eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷ناشناس 🌿سرما پسرک را کلافه کرده بود. سر جایش در جا میزد. ته تفنگ میخورد زمین و قرچ قرچ صدا میداد. ماشین تویوتا جلوتر ایستاد. احمد پیاده شد. - تو مثلاً نگهبانی این جا؟ این چه وضعشه؟ یکی باید مراقب خودت باشه. میدونی این جاده چه قدر خطرناکه؟ دست هایش را توی هوا تکان میداد. مثل طلبکارها حرف میزد و میآمد جلو. - ببینم تفنگتو. تفنگ را از دست پسر بیرون کشید. - چرا تمیزش نکردهای؟ این تفنگه یا لوله بخاری! پسر تفنگ را پس گرفت و مثل بچهها زد زیر گریه. - تو چطور جرأت میکنی به من امر و نهی کنی! میدونی من کی ام؟ من نیروی برادر احمدم. اگه بفهمه حسابتو میرسه. بعد هم رویش را برگرداند و گفت: اصلاً اگه خودت بودی میتونستی توی این سرما نگهبانی بدی. احمد شانه هایش را گرفت و محکم بغلش کرد. بیصدا اشک میریخت و میگفت: تو رو خدا منو ببخش. پسر تقلّا میکرد شانه هایش را از دستهای او بیرون بکشد. دستش خورد به کلاه پشمی احمد، کلاه افتاد. شناختش. سرش را گذاشت روی شانهاش و سیر گریه کرد. 🌸✨ یاد و خاطره جاویدالأثر سرلشکر پاسدار حاج احمد متوسلیان گرامی باد.✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq