فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #ویدیو_استوری؛ شب هفتم محرم
ای تمام بود و هستم بر روی دستم بخواب
وای بر حال رباب...
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده 😭
#حضرت_علی_اصغر (ع) #شب_هفتم
#روز_هفتم #امان_از_دل_رباب
#یا_باب_الحوائج
#ویدیو_استوری 🎞 #استوری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلامُ عَلَى الْقآئِمِ الْمُنتَظَرِ و الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
سلام بر قیام کنندهاى که انتظارش کشیده مىشود و (سلام بر) عدل آشکار
سلامی می دهیم از روی اخلاص
سلامی را که دلتنگی در آن باشد نمایان
ز لب های عزیرت گر جوابی بشنویم ما ؛
چه حسی می نشیند در میان سینه هامان
پس :
🌸السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الزَّمان✋🏻
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تمام صبح هایم ⛅️
با تو بخیر میشود ..♡..
تو آنی که با هر تبسمت 😍
خورشید طلوع میکند..☀️..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☔️◗بِســــــــــمـِ رَبِّ المَـــــــــــہدۍ◖☔️
🕯به مناسبت سالروز شهادت
❣شهید_عباس_بابایی
❣تاریخ تولد : ۱۴ /۹/ ۱۳۲۹
🕯تاریخ شهادت : ۱۵ /۵/ ۱۳۶۶
🥀مزار شهید : گلزار شهدا قزوین
⚘عباس بابایی، نامش که به گوش آسمان می خورد، از داغ_شهادتش، بغض می کند. ابرها به یاد شجاعتش می بارند. ستاره ها به یاد پروازهای موفقش می درخشند و ماه به یاد ماه بودنش، حسادت می کند. زمین از تواضعش می گوید و بندگان روی زمین از شوق_پروازش. اما امثال من که کتاب زندگی اش را میخوانیم، جز کلمه بزرگ_مرد چیزی به ذهنمان نمی آید.
⚘عباس برای ادامه تحصیل به سرزمین امریکا پا گذاشت اما سر بر خاک گذاشته و در سجده هایش برای معبود دعا می کرد سربلند شود در آزمون خدمت به سرزمین ایران.
⚘خلبان قصه در آسمان خدا اوج می گرفت و حواسش به بندگان زمینی بود. برای رضای خدا، خدمت کرد و فرشته نجات شد برای درماندگان و محتاجان.
⚘سابقه ۳۰۰۰ ساعت پروازش نشان می دهد که خودش نفر اول بوده برای عملیات. نه نظارت کرد و نه پشت میز نشست. حتی از سفر مکه اش گذشت تا امنیت را برقرار کند. نگران خلیج فارس بود و کشتی هایی که از آن می گذرند. خطی از وصیت_نامه اش درس بزرگی است برای همه."به انقلاب خیلی بدهکاریم"
⚘این روزها جای خالی بابایی ها به شدت حس می شود. آنان که خالصانه و صادقانه کار کردند، خون_شهدا و آرمان های انقلاب خط قرمزشان بود. راستی چقدر به انقلاب بدهکاریم؟کسی حواسش به خط قرمزها هست؟
شهادتت_مبارک💔
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲
هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله......
▓شهید والامقام عباس بابایی▓
💠صلــــــــــــــــوات💠
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً...♡
و ما هر روز صبح این #پیمان را با شما تجدید میکنیم حضرتِ پدر.
حواسمان به شما هست و دلگرم هستیم به نگاهتان اما ببخش مارا! مارا ببخش که دغدغه #روزمرگی هایمان بیشتر از دغدعه برایِ شماست!
🍃از شما دم میزنیم و تلاش میکنیم برایِ ظهورتان قدمی برداریم، به یادتان هستیم و تمامِ گرههایمان را به یدِ حیدریتان سپرده ایم، اما آقا جان، شرمنده ایم که پرونده گناهانمان سنگین است و عاملِ #اشکهای شما😔
🍃گاهی فکر میکنم #باران، اشکهای شماست که بر سرمان میبارد شاید به خود بیاییم...
🍃به شما امید داریم، به دعاهایِ نیمهشب، به طلبِ #بخششها و به آن لحظه ای که فرزندانِ خطاکار را در پناهِ عبا امان میدهید🥺
🍃به یادتان هستیم و هر صبح " اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ..." را زمزمه میکنیم و شما مثل همیشه، #پدرانه به یادمان هستید❤️
🍃آقا بیا...
به حقِ #پهلوی_شکسته و حرمتِ دستهای بسته میان کوچه بیا. حال #دنیا خوب نیست، نفسها به شماره افتاده و تنها ندای #انا_المهدی از سوی #حجاز است که اکسیژن را به زمین باز میگرداند.
🍃ندبه های ما برای #ظهورت افاقه نکرد، شما بخوان تا ما بازگردیم. تا نیایی گره از کار بشر وا نشود😭
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
☆#جمعه_های_انتظار☆
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #جمکران #کربلا #دلتنگی #یا_صاحب_الزمان #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹فـرازی از وصیـتنـامـه
خدایا میدانی چه میکشم، ما از مردن نمی.هراسیم اما میترسیم بعد از ما ایمان سر ببرند، پس چه باید کرد؟ از یکسو باید ما بمانیم تا آینده بماند، ای کاش امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا شهید آینده شویم تا اینکه فردا شهید نشود، آری همه یاران رفتند به سوی مرگ در حالی که نگران فردا بودند.
شهید ۶ ماه قبل از شهادتش به شوخی و خنده به معاونش میثم گفت من چند ساله جبهه هستم یک وصیتنامه ندارم تو برای من یک وصیتنامه خوشگل بنویس، میثم کاغذ و خودکار برداشت روی آن از قول شهید نوشت « ای امت حزبالله بدانید که به دو جای بدنم شلیک خواهد شد یکی به مغزم که به اسلام میاندیشد و دیگر بر قلبم که برای اسلام میتپد»، وقتی میثم این جمله را نوشت، شهید را برای جلسه عملیات والفجر مقدماتی صدا کردند، کاغذ را تاکرد و در جیبش گذاشت ، ۶ ماه بعد از آن ، در جاده ایلام، با اصابت یک تیر به وسط پیشانی و طبق همان جملهای که میثم به عنوان وصیتنامه برایش نوشت به شهادت رسید.
🌷شهید محمدتقی پکوک🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹فرازی از وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش
▪️نکند در رختخواب ذلت بمیرید...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🏴
🍃اوایل جنگ به شهادت رسید. علی اکبر در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
مادرش میگفت #هر_شب_جمعه با سختی به بهشت زهرا میرفتم و نماز مغرب را سر قبر فرزند می خواندم و بر می گشتم.
تا اینکه یک شب به خوابم آمد و گفت: مادر از شما خواهش میکنم اگر می توانی زمان دیگری به سر مزار من بیا.
✅وقتی تعجب مرا دید گفت:
چون در شب های جمعه همراه با #شهدا به #کربلا میرویم و در خدمت آقا اباعبدالله هستیم، وقتی شما به سر مزارم می آیی، آقا به من امر می کند به احترام مادرت برگرد و در کنار مادرت باش..
🌷شهید علی اکبر الوندی
📙برگرفته از کتاب تا کربلا
🌟#یادشهداباصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
میزبان امروزمون برادر فرهاد هست🥰✋
*ششمـــ محرم...*🌙
*شهید فرهاد طالبی*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۳ / ۱۳۷۲
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۶ / ۱۳۹۷
محل تولد: دهنوفاضلی،لامرد/فارس
محل شهادت: سوریه
*🌹راوی← آن روز که خبر شهادتش در استان فارس و شهرستان لامرد منتشر شد،🌙 در فضای مجازی این جمله دست به دست شد✍🏻 «زمانه عجیبی است، هفتادسالهها برای ریاست دستوپا میزنند🍁و دهه هفتادیها برای شهادت؛🌙فرهاد جان شهادتت مبارک»🕊️فرهاد طالبی نیز مانند محسن حججی از نسل دهه هفتادیها بود💫 که در دفاع از حرم عقیله بنیهاشم(س) به شهادت رسید.🕊️ با وجود قبولی در رشته هستهای، به دانشگاه نرفت🍂و به سبب علاقه زیاد به علوم حوزوی وارد حوزه علمیه خفر جهرم شد🌙و ۳ سال به فراگیری دروس حوزوی در آن مدرسه مشغول💫و سپس وارد حوزه علمیه قوام شیراز شد و در آنجا تحصیلات خویش را ادامه داد.🌷مادر شهید← پسرم رهسپار سوریه شد🕊️چندین بار فرهاد گفت که اگر شهید شدم برای من گریه نکن🥀 بلکه برای مصیبتهای حضرت زینب(س) گریه کن🥀و افتخار میکنم که چنین فرزندی بزرگ کردم.🌷 در آخرین تماس فرهاد گفت📞 نگران نباش مادر که ششم محرم برمیگردم🌙 و همان ششم محرم هم بازگشت‼️و افتخار میکنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شهید شده است🌙او در اول ماه محرم بر اثر اصابت ترکش مین💥به شهادت رسید🕊️و ششم محرم که بنام حضرت قاسم بن الحسن(ع) است🏴پیکرش به آغوش خانواده بازگشت*🕊️🕋
*حجت الاسلام*
*شهید فرهاد طالبی*
*شادی روحش صلوات*
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_اول
#نویسنده_رز_سرخ
دختری از جنس زمین عاشق و دلداده سبک زندگی غربی فارغ از هر قید و بند دین داری...
از یه جای به بعد زندگی روی دیگری از خودش رو برای دختر نمایانمیکنه سرنوشتش جور دیگه ای رغم میخوره و به سمت سوی میره که حتی فکرش رو هم نمیکرد....
.
.
.
.
دوباره یه تیکه از موهای طلاییم که از زیر شالم لجوجانه به بیرون لغزیده بود رو با حرکت دست زیر شالم پنهان کردم
اووووف خسته شدم دیگه
من به حجاب عادت ندارم اصلا
چه برسه به حجاب سفت و سخت که یه تار موهام هم پیدا نباشه
کلا با حجاب و افراد چادری مشکل داشتم
ولی چه میشه میکرد
با نگاه غضب آلود مامان چادر روی سرم رو مرتب کردم و سعی کردم با حفظ حجاب کامل با متانت راه برم
_مامان حالا اگه دوتا تار مو بیرون بیاد قرآن خدا غلط میشه؟😒
مامان_عههه همیشه موهات بیرونِ حالا یه بارم بخاطر امام رضا(ع) بکن تو چیزی نمیشه دختر
دوباره لبه چادرو که از روی سرم افتاده بود جلو کشیدم و سعی کردم بقیشو از زیر پام خارج کنم که برای صدمین بار سکندری نخورم😩
این بار پدرم با آرامش گفت درش بیار رسیدیم حرم دوبار سرت کن
اینم فکر خوبه چادرو سرسری تا کردم و سعی کردم به مامان که با چشم و ابرو برام خط و نشون میکشید توجه نکنم و سر به زیر کنار بابا راه بیام
وای خدا خسته شدم حالا واجب بود به محض رسیدن بریم حرم؟
_مامان چقدر مونده برسیم حرم؟😕
جوابی از مامان نشنیدم که
دیدم به روبه رو خیره شده و دستشو گذاشته رو سینش داره زیر لب یه چیزی زمزمه میکنه. جلورو نگاه کردم... چشمم به گنبد طلا افتاد یهو دلم لرزید بی اراده زیر لب سلام دادم بدجوری محوش شده بودم یه حس و حال عجیبی داشت که منو مسخ کرده بود. یه حس دوست داشتنی خیلی برام عجیب بود منی که فقط به اصرار اینجا بودم چرا باید انقدر حالم خوب باشه از حضور دراین مکان شعری که در فضا پخش میشد توجهم رو جلب کرد...
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بود که منم امام رضایی شدم
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بود که منم امام رضایی شدم
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا ناامید برگرده
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم.
.
.
.
تو حالِ خودم بودم که دیدم مامان صدام میکنه اصلا تو اون لحظه متوجه نبودم اطرافم چی میگذره گذرزمان روهم حس نکردم خودم رو جمع و جور کردم به دنبال مامان راه افتادم...
_مامان اون پنجره که اونجا هست دورش شلوغه داستانش چیه
مامان-پنجره فولاده هرکدوم از آدما که به مشکلی برمیخورن میان دخیل میبندن تا گره از مشکلشون باز شه قربون امام رضا برم هیچکی رو دست خالی برنمیگردونه😍
-یکمی برام عجیبه 😑مگه میشه آهانی گفتم و با مامان به سمت حرم رفتیم من خیلی سرسری زیارت کردم اما مامان انگار داره با یه آدم صحبت میکنه بعد کلی گریه و دعا رضایت داد برای رفتن به هتل...