب ها و پُست هایی که در دنیا داشتیم، بعد از مرگ فراموش مي شود.
مدير، مهندس، مسئول، دکتر، بازرس و...
پس فروتن و متواضع باشیم...
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
حاج قاسم سلیمانی: نباید تردید کنیم که شهدا مثل اولیای الهی دارای اعجازند.
اینکه به قبور آنها توسل میکنیم و استمداد میطلبیم برای این است که آنها مثل قطرهای به دریا وصل و جزئی از ائمه(علیه السلام) شدهاند...
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💕 #عاشقانه_دو_مدافع 💕
#قسمت_چهل_پنجم
.
.
.هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد که بمونہ و رفتیم خونہ ما...
جاشو تو اتاق انداختم.هنوز حالش بد بودو زود خوابش برد
بالا سرش نشستہ بودم وبہ حرفایے کہ زده بود راجب مصطفے فکر میکردم
بیچاره زنش چے میکشہ هییییی خیلے سختہ خدایا خودت بهش صبر بده ...
دستمو گذاشتم رو سرش، باز هم تب کرده بود دستمال و خیس کردم و گذاشتم رو سرش
دیگہ داشت گریم میگرفت تبش نمیومد پاییـݧ
بالاخره گریم گرفت و همونطور کہ داشتم اشک میریختم پاشویش کردم
بهتر شد و تبش اومد پاییـݧ .
اذاݧ صبح و دادݧ .
یہ بغضے داشتم چادر نمازمو برداشتم و رفتم اتاق اردلاݧ
بغضم بیشتر شد یہ ماهے بود رفتہ بود
سجادمو پهـݧ کردم و نماز صبح و خوندم .
بعد از نماز تسبیح و برداشتم و شروع کردم بہ ذکر گفتـݧ
دلم آشوب بود ،یہ غمے تو دلم بود کہ نمیدونستم چیہ
بغضم ترکید،چشمام پر از اشک شدو صورتمو خیس کرد
با چادرم صورتم و پاک کردم و رفتم سمت پنجره پرده رو زدم کنار
تو کوچہ رو نگاه کردم حجلہ ے یہ جوونے رو گذاشتہ بودݧ و کلے پلاکارد ترحیم عجیب بود اومدنے ندیده بودم یاد حرفے کہ اردلاݧ قبل رفتـݧ زد افتادم
"شهید نشیم میمیریم"
قلبم بہ تپش افتاد اصلا آروم و قرار نداشتم
رفتم اتاق خودم علے با اوݧ حالش بلند شده بودو داشت نماز میخوند
بہ چهارچوب در تکیہ دادم و تماشاش میکردم
نمازش کہ تموم شد برگشت کہ بره بخوابہ چشمش افتاد بہ مـݧ
باصدایے گرفتہ گفت :إ اونجایے اسماء
آره تو چرا بلند شدے از جات ؟؟؟
خوب معلومہ دیگہ واسہ نماز
خیلہ خوب برو بخواب ،حالت بهتره؟؟؟؟؟
لبخند کمرنگے زدو گفت مگہ میشہ پرستارے مثل توداشتہ باشم و خوب نباشم؟؟عالیم
خیلہ خوب صبر کـݧ داروهاتو بدم بهت بعد بخواب
داروهاشو دادم ،پتو رو کشیدم روشو با اخم گفتم بخواب وگرنہ آمپول و میارمااااا
خندیدو گفت چشم تو هم بخواب چشمات قرمز شده خانم
سرمو بہ نشونہ تایید تکوݧ دادم .
خیلے خستہ بودم تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابم برد
ساعت نزدیک ۱۲ظهر بود کہ با تکوݧ هاے ماماݧ بیدار شدم
ماماݧ اسماء بیدار شو ظهر شد..
بہ سختے چشمامو باز کردم و ب جاے خالے علے نگاه کردم
بلند شدم و نگراݧ از ماماݧ پرسیدم .
علے کو؟؟؟؟؟
علیک سلام .دو ساعت پیش رفت بیروݧ
کجا؟؟؟؟؟
نمیدونم مادر ،نزاشت بیدارت کنم گفت خستہ اے بیدارت نکنم
گوشے و برداشتم و شمارشو گرفتم
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد
چند بار پشت سر هم شمارشو گرفتم اما در دسترس نبود
اعصابم خورد شد گوشے و پرت کردم رو تخت و زیر لب غر میزدم
معلوم نیست با اوݧ حالش کجا رفتہ اه
ماماݧ همینطور با تعجب داشت نگاهم میکرد
سریع لباسامو پوشیدم ،چادرمو سر کردم و رفتم سمت در
ماماݧ دنبالم اومد و صدام کرد
کجا میرے دختر ؟؟دست و صورتت و بشور صبحونہ بخور بعد
ݧ ماماݧ عجلہ دارم
امروز میخوام برم خونہ اردلاݧ پیش زهرا تو نمیاے؟؟؟
ݧ ماماݧ شما برو اگہ وقت کردم منم میام
درو بستم و تند تند پلہ هارو رفتم پاییـݧ وارد کوچہ شدم اما اصلا نمیدونستم کجا باید برم
گوشیمو از کیفم برداشتمو دوباره شماره ے علے و گرفتم
ایندفعہ دیگہ بوق خورد اما جواب نمیداد
تا سر خیابوݧ رفتم و همینطور شمارشو میگرفتم
دیگہ نا امید شده بودم ،بہ دیوار تکیہ دادم و آهے کشیدم هنوز خستگے دیشب تو تنم بود
چند دیقہ بعد گوشیم زنگ خورد
صفحہ ے گوشے و نگاه کردم علے بود سریع جواب دادم
الو علے معلوم هست کجایے؟؟
علیک سلام اسماء خانم .مـݧ تو راهم دارم میام پیش شما
کجا رفتہ بودے با اوݧ حالت؟؟؟
خونہ ے مصطفے اینا .بعدشم حالم خوبہ خانوم جاݧ
خیلہ خب کجایےدقیقا؟؟
دارم میرسم سر خیابونتوݧ
مـݧ سر خیابونمونم اهاݧ دیدمت دستم و بردم بالا و تکوݧ دادم تا منو ببینہ
سوار ماشیـݧ شدم و یہ نفس راحت کشیدم
نگاهم کردو گفت :کجا داشتے میرفتے؟؟
اخم کردم و گفتم دنبال جنابعالے
مگہ میدونستے مــݧ کجام؟؟؟
ݧ ولے نمیتونستم خونہ بمونم نگراݧ بودم
ببخشید عزیزم کہ نگرانت کردم ،خواب بودے دلم نیومد بیدارت کنم رفتم خونہ لباسامو عوض کردم و رفتم خونہ مصطفے اینا ببینم چیزے نمیخواݧ مشکلے ندارݧ؟
خب چیشد ؟؟؟
خدارو شکر حالشوݧ بهتر بود
علے کاش منو هم میبردے میرفتم پیش خانم رفیقت
بعد از ظهر میبرمت
دستم و گذاشتم رو سرش .ݧ مثل ایـݧ کہ خوبے خدارو شکر تبت قطع شده بریم خونہ ما برات سوپ درست کنم
إ مگہ بلدے؟؟؟؟
اے یہ چیزایے
باشہ پس بریم
.
بعد از ظهر آماده شدم کہ بریم پیش خانم مصطفے
روسرے مشکیمو سر کردم کہ علےگفت :
اسماء مشکے سر نکـݧ ناراحت میشـݧ خودشوݧ هم مشکے نپوشیدن
روسرے مشکیمو در آوردمو و سرمہ اے سر کردم کہ هم مشکے نباشہ هم اینکہ رنگ روشـݧ نباشہ..
.
جلوے درشوݧ بودیم علے صدام کردو گفت :اسماء رفتیم تو ،تو برو پیش خانم مصطفے پیش مـݧ واینسا رفتنے هم مـݧ میام بیروݧ چند دیقہ بعد پیام میدم تو هم بیا
با تعجب نگاهش کردم و گفتم:چرااااا
ادامه دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
○•🌹
💚سلام امام زمانم💚
هر صبح،
به شوق عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم🌿
#عهدمیکنمباشما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...🧡
✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شـــــهادت
پرواز رویاهاست
چه خیال خامی !
برای من که پر پرواز ندارم ...💔
رسیدن به تــــ♡ـــو ❣
که ان همه بالایی...
ࢪویاست...
ڪمڪم ڪن دلاوࢪ...🌿♥️
#شھیدمجیدشهریاری🌱
#صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید هادی باغبانی🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃به مجرد این که حرف به حرف نامت، ذهنم را چراغانی میکند #آوینی دیگری در ذهنم متجلی میشود. در زمانی که شهر در #آرامش_مطلق است و دور از هر گونه هیاهو و آشوبی، فارغ از نوای شبانه آژیر های خطر، فارغ از بمب و خمپاره و تیراندازی های بیستو چهار ساعته، آوینی دیگری #متولد میشود❤
🍃 شهید هادی باغبانی، #مستندسازی که از همان روز های آغازین نبرد #سوریه بههمراه مستندسازان دیگر برای ثبت دقیق جنایات سلفیها و تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرده بود، #خبرنگار و مستندساز بابلسری قصه ی ما در درگیریهای مناطق حاشیهای #دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید😔
🍃قطع به یقین مسیر #شهادت برای هرکسی باز نیست، #دل خالص و روحی بزرگ میخواهد. چراکه لازمه آن دست شستن از همه ی بود و نبودهای #دنیاست. چیزهایی که فکرت را به خود اسیر کرده و هر لحظه و ثانیه برای رسیدن به آنها تلاش میکنی😓
🍃باید گامنخست را در دوری از آنها برداری، تا بتوانی از دنیای پر ازهوا، هوس و خواهشهای نفسانی دور شوی. شهید هادی باغبانی از جمله کسانی بود که نخستین گام شهادت را با حمایت از مردم سوریه برداشت🌹
🍃کاش برسد روزی که دنیا را از زاویه نگاه شهید باغبانی و امثال ایشان ببینیم
#خالصانه برای خدا گام برداریم و #مخلص_فی_الارض باشیم نه #مفسد آن... و خود را از #بهشت جهالتمان نجات دهیم😭
🍃به مناسبت سالروز #تولد #شهید_هادی_باغبانی
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
📅تاریخ تولد : ۱۵ شهریور ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۲۸ مرداد ۱۳۹۲.دمشق
📅تاریخ انتشار : ۱۴ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده سید ابراهیم بابلسر
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⇜📲❣ #تلـنگرانه↝
ٺو #گݩاه ݩڪݩ
ببیݩ خداچجوڕے
حالٺوجامیاڕه...✨
زندگیٺڕوپڕازوجودخودشمیڪݩه...🦋
عصبێ شدے؟
ݩفس بڪشبگو: بیخیاڵ،چیزےبگم ،
امامـ زماݩ ݩاڕاحٺمیشه...!💔
دلخوڕٺ ڪڕدݩ؟
بگو:خدامیبخشهمݩممیبخشمپس
ولشکن...😇
ٺهمٺزدݩ؟
آرومباشوٺوضیحبدھ
بگو: به ائمههمخیلےٺهمٺا زدݩ...🙂🌱
ڪڵیپوعڪسݩامڕبوطخواستێببیݩے؟
بزݩبیروݩازصفحہبگو:
مولامهمـ ٺڕه...🙃💕
ݩامحڕمݩزدیڪٺبود؟
بگو:مھدےزـهـراخیڵےخوشگلٺڕه 🌿":)
بیخیاڵ بقیهـ😉
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید محمود سالاری❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☆بسم رب عشق☆
🍃روضه مجسم شنیده ای؟ سوریه از این روضه ها زیاد به خود دیده، از #دمشق بگیر تا خانطومان و حلب و...
جای جایش روضه است.
🍃از همان وقتی که زمزمه #هتک_حرمت به مزار حجر بن عدی پیچید و آسمان #عَدرا* از دیدن این بی حرمتی و آشفتگی طوفانی شد، در دل علویان هم غوغایی به پا شد غیرتشان به جوش آمد #یاعلی گفتند و راهی سوریه زخم دیده شدند تا شاید مرهمی باشند بر روی زخمش😞
🍃فاطمیون هم پا در میدان نهادند تا نشان بدهند #کربلا دوباره تکرار نخواهد شد، شاید از همان موقع بود که سوریه شد مسلخ محبان و شیعیان علی.
🍃محمود یکی از همان عاشقان بود از #فاطمیون آمده بود و به قول خودش، شیعه و انسانیت مرز ندارد و هرجا ظلمی باشد شیعه آرام ندارد مخصوصا اینکه سخن حریم عمه سادات(س) هم در میان باشد!
🍃حال میخواهم از روضه مجسم بگویم. روزی که #تاسوعا بود و همه عزادار سقا، جایی هزاران کیلومتر دور تر از ایران در حومه حلب، سری را از بدن جدا کردند و بدن را گلوله باران...
🍃در دل همسفرش آشوبی بود و خبر #شهادت همسر آتش به جانش انداخت و خبر مفقود شدنش دلش را بیشتر سوزاند. بچه ها دلتنگ برای پدر و چشم انتظار تا پدر را ببینند، برای دو کودک انتظار دیدن پدر سخت است بعد از دو ماه حال پدر آمده با تنی بی سر و پر از جراحت...
🍃روضه مجسم، تنی پاره پاره است که سر ندارد و #کودکانی که دلتنگ پدر هستند، و ما مدیون این چشم های منتظر و دلهای صبورشان هستیم😓
*مرج عذراء که امروز عدرا نامیده میشود شهری است در سوریه که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد #شهید_محمود_سالاری
📅تاریخ تولد : ۱۵ شهریور ۱۳۶۰
📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۹۵.حومه حلب سوریه
📅تاریخ انتشار : ۱۵ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : مشهد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
استاد_پناهیان_ظهور_نتیجه_محرم_قسمت_01_mixdown.mp3
13.08M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۰۱
🎤 حجتالاسلام #پناهیان
🔸«عکسالعمل واجب به محرم»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تلنگر⚡️
رفیـق سن شهادت
کم کم بہ دهه نود هم میرسد..؛🙃
و تو هنوز درگیـر این هستے که
فلان قسمت سریال را از دست ندی ..!😳
میدونـي کہ خیلی خجالت داره..!
حرف بی عمل..!
مرد و مردونه بیایید به جاے پروفایل هامون
توے شناسنامه با جوهر قرمز بنویسنـد
بهشہادترسید..(:😌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید محمد پورهنگ🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡به نام خالق رئوف♡
🍀باز هم قصه، قصه ی عاشق و #معشوق است منتها کمی متفاوت تر از قصه لیلی و مجنون های دیگر. اینجا، از بیقراری #عاشق، قلم بی تاب شده و بی اذن صاحب، روی کاغذ خوش رقصی می کند.
🍀قصهٔ روحی آسمانی را روایت میکند که جسمش در زمین سکنی گزیده. او زمین را بهر عاشق شدن برگزیده نه برای گذراندن #زندگی روزمره، چون ما!
🍀این دیار را برگزید، چون میدانست دلیر مردانی از جنس #غیرتعلوی را در خود پرورش میدهد... مسیرش را از همان ابتدا مشخص کرد. مبدأ حریم حرم بود و مقصد، دل آسمان!
🍀عشق را در #علی(ع) خلاصه کرد و در مکتب او جانی دوباره گرفت. خانواده اش را نذر این مکتب کرد و خودش اول به #قتلگاه شتافت.
🍀از ایوان طلای علی ابن موسی الرضا زینبی شد و پرواز کرد تا زینبیه دمشق. شهری که عشاق گرد هم آمدند، تا نگذارند کربلا بار دیگر تکرار شود. عاشق قصه، مجنون وار عاشق شده بود❣
🍀به دنیا آمد تا پا در رکاب معشوق بگذارد و در راه او هم جان بدهد و چه شیرین است در راه عشق جان سپردن...🙃
🍀چه #ولادت مبارکی، زندگی ای که آغازی مبارک و پایانی مبارک تر دارد.
پایانی متفاوت...!🌹
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_محمد_پورهنگ
📅تاریخ تولد : ۱۵ شهریور ۱۳۵۶
📅تاریخ شهادت : ۳۱ شهریور ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۱۵ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_شهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#محرم_در_جبهه | #محرم
🏅قهرمانان دفاع مقدس
🔻 رزمندهها در ايام ماه محـرم و صفر بعد از نمازِ جماعتِ صبح، ظهر وعصر مراسم روضهخوانی برگزار و قبلاز نماز مغرب وعشا بصورت دسته عزاداری برای برپايی نماز به سوی حسينيه هاحركـت می كردند. هر گردان به طور جداگانه حسينيه ای سرپا میكرد و رزمندهها به برپايی عزاداری میپرداختند.
📍بهاين ترتيب كه گردانها بطور مخصوص برای خودشان چادر میزدند و از گردانهای ديگر دعوت میشد تا در مراسم عزای سيد و سالار شهيدان شركت كنند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh