شِیخ .
📪 پیام جدید چطوری به فکرتون این کلمات این جملات قشنگ و ادبی میرسه که مینویسید؟!🕊️🥹 چطوری اخه #دایگ
از من نپرس ادبیات را از کجا آموخته و کلماتم را از کجا آورده ام ؟ که من مسلمانِ محمدم ص . همان مردِ بی نظیری که به ما آموخت با خدا بودن به کلامِ آدمی فصاحت و بلاغت میبخشد. و من اگر از دیدگاهِ شما خوب مینویسم، از استعداد درخشانِ درونیام نیست که من هیچ چیز از خود ندارم. هرچه دارم از لطف خداوند است و اهل بیتِ او :)
پ.ن: راستی این پیام فرستادن هاتون انرژی مضاعفی به من میده و خیلی خوشحالم که پستهایی که میفرستم رو میخونید و دوست دارید
محفلی بود آسمانی.
همسر شهید توسلی میهمان برنامه بود و نویسندهی کتاب. کتابِ خاتون و قوماندان. همان صحیفهای که نخواندهام. اما تعریف و تمجیدش را بسیار شنیدهام و دیده ام آنان که این کتاب را خواندهاند چه انقلابی در میانهی قلب و جانشان برپا شده است.
آنچه در طول برنامه توجهم را جلب کرده بود؛ نگاهِ محزونِ همسر شهید با همراهیِ لبخندی نازک بود. لبخندی که نشان از صبری زینبی و روحی به بلندای آسمان داشت.
مدتهاست میخواهم بنویسم. از شهدا، از خانوادههایشان، از فرزندانِ خردسالشان که پدر از دست دادهاند و حالا باید یک عمر از لذتِ نگاه کردن در چشمانِ امید آفرینِ پدر و تکیه بر بازوان مردانهی او محروم بمانند.
مدتهاست که میخواهم بنویسم. از همسرانِ شهدا، همان زنانِ قهرمانِ بینظیری که معنا میبخشند به واژهی استقامت. که حیات میبخشند به دلهای مردهای که روزمرگی آزارشان میدهد.
مدتهاست که میخواهم بنویسم. از دلهای تنگ و نفس های حبس شده در سینه. از بغضهای فروخورده. از دستانِ یخ کرده و چشمانِ امیدوار. از نگاه های منتظر، از اشتیاق های مداوم.
میخواهم بنویسم. برای آنکه قصهی قهرمانان این سرزمین تا همیشه بماند. برای آنکه هزاران کتاب دیگر باید نوشته شود تا آدمیزادانِ دیگر بشناسند امثالِ شهید توسلی را. الگو بگیرند و بر خود ببالند و به وجود چنین مردانِ غیوری افتخار کنند.
این سرزمین پهناور، در تاریخِ با اصالت خود، شاهد حیاتِ انسانهایی بودهاست که باید روایتِ زندگیشان به گوش همگان برسد.
و من مینویسم. شاید رسالت من این باشید.
#روز_نوشتهای_دلی
#حوزه_هنری_انقلاب_اسلامی
ببخشید که هنوز برات دست به قلم نشدم. تو خیلی بزرگی و من خیلی نحیف در برابر غم از دست دادنت...
#سید_حسن_نصرالله
میگفت هر اتفاقی یه حکمتی داره و ما زیادی برای درک این مساله کوچک هستیم. زمان جنگ، وسط بمب بارون ها و عملیات ها و به شهادت رسیدن ها، پیکر خیلی از جوونها برنگشت. جنازه خیلی هاشون پیدا نشد. بدن خیلی هاشون مفقود شد. رفت تا بیست سال بعد، سی سال بعد. یهو بدن ها، استخوان ها پیدا شدن. برگشتن. شدن نور و هدایتگر.
انگار رسالت اون استخوان این بود که تو بیابونهای جنوب سالهای سال زیر آفتاب بمونن و به وقتش پیدا بشن.
شدن همین شهدای تازه تفحص شده ای که تشییع پیکرشون یه ملت رو بیدار و هوشیار و امیدوار میکنه.
شهادت سید حسن نصرالله هم خیر و برکتِ. خیلی ها رفتن و با رفتنشون مسیرو برای ما روشنتر کردن. مثل حاج قاسم. مثل سید حسن. نشنوه صدای اشک و گریهمون رو دشمنی که با ناامیدی ما خوشحال میشه.
جبهه مقاومت ایستاده و صدای فریادِ آزادیخواهانهی انقلاب اسلامی در تمام جهان پیچیده.
به قول حاج مهدی رسولی: عصر، عصرِ حیرت نیست. عصرِ حرکتِ. نکنه جا بمونی ...
#سید_حسن_نصرالله
در آستانه طلوعِ خورشید
ستارگان یک به یک غروب میکنند.
سوره طور آیه ۴۹
#سید_حسن_نصرالله | #لبنان
کاش احوالاتِ این روزهایمان
و طبعِ مبارزِ خستگیناپذیریِ
این ساعاتِمان، موقتینباشد
کاش بفهمیم دفاع ِ از حق و
جهادِ تبیین محدود به زمانی
خاص نیست.
حضرت امام فرمودند :
تا زمانی که کفر هست مبارزه
هستوتازمانیکهمبارزههست
ما هستیم ...
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان