#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹فصلالخطاب🔹
بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود
منظومههایی مملو از خرما و نان بود
سهم کبوترهاست خوشه خوشه پروین
عمری زمینِ زیرِ کشتت آسمان بود
در کوچۀ بیانتهای حسن خلقت
باید به دنبال بهشتی جاودان بود
در فکر مردم با چه حالی صبح کردی؟
«حی علی خیرالعمل» وقت اذان بود
از شمع بیتالمال پرسیدم به من گفت:
سهم خودت از آن فقط زخم زبان بود
فصلالخطاب هر قضاوت بود حکمت
فصلالخطاب غزوهها شمشیرتان بود
شمشیر تو روی سخن با دشمنان داشت
لبخندت اما دستگیر دوستان بود
لبخند، اشک شوق ایتام است، لبخند
هر روز و شب بر سفرۀ تو میهمان بود
لبخند را خانهنشین کردند و با اخم
گفتند با مردم نباید مهربان بود
هرچند انسانیت از ما رو گرفته
اما به قدر وسع انسان میتوان بود
📝 #عباس_همتی
🌐 shereheyat.ir/node/4536
✅ @ShereHeyat
ای مهر تو دلگرمی هر طفل یتیم!
ای خوانده تو را به چشم تر، طفل یتیم
دلتنگ توییم یا علی! هر شب و روز
آنگونه که در روز پدر، طفل یتیم
📝 #میلاد_عرفانپور
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#غزل
🔹بهاری که در راه است...🔹
دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است
ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است
ندارد غیر فرشی کهنه و یک قاب آیینه
ببین خانهتکانی در دل ساده چه آسان است
نبود امسال هم بابا سر سفره، نمیداند،
که من گرمای دستش را... ولی او در پی نان است
حواسش هست اما با من و دلواپسیهایم
دم رفتن به مادر گفته عیدی لای قرآن است
و کفش کهنهام را در مسیری تازه میپوشم
وگرنه کفش نو در راه بیمقصد فراوان است
عدالت چون درختی خشک هر شب خواب میبیند
بهاری را که در راه است یوسف را که زندان است
📝 #زهرا_سپهکار
🌐 shereheyat.ir/node/4538
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مدافعان_حریم_اهلبیت
#قصیده
🔹والصّبح...🔹
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر
سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پردهای از نور روی قرص قمر
به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر
به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر
چه خلقتیست؟ شگفتا! چه آیهای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر
قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود
بزرگوار، شکوهآفرین، بلندنظر
به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر
بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر
بلند شد، همه بتها به لرزه افتادند
مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟
کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز
به گوش میرسد آیات سورۀ کوثر
شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش
به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر
مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند
که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر
خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة
وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر
منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست
تویی نوادۀ آن زن که میدرید جگر
رسیده کار به جایی که همکلام توام
منی که همسخنم نیست از مَلَک کمتر
کنیزهای تو در کاخها نشسته به تخت
عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر
اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟
ندای روح الامین میرسد: فَلا تَقهر!»
به پای خطبۀ غرّاءِ ذوالفقاری او
سپاه شبزده انداخت بیاراده سپر
هنوز میرسد از شام، برق خورشیدش
اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر!
مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ
رسانده نامۀ خون را کبوتری بیسر
من الغریب میآید، نمانده وقت خضاب
حبیبهای حرم را خبر کنید، خبر!
مدافعان حرم بودهایم نسل به نسل
رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر
اگر چه سر بدهد، قصّهاش به سر نرسد
که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر
چه میشود که علی جان! به ما سری بزنی
شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر
حکایت من و عشق تو همچنان باقیست
اگر چه باز به پایان رسید این دفتر
📝 #محمدمهدی_خانمحمدی
🌐 shereheyat.ir/node/2175
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹کیست این زن...🔹
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده
در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده
کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش
روبهروی صاحبان سبحه و زر ایستاده
گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده
مثل کوهی باز هم اللهاکبر، ایستاده
گاه بالای سر سرهای بیتن گریه کرده
گاه بالای سرِ تنهای بیسر ایستاده
در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند
آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده
کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی
اینکه در این مسجد بیبام و بیدر ایستاده
زن مگو، بنتالجلال اختالوقاری آسمانی
مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده
با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه
راستقامت عین عباس دلاور ایستاده
خم به ابرویش نیامد از ملامتهای دشمن
بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده
کیست این زن، اینکه چون سروی میان آتش و دود
با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده
شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور
زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده
زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم
آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده
پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا
بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/3339
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹پرچمداری زینب🔹
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
اوج تفسیر تمام آیههای عاشقی
در میان خطبههای کربلا تا شام اوست
مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیدهام
هر کجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست
چشمهایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید
«ما رأیت الا جمیلا» آخرین پیغام اوست
شیعه بیتردید بیزینب به پایان میرسید
در دل، ایمانی اگر داریم از اسلام اوست
از نجف تا کربلا موکب به موکب میروم
هر کجا پا میگذارم سفرۀ اکرام اوست
کربلا پایان پرچمداری زینب نبود
تازه این آغاز ختم سورۀ انعام اوست
📝 #سمانه_روشنایی
🌐 shereheyat.ir/node/2651
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹قسم به صبر!🔹
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
چه بغضها که گلوی تو را فشرد ولی
صدای گریۀ تو لحظهای شنیده نشد
دلی نبود که همرزم تیغها نشود
گلی نماند که با دست زخم چیده نشد...
به استواری لحن تو در حماسه قسم!
به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد،
قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز
دلی صبورتر از زینب آفریده نشد
📝 #مهدیه_اکبری
🌐 shereheyat.ir/node/4245
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹شهید داغ حسین🔹
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
شهید داغ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبۀ محمل زدهست یا نزدهست
هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد
هنوز پای غمش ایستاده، جا نزدهست
هنوز چشم به راه است ماه برگردد
و قرنهاست کسی سر به خیمهها نزدهست
خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد
بدا بر آن قلمی که دم از شما نزدهست
به پایبوسی صیدی که بین گودال است
کسی شبیه تو اینگونه دست و پا نزدهست...
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/3721
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔹زهرای کربلا🔹
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شبزندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دلبستۀ نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ رسای تو نهجالبلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
🌐 shereheyat.ir/node/4202
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹کشتۀ وداع تو...🔹
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
چشم بلا کشیدۀ من خونجگر شدهست
از باغ سرخ آینهها، آه چیدهام
ققنوسهای عاطفه را در فراق تو
از شعله شعلههای دلم آفریدهام
از لحظهای که رفتی و دیگر ندیدمت
من کشتۀ وداع تو هستم، شهیدهام
گودال زخم جان به لبم کرد روی تل
بیتابم از فراز و نشیبی که دیدهام...
کوهم که ایستادهام و خم نمیشوم
شمشیر زخمخورده ولی آبدیدهام
با آرزوی صبحِ نگاهت، بهشت من!
هر چه مصیبت است به جانم خریدهام
📝 #سیدمسیح_شاهچراغی
🌐 shereheyat.ir/node/2169
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت | نوحه و سرود
حاج سلیم مؤذنزاده؛ زینب زینب.mp3
11.52M
🏴 کنز حیا زینب
🎤 زندهیاد حاج سلیم مؤذنزاده
#نوحه_ماندگار
✅ @ShereHeyat_Nohe
#شعر_تعلیمی
#حدیث #رباعی
💠 #پیامبر_اعظم (صلواتاللهعلیهوآله)
«مَا أَصَابَكُمْ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عُقُوبَةٍ أَوْ بَلَاءٍ فِي الدُّنْيَا فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَثْنِيَ عَلَيْهِمْ الْعُقُوبَةَ فِي الْآخِرَة»
هر بیماری یا گرفتاری یا بلایی که در دنیا به آن دچار میشوید، نتیجه اعمال ناپسندی است که خودتان انجام دادهاید، (اما با این حال) خداوند متعال بزرگوارتر از آن است در آخرت هم، برای این اعمال ناپسند شما را عقوبت نماید.
📗 الدعوات للراوندی، ص۱۶۷
🔹کفارۀ گناهان🔹
ای در دلِ تو زلال ایمان جاری
ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری
دامان صبوری، اگر از کف ندهی
کفارۀ معصیت شود بیماری
#محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#قصیده
🔹یا منتهی الرّجا🔹
از ابتدای کار جهان تا به انتها
دیباچهای نبود و نباشد بِه از دعا...
وقت است اگر به دعوت «أدعونی أستجب»
دستی برآوریم به درگاه کبریا
یارب به حق نقطۀ «أَنّی أنا الغفور»
کاندر بسیط مرکز عالم نیافت جا
یارب به حق آیت «لاتقنطوا» که هست
سرمایۀ سعادت و پیرایۀ رجا...
یارب به حق لوح که بر وی کشیدهای
نقش وجود «ما هُو کائن کَما تَشا»...
یارب به حق وسعت کرسی که بر فلک
«تعظیم وُسعِه وَسعَ الأرض و السما»...
یارب به حق قوّت «ذوالقوَّةِ المَتین»
روحالامین که سدره بدو داد منتها...
یارب به حق کوثر و تسنیم و سلسبیل
کآن بر حبیب حضرت خود کردهای عطا...
یارب به حق ابر بهاران که میرسد
هر شب ز فیض شبنم او خاک را نما
یارب به بوی رنگ گل و لاله بر چمن
کز رنگ و بویشان تو دهی خاک را صفا...
یارب بدان قیام که آزاده سرو راست
چون عابدی که شرط قیام آورد به جا...
یارب به حق خاک که اصل طهارت است
«مِن إبتداءِ خِلقَتِه کان طیِّبا»...
یارب به حق طینت آدم ابوالبشر
مسجود سجدۀ مَلأ قدس برملا...
یارب بدان سفینه که خوف هلاک او
«حقٌّ لّمَن تخلَّفَ عنها و قَد أبی»...
یارب بدان رسول که مِن بعد بعث او
«أُنظُر إلی طَعامِکَ» کردی بدو ندا...
یارب بدان ذبیح که قربان کیش توست
آنجا که کرد در ره تسلیم جان فدا...
یارب بدان مشام که از بوی پیرهن
کرد از فراق دوست چو گل پیرهن قبا...
یارب به حق موسی و آن بقعۀ شریف
«وادٍ مُقدّسٍ بمناجاتِه طُوی»
یارب به حق و حرمت هارون وزیر او
در امر او شریک «بما جاءَ بالهدی»
یارب به حق خضر که چندین هزار سال
در جان او فزودی از آن آب جانفزا...
یارب بدان مبشّر «مِن بعدی إسمُه»
کاو کرد اشارتی به بشارت به مصطفی
یارب به حق سنبل مشکین احمدی
بر گل عبیربیز چو بر لاله مُشکسا...
یارب بدان امام مطهر که ذات او
مخصوص «لافتی» بُد و منصوص «هل أتی»
یارب به زهرخوردۀ زهرا که میدهد
دلهای خسته را لب مسموم او شفا
یارب به حق آن گل ریّان که سرخ گشت
از خون حلق تشنۀ او خاک کربلا...
یارب به حقّ حرمت ذریۀ رسول
«هادینَ مُهتَدینَ إلیَ الساعةِ القَضا»
یارب به زاهدان که بهشت است وعدهشان
آنجا که گفتهای «وَ نَهَی النَّفسَ عَن هَوا»
یارب به حق مهد خواتین روز حشر
«الشّافعاتُ هُنَّ تَشَفَّعنَ لِلنِّسا»...
یارب به نُه کواکب رخشان که بودهاند
در تحت آفتاب جهانتاب «والضحی»...
یارب به دعوتی که اجابت قرین اوست
یارب به حاجتی که کند لطف تو روا...
یارب در آن زمان که تو مانی و ما و بس
رحمت کنی و بازنگیری ز ما عطا...
مستوجب عذاب الیم و عقوبتیم
ما را اگر به شرط عمل میدهی جزا...
ما را به خوان جود تو «قُل یا عباد» خواند
چون «یغفرالذنوب» تو دردادهای صلا...
ای وای ما که سعی عبادت نکردهایم
«و العَبدُ فی القیامةِ یُجزی بما سَعی»
«ابن حسام» را عملی موجب ثواب
گر نیست هست رحمت عام تو ملتجا
امّید من به رحمت بیمنتهای توست
یا منتهی الرّجا مکن امّید من هَبا
سهوی که بر زبان من آمد تو عفو کن
گر گفتهام به عمد و اگر کردهام خطا
دعوت چو بیدرود محمد تمام نیست
«صلّوا علیه سیدنا أکرَمُ الوَری»
📝 #ابن_حسام_خوسفی
🌐 shereheyat.ir/node/2871
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از فقه و معارف
پروردگارت را یاد کن - مقام معظم رهبری.mp3
3.51M
#کلیپ_صوتی | 🎙پروردگارت را یاد کن
💠حضرت آیتالله خامنهای: « #قرآن_کریم به ما دستور میدهد: قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولا دُعاٰؤُکُم؛ در یک جای دیگر: وَ اَنیبوا اِلی رَبِّکُم وَ اَسلِموا لَه؛ در یک جای دیگر: وَ اذکُر رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعًا وَخیفَة؛ و موارد متعدّدی در قرآن هست که ما را دستور میدهند در مقابل حوادث گوناگون -فرق نمیکند، چه حوادث طبیعی از این قبیل، چه حوادث گوناگون دیگری که پیش میآید برای کشور، برای ملّت، برای اشخاص خودمان- دست #توسّل بلند کنیم به خدای متعال و از خداوند متعال بخواهیم...
🔹یک قضیّهای است پیش آمده، یک مدّتی است -مدّتی که انشاءالله خیلی طولانی نخواهد بود- این برای کشور وجود خواهد داشت، بعد هم رخت برمیبندد و میرود. تجربیّاتی که ما در این زمینه به دست میآوریم و فعّالیتی که مردم میکنند، دستگاهها میکنند و در واقع یک رزمایش عمومی در این زمینه انجام میگیرد، این میتواند یک دستاورد باشد. اگر این دستاوردها را داشته باشیم، بلا برای ما تبدیل میشود به نعمت، تهدید تبدیل میشود به فرصت؛ که خوشبختانه من شنیدم در مردم هم از این قبیل همکاریها و محبّتها زیاد هست....
این در واقع یک رزمایش عمومی مردمی و دستگاههای ذیربط است که انشاءالله امیدواریم دستاورد خوبی برای کشورمان داشته باشد و روزگار #عافیت کامل به این ملّت نزدیک باشد انشاءالله.» ۱۳۹۸/۱۲/۱۳
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، کلیپ صوتی « #پروردگارت_را_یاد_کن » را منتشر میکند.
💻 @khamenei_maaref
شعر هیأت
#کلیپ_صوتی | 🎙پروردگارت را یاد کن 💠حضرت آیتالله خامنهای: « #قرآن_کریم به ما دستور میدهد: قُل ما
#شعر_تعلیمی
فرازی از یک #مثنوی
🔹ای خدای ذوالجلال🔹
...هر بلایی کز تو آید، رحمتیست
هر که را فقری دهی، آن دولتیست
تو بسی زَاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زآن به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زآن بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زآن معنی ندادندم خسان
تا تو را دانم پناه بیکسان
ناتوانی زآن دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زآنِ توست
زآن به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندر این پستی، قضایم زآن فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گر چه روز و شب درِ حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال...
📝 #پروین_اعتصامی
📎 مطالعه شعر کامل👇🏻
🌐 shereheyat.ir/node/964
✅ @ShereHeyat
#شعر_توحیدی
فرازی از یک #مثنوی
🔹من عَرَفَ الله🔹
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...
آنچه تغیّر نپذیرد تویی
وآنکه نمردهست و نمیرد تویی...
هر که نه گویای تو خاموش به
آنچه نه یاد تو فراموش به...
روشنی عقل به جان دادهای
چاشنی دل به زبان دادهای...
از پی توست این همه امّید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چارۀ ما ساز که بی یاوریم
گر تو برانی به که روی آوریم!...
وین چه زبان این چه زباندانی است؟
گفته و ناگفته پشیمانی است...
در صفتت گنگ فرو ماندهایم
من عَرَفَ الله فرو خواندهایم...
چون خجلیم از سخن خام خویش
هم تو بیامرز به اِنعام خویش...
یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چارۀ بیچارگان
قافله شد، واپسی ما ببین
ای کس ما، بیکسی ما ببین...
دست چنین پیش که دارد، که ما
زاری از این بیش که دارد، که ما
درگذر از جرم که خواهندهایم
چارۀ ما کن که پناهندهایم...
📝 #نظامی_گنجوی
🌐 shereheyat.ir/node/2394
✅ @ShereHeyat
آن روز
بگشوده بال و پر
با سر به سوی وادی خون رفتی
گفتی:
«دیگر به خانه باز نمیگردم
امروز من به پای خودم رفتم
فردا
شاید مرا به شهر بیارند
-بر روی دستها-»
اما
حتی تو را به شهر نیاوردند
گفتند:
«چیزی از او به جای نمانده است
جز راه ناتمام»
📝 #قیصر_امینپور
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#شهدا
🔹این همه یوسف🔹
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
چراغی مردهام، دل کن دلم را
به بسمالله، بسمل کن دلم را...
بده حالی که حالی تازه باشد
که هر فصلش وصالی تازه باشد
مدد کن لحظهای از خود گریزم
که تاریک است صبح رستخیزم
تمام فصل من شد برگریزان
بده داد منِ از خود گریزان
الهی سینهای داریم پُر سوز
تبسم کن در این آیینه یک روز...
همه حیران، چو موساییم در طور
تجلی کن، شبی، یا نور، یا نور!
تجلی کن که ما گمکرده راهیم
ببخشامان که لبریز از گناهیم
الهی سربهزیران تو هستیم
اسیرانیم، اسیران تو هستیم
اسیرانی سراسر دلپریشیم
الهی، ما گرفتاران خویشیم...
دلم سرگرمِ کارِ هیچکاری
امان از این پریشانروزگاری
نه گفتارم به کار آمد، نه رفتار
گرفتارم، گرفتارم، گرفتار...
الهی درد این دل را دوا کن
همین امشب مرا از من جدا کن...
خوشا آن دل که با روحش بِحِل کرد
بدا دنیا که ما را خون به دل کرد...
خوشا آنان که پیش از مرگ، مُردند
به راز عشق پی بردند و بردند...
به جوش آمد دوباره خون مردی
تو اما ای دلِ غافل، چه کردی؟
بخوان امشب به آهنگ جدایی
«کجایید ای شهیدان خدایی؟»...
«سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند»...
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
به پای دوست دست از دست دادند
حسینآسا به پایش سر نهادند
چو «ابراهیم همت» در منا باش
سراپا غرق در نور خدا باش...
اگر شوق خدا داری چنین کن
صفا و سعی در میدان مین کن
بیا چون «میثمی» عبد خدا باش
به شوق کعبهاش در کربلا باش
چقدر این آسمانیخاک، زیباست
به دنیا گر بهشتی هست، اینجاست...
مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد
بگو تنهاترین، عاشقترین مرد...
«بروجردی»، «جهانآرا» و «همت»
«محمد»های کوی عشق و غیرت...
در این شبهای غم، شبهای غربت
ز ما دستی بگیرید ای جماعت...
چو «مهدی» عاشقی بیادعا نیست
به «زینالدین» قسم، مثل شما نیست...
اگر «مهدی» شدی چون «باکری» باش
اگر خواهان حُسنی، «باقری» باش
«حسن» رازی که در خاکش سپردیم
دریغا پی به معنایش نبردیم
حسن یعنی حسین صبرپیشه
شهید کربلاهای همیشه
حسن گفتی، حسینیتر شد این دل
به یاد کربلا، محشر شد این دل
چه دید آن روز؟ قرآن روی نیزه
«حسین» کربلاهای هویزه...
حسینِ من ابوالفضلی دگر بود
صدایی تابناک و شعلهور بود
به حقّ حق، به حقّ «تندگویان»
شهید تازهای از من برویان
«ز جانان مهر و از ما جانفشانیست
جواب مهربانی، مهربانیست»
دلم دلتنگ مردان صمیمیست
مرید «حاج عباس کریمی»ست
چه ماند از او به جز مشتی غریبی؟
چه ماند از او؟ همین قرآن جیبی...
خوشا آنان که تا او پر گرفتند
حیات تازهای از سر گرفتند...
به «زینالدین» قسم اهل نبردیم
اگر سر رفت از دین برنگردیم
اگر «فهمیده» را فهمیده بودیم
همه شیران میداندیده بودیم...
تو یادت هست در شبهای پاوه
چراغی آسمانی بود «کاوه»
شما از عشق یک دم برنگشتید
شهید کربلای چار و هشتید
شهیدان سورۀ والفجر هشتاند
که چون آب از دل آتش گذشتند...
چقدر اروند رنگ نیل دارد
چقدر این لشکر اسماعیل دارد
شهادت را چو اسماعیل عطشان
تمام روزهاشان عید قربان
به حیدر سیرتانِ لیلةالقدر
به «اسماعیل»های لشکر «بدر»
به گلگون پیکران لشکر «نصر»
به حق سورۀ «والفتح» و «والعصر»
الهی گوشۀ چشمی به ما کن
به ما حال مناجاتی عطا کن...
تمام «قدسیان» «خوشسیرتاناند»
دل ما را به آتش میکشانند
به یاد بچههای «لشکر هفت»
قرار از دل شد و خواب از سرم رفت...
به حقِ «یا محمد! یا محمد!»
توسل کن بیاید «حاج احمد»
بیا در اوج زیبایی بمیریم
دم مُردن «تجلایی» بمیریم
افق، چاک دل خونینجگرهاست
سحر، جا پای مفقودالاثرهاست
بیا و مرتضایی کن دلت را
خدایی کن، خدایی کن دلت را
شهیدی بود چون «آوینی» این دل
چرا شد غرق در خودبینی این دل؟...
برادرهای من! امشب بمانید
برایم سورۀ یوسف بخوانید
چو ماهی بیتکلف بود یوسف
درون چاه، یوسف بود، یوسف
کجا یوسف اسیر چاه تن شد؟
به هر گامی خلیل بتشکن شد
چرا ما ماه کنعانی نباشیم؟
چرا ما یوسف ثانی نباشیم؟
چرا ما چشم یوسفبین نداریم؟
مسلمانیم و درد دین نداریم
📝 #علیرضا_قزوه
🌐 shereheyat.ir/node/3765
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹درمان درد ما🔹
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
هرگز برای پرزدن از پیله دیر نیست
از جنس عشق، بال و پری دست و پا کنیم
گم کردهایم ما خودمان را و لازم است
در ندبهها شکایت از این ماجرا کنیم
در حیرتم از اینکه غریبیم و باز هم
هرگز نشد که یادی از آن آشنا کنیم
شرط است در طریق محبت که جان خویش
همواره از تعلّق عالم رها کنیم
ما از هرآنچه غیر رخ دوست خستهایم
بی او چگونه با دل بیچاره تا کنیم؟
«خورشید را برای ظهور آفریدهاند»
فکری برای رفتن این ابرها کنیم...
تنها حضورِ اوست که درمان دردِ ماست
باید برای درک حضورش دعا کنیم
📝 #قاسم_اردکانی
🌐 shereheyat.ir/node/4088
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#امام_رضا علیهالسلام
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔹درگاه کریم🔹
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَیبنجعفر بیشتر
گردنم در زیر دِین آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضربالمثلهای مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسانترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر
از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
بر تمام اهلبیت خویش حسّاسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر...
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...
📝 #حسین_رستمی
🌐 shereheyat.ir/node/565
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹ماه زندانیست🔹
ز موج اشک به چشمم، نگاه زندانیست
درون سینهام از غصّه، آه زندانیست
نه فرصتی نه توانی که راز دل گویم
بیان راز دلم در نگاه زندانیست
ستارهها اگر از آسمان فرو ریزند
بُوَد روا که به زنجیر، ماه زندانیست...
ز تیرگی، شب و روزش تفاوتی نکند
به محبسی که ولیِ اله زندانیست
ز اشک دیده چراغی مگر بر افروزد
سپیدهای که به شام سیاه زندانیست
خبر دهید به زهرا که یوسف دگرت
به جُرم اینکه ندارد گناه زندانیست
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/2153
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹بیهوده قفس را مگشایید🔹
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟
دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
«تا بال و پرم بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست»
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/232
✅ @ShereHeyat