باشد که شبانگاهان
بر سرشان بریزیم همچون
عقابان تیز پروازی که شب و روز
برایشان معنا ندارد ....!
شهید احمد متوسلیان
#سید_حسن_نصرالله
یواشکی و دور از چشم بقیه بگم،
خودمونیم، ولی خیلی دلمون تنگِ حاج قاسم و سید حسن نصرالله شده. مگه نه؟ انگار هیچی این غم رو تسکین نمیده .
الان یه عده میان میگن نه نا امیدی نده الان وقت این حرفها نیست. الان وقت جنگ و مبارزه و ایستادگیِ. میدونم میدونم. منم چیزی غیر از این نگفتم. ولی از دست دادن بعضی از آدمها خیلی سخته، مخصوصا کساییِ وجودش سراسر برکت بوده. به هر حال دست خود آدم نیست. بعضی شبها، بعضی روزها وسط همهی روزمرگیها یهو غمِ نبودن عزیزانش ناراحتش میکنه.
من نمیدونم چهل و خورده ای سال پیش بعد از فوتِ امام، مردم چطور این داغ رو تحمل کردن. ولی من به عنوان یه دهه هشتادی دیگه تحمل از دست دادن ندارم... از دست دادن کساییِ خیلی بزرگ و عزیزن. کسایی که هیچوقت جای خالیشون پر نمیشه...
شرمنده بابت این دلنوشتهی بلند .
اصل حرف اینکه بریم دنبالِ رسالتمون. حیفه تو عصر ظهور باشیم و مثل آدمهای عادی زندگی کنیم .
#وعده_صادق
#سید_حسن_نصرالله
تا خبر را شنیدیم جمع شدیم همان جای همیشگی. همدیگر را در آغوش گرفتیم و (مبارک باشهای) گفتیم. شعار دادیم، خندیدیم، وقایع را ثبت کردیم، گفتیم و شنیدیم و در آخر هرکداممان رفت سمت منزل خودش.
هر کداممان رفت تا بخوابد و صبح با اراده ای مستحکم پا به عرصهی جهاد بگذارد و به رسالتش در این پیچِ تاریخی بپردازد.
#وعده_صادق #طلبگی
انقدر خستم که دلم میخواد ساعت ها بی سر و صدا کنجِ حرمِ شهدایِ گمنام شاهرود بشینم و به نجوایِ آدمها گوش بدم. یا بی دغدغه برم گلزار شهدا و بین مزارِ آدمهایی که یه روزی تمام زندگی و هستیشون رو فدای ما کردن قدم بزنم. و دو سه ساعتی رو کنارِ شهید حسین غنیمتپور به درد دل و عقده گشایی بگذرونم. خیلی خستم و این خستگی با خواب و استراحت تموم نمیشه....
#روز_نوشتهای_دلی