شعر هیأت
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را پسر مثل پدر میخندد ا
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهلبیت
🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولاییسرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهمالسلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی میپردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیشکسوتان شعر اهل بیت (علیهمالسلام) نیز دیده میشود.
🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهلبیت (علیهمالسلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته میشود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهلبیت (علیهمالسلام) مدح و فضیلتی به شمار نمیرود. مدح واقعی زمانی اتفاق میافتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر سادهتر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست.
🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیهالسلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیهالسلام) را بیان کرده است:
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1329
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#حضرت_زینب علیهاالسلام #غزل 🔹دو عالم اسیر اوست🔹 با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست زینب سرش شكسته
💠 راه رفتن بر لبۀ تیغ شعر و شعار
🔹شعر ولایی کاربردها و مخاطبان متنوعی دارد. شاعر ولایی بسته به کارکرد شعر و محیط ارائۀ آن و بسته به مخاطب شعر، لازم است که گاهی به جای بیان شاعرانه یا زبان استعاری، به پررنگ کردن صریح شعارهای عاشورا نیز توجه داشته باشد. اما در همین رویکرد به شعارها باید به تمایز کلام خود از نظم صِرف دقت داشته باشد و برای برجسته شدن زبان شعرش چارهای بیندیشد، تا اگر مجال حرکتهای شاعرانه را در شعر ندارد لااقل سخنور خوب و هنرمندی باشد.
🔸مجید تال که فراوان در اشعارش شاعری خود را ثابت کرده، این بار برای انجام رسالت شاعری خود و تعظیم شعائر، از نزدیک شدن به شعارها نترسیده اما همزمان به فکر برجستهسازی زبان و تمایز این شعر با اشعار نظمگونه بوده است.
عمدۀ برجستهسازی زبانی شعر در استخدام متضاد و متناقضنمای واژگان قابل مشاهده است. دست بسته بودن و دست بسته نبودن همزمان؛ شکسته شدن سر در عین سرشکسته نبودن؛ سربه زیری و سرافرازی، اسیر بودن و اسیر نبودن، رنج کشیدن و خسته نشدن از جمله تلاشهای شاعر برای فرار از شعارگویی صرف به شمار میرود. همچنین انتخاب قافیۀ نهچندان ساده و جا انداختن خوب آنها میتواند از علل تاثیرگذار در موفقیت شعر به شمار رود.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
فرازی از یک #ترجیع_بند
🔹أوصیکَ بِهذا الغریب🔹
باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستیام سوخت أَجِر یا مُجیر
پیر و جوان میرسند سینهزنان میرسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»
شور جوانیست این، سوز نهانیست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر
راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر
رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» ..
عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام
«وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام
ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟
سینهزنان را ببین در عطش انتقام
روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام
نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟
و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید
باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام
«تا تو شدی کشته ما بیسر و سامان شدیم»
غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری
«ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»...
بر لب ما سالهاست که میکند دلبری
«عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت
رأس تو را در تنور خونی و خاکستری
«جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین»
میکُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری...
با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت
باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1612
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رباب علیهاالسلام
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#غزل
🔹سخت است این غم🔹
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
خورشید بر نی بود؟ حق داری بسوزی
دیدی به جز او سایهای بر سر نداری
برگشتهای؟ این را کسی باور نمیکرد
برگشتهای؟ این را خودت باور نداری
میخواهی از بغض گلوگیرت بگویی
از لایلایی واژهای بهتر نداری
هر بار یاد غربت مولا میافتی
میسوزی و دیگر علیاصغر نداری
هر شب در این گهواره طفلی بیقرار است
«سخت است این غم، سختتر از هر نداری»
ما پای این گهواره عمری گریه کردیم
یک وقت دست از لایلایی برنداری
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/4822
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹آب حیات🔹
میرفت که با آب حیات آمده باشد
میخواست به احیای فرات آمده باشد
احساس من این است که با پر شدن مشک
از خیمه خروش صلوات آمده باشد
بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است
بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد...
برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد
میخواست به رمی جمرات آمده باشد...
جایی ننوشتهست که در علقمه... زهرا...
اما نکند آن لحظات آمده باشد
نقل است که توفان شد و پیداست که باید
چه بر سر کشتی نجات آمده باشد
طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه
شاید عمو از راه فرات آمده باشد...
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/4823
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
🔹شاید تو خواستی...🔹
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم
آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم؟
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم
وقف تو اشکها و غزلهام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم
فصل عزا تمام شد اما چگونه من
پیراهن عزای تو را دربیاورم
تا میوزید نام تو، پر میکشید دل
چیزی نمانده بود که پر دربیاورم
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سر دربیاورم
با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم
این واژهها به کار رثایت نیامدند
با زخمهای تو چه برابر بیاورم؟
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم
امسال هم دعای فرج، بیجواب ماند
من میروم برای تو یاور بیاورم
قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سرِ غزلی که فدای توست
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1055
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹میآید...🔹
به شیوۀ غزل، اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید
چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد
که باغ شعر تر از آن پدید میآید
نَفَس نفس به امید تو عمر میگذرد
امید میرود آری، امید میآید
برای درد و دل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید میآید
مُردّدم که تو با عید میرسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید میآید؟
کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست
کسیست حق که در آن بیکلید میآید
و حاجیان همه یک روز صبح میگویند:
چقدر بر تن کعبه سفید میآید!
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/130
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#شهدا
#غزل
🔹دیر آمدم...🔹
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1167
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام #مادران_شهدا #مثنوی 🔹چهار رکعت دلواپسی🔹 میان بارش بارانی از ستاره رسی
💠 دو روایت موازی در شعر (فرم در خدمت اندیشه)
🔹شعر و داستان دو هنر تاثیرگذار هستند و اگر این دو هنر با یکدیگر تلفیق شوند، تاثیری مضاعف خواهند داشت. از دیرباز مثنوی قالب مناسبی برای این کار بوده است؛ هر چند مثنویهای داستانی گذشته غالباً به نظم نزدیکترند. در دهههای اخیر، هم مثنوی با تحولاتی رو به رو بوده (از جمله سرودن مثنوی در وزن بلند) و هم حضور روایت و داستان در شعر شکلهای هنریتر و تصویریتری را تجربه کرده است.
🔸در این مثنوی، شاعر فرم را به خوبی در خدمت اندیشه قرار داده است و بی آنکه بخواهد حرفی شعارگونه در شعر بیاورد تنها در قالب فرم، اندیشهی خود را در شعر جریان بخشیده است. این اندیشه که الگوی شهدا و پدران و مادران شهدای ما، اهلبیت و پدران و مادران شهدای کربلا بودهاند و اینکه چقدر زندگی شهدا و پدران و مادران آنها رنگ و بوی زندگی اهلبیت را داشته و دارد، میتواند به صورت شعاری و یا به صورت بیان شاعرانه اما گزارشگونه در شعر بیاید. اما شاعرِ این شعر، کاری فراتر کرده است و با کمک فرم و روایت به جای گزارش این موضوع، آن را به زیباترین شکل نمایش داده است.
🔹این مثنوی هجده بیت دارد و ما تا بیت دوازدهم گمان میکنیم که شعر دربارهی حضرت اُمالبنین (علیهاالسلام) و حتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. اما به یکباره متوجه میشویم که داستان چیز دیگری است و شاعر زندگی زنی را روایت میکند که چهار فرزندش شهید شدهاند. و اینجاست که بازگشت به بیت نخست و بازخوانی شعر لطف دیگری پیدا میکند. اوصاف زندگی این بانو، بی آنکه رنگ اغراق به خود گرفته باشد، بسیار رنگ و بوی زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) و حضرت ام البنین (علیهاالسلام) را دارد.
🔸شاعر برای یکی کردن این دو روایت به خوبی از شگرد تداعی استفاده کرده است:
چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریهدار شوی...
و دانه دانهی اشکی که بوده تسبیحش...
همین که دست به پهلو نماز مغرب را...
حتی آنجا که از روایت اصلی شعر پردهبرداری میشود، باز هم شاعر شگرد تداعی را رها نمیکند و در توصیف پدر این چهار شهید اینگونه میسراید:
و همسری که به دل غصهای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/5413
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#امام_جواد علیهالسلام #غزل 🔹بابالجواد🔹 جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهلبیت
🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولاییسرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهمالسلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی میپردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیشکسوتان شعر اهل بیت (علیهمالسلام) نیز دیده میشود.
🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهلبیت (علیهمالسلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته میشود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهلبیت (علیهمالسلام) مدح و فضیلتی به شمار نمیرود. مدح واقعی زمانی اتفاق میافتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر سادهتر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست.
🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیهالسلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیهالسلام) را بیان کرده است:
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1329
✅ @ShereHeyat
💠 بازخوانی شعری از علامه غروی اصفهانی
زندانیان عشق چو شب را سحر کنند
از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند
مانند غنچه سر به گریبان در آورند
شور و نوای بلبل شوریده سر کنند
چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند
یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند
با آن شکسته حالی و بیبال و بیپری
تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند
چون رهسپر شوند به سینای طور عشق
از شوق سینه را سپر هر خطر کنند
آنان کزین معامله هستند بیخبر
برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند
تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم
آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند
بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او
تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند
آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند
ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند
تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول
افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول
🔹 «زندانیان عشق» نخستین بند از ترکیببند هفتبندی مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی در رثای حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) است. همنشینی دو کلمهٔ «هفت» و «بند» در این هفتبند فینفسه هنرمندانه است.
🔸 از آنجا که شهادت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) در ماه رجب واقع شده (که از ماههای برتر عبادی سال است) و از آنجا که عبادتها و مناجاتهای آن حضرت در زندان، فراز برجستهای از مرثیه و مدح ایشان است؛ شاعر، این اقتضائات را در نظر گرفته و فضاسازی هنرمندانهای با رنگ و بوی مناجات زندانیان و توصیف چگونگی به سحر رسیدن شب عاشقان در زندان انجام داده است.
🔹 در پنج بیت نخست، شعر به توصیف زندانیان عشق و حال و هوای آنان پرداخته و فضای مناجات گونهای که مناسب حال زندانیان و هم عاشقان وجه الهی باشد، ایجاد کرده است.
در بیت ششم به طرز هنرمندانهای فضای اول به فضای زندان هارون(علیه اللعنه) پیوند میخورد و شعر، رنگ و بوی مرثیهٔ حضرت #امام_کاظم(علیهالسلام) به خود میگیرد.
🔸 مطلع این شعر از نمونههای خوب براعت استهلال است و شعرهای #علامه_غروی_اصفهانی در استفاده از براعت استهلال قابل تأمل هستند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1352
✅ @ShereHeyat
حسن بیاتانی؛ آن روز....mp3
1.1M
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹آن روز...🔹
آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
روزی که پیدا میشود خورشید پشت ابر
باید که بارانیترین روز جهان باشد
مردی که ده قرن است با عشق و عطش زندهست
باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد
با خود تصور میکنم گاهی نگاهش را
چشمی که بیاندازه باید مهربان باشد
یک روز میآید که اینها خواب و رؤیا نیست
و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد
بیبی که جان میداد بالا را نشان میداد
شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد
بیبی که پای دار هی این آخری میگفت
این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد...
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/3387
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹میآید...🔹
به شیوۀ غزل، اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید
چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد
که باغ شعر تر از آن پدید میآید
نَفَس نفس به امید تو عمر میگذرد
امید میرود آری، امید میآید
برای درد و دل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید میآید
مُردّدم که تو با عید میرسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید میآید؟
کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست
کسیست حق که در آن بیکلید میآید
و حاجیان همه یک روز صبح میگویند:
چقدر بر تن کعبه سفید میآید!
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/130
✅ @ShereHeyat
💠 غم خرّم
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت
باخبرانِ غمت، بیخبر از عالَماند
در شکن طُرّهات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان، عقدهگشای هماند
یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهماند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنیآدماند...
چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غماند
عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس
سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتماند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خماند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زان که شهیدان او، جمله مسیحا دماند
هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان، با قدمی محکماند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَماند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرماند
در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟
کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهماند
📝 #فؤاد_کرمانی
🔹آنها که مکتب تشیع را از بیرون نگاه کردهاند نه از درون، گاه بر عزاداریها و اشک و نالههای آن خرده گرفتهاند و زبان به طعنه و استهزا گشودهاند. اما این غم، با نگاه از درون خیمهی برافراشتهی سیدالشهدا(علیهالسلام) چهرهی دیگری دارد و آنان که به این خیمه راه یافتهاند حاضر نیستند این داغ را با هیچ عشرتی معاوضه کنند.
🔸یکی از درونمایههای شعر عاشورایی خود «غم» و «عشق» حسینی بوده است و شعرا به زبانهای مختلف همواره این غم را ستودهاند و تقدیس کردهاند و از آن صیانت کردهاند. از ماندگارترین سرودههای عاشورایی با درونمایهی غم و عشق حسینی میتوان از این غزل فؤاد کرمانی نام برد. او در این غزل مدح باشکوه سیدالشهدا(علیهالسلام) را با مدح غم او و کربلای او و دلدادگان او آمیخته است.
🔹انتخاب وزنی دوری و طربانگیز در توصیف غم و تکرار صنعت ادبی تضاد در بسیاری از ابیات (سوختگان غم و خرماند، غم و عشرت، خرید و فروخت، باخبران و بیخبران، دلبستگان و عقدهگشا، محرم و نامحرم، زنده و مرده و...) باعث موفقیت شاعر شده است، تا مخاطب بتواند خُرّمی و بهجت و سرور این غم بزرگ را از عمق جان بچشد. نگاه باشکوه عرفانی به بندگی امام حسین(علیهالسلام) و عزای او نیز در این شعر به اثربخشی بیشتر شعر و عمق محتوایی آن کمک کرده است.
❗️نمی دانم چرا «فؤاد کرمانی» با این همه سرودههای ولایی و عاشورایی متمایز و درخشان تا این حد در مجالس مذهبی ما مهجور است.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/4125
✅ @ShereHeyat
💠 مرثیه در لایهای از معرفت
اگر میخواستی کوفه دچار کربلا میشد
به میل تو زمین زیر پایت جابهجا میشد
به یک نفرین از آن لبهای صد چاک سر نیزه
صدای کِل کشیدنهای شادیشان عزا میشد
تمام خیمههاشان را هراس شعله میبلعید
جهان یکباره جان میداد پس روز جزا میشد
شبیه برگها در باد پاییزی به یک آهت
همه دست برادرهایشان از تن جدا میشد
اگر موسای چشمت پلک میزد رو به اعجازی
تمام نیزهها با یک نگاهت اژدها میشد
اگر میخواستی دریا برایت آب میآورد
به یک فریادِ «هَل مِن ناصر» تو کوه پا میشد
📝 #مهدی_مردانی
🔹آنچه که بیان و درک مخاطب و سراینده از مرثیهی سیدالشهدا(علیهالسلام) را متحول میکند، امام شناسی است. بازخوانی هر یک از مصیبتهای وارد شده بر سیدالشهدا(علیهالسلام) در سایهی توجه به ابعاد وجودی آن حضرت و شناخت نسبت به امام معصوم گویا ما را با مصیبتی تازهتر مواجه میکند. مصیبتی متفاوت با آنچه قبلتر بارها خواندهایم و شنیدهایم. این شعر نمونهای گویا برای این مدعاست. مهدی مردانی در این شعر، در ضمن اشاره به مصیبتهایی که بارها و بارها شنیدهایم یا خواندهایم، توجه خود و مخاطب را تنها به یکی از ابعاد وجودی امام معصوم معطوف میکند و آن قدرت و ارادهی امام است.
🔸با در نظر گرفتن همین یک بعد از وجود مقدس سیدالشهدا(علیهالسلام)، گویا تمام مرثیهها جان تازهای میگیرند و فهم ما از آنها عمیقتر و دقیقتر میشود. مهمتر اینکه در این شعر، شاعر بعد از آنکه مصیبتهای عاشورا را با انضمام قدرت امام بازخوانی میکند، در نهایت در مخاطب خود چراغ یک سؤال را روشن میکند و او را با این کلنجار ذهنی تنها میگذارد که پس چرا امام در این مصیبتها از قدرت و ارادهی خود استفاده نکرد. در واقع شاعر با ایجاد این کلنجار ذهنی، راه را برای درک بُعد دیگری از شخصیت امام هموار میکند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/5644
✅ @ShereHeyat
💠 روایت و تحلیل
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه میدیدی
تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظههای تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد
به دست و پای تو بار چه قفلها که نبود
حسین آمد و سرشار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرّف سبزی! جنون مریدت کرد
نصیب هر کس و ناکس نمیشود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
📝 #مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹شاعر ولایی، راوی فرازهای تأثیرگذار تاریخ تشیع است؛ اما این روایت میتواند بسیار فراتر از گزارش صِرف باشد. تحلیل، لایهی دیگریست که شاعر میتواند در شعر ایجاد کند و با روایت تحلیلگرانه بر عمق محتوایی و تأثیرگذاری شعر بیفزاید.
تحلیل برآمده از مطالعه و معرفت و درک عمیق شاعر، میتواند در تأثیرپذیری مخاطب و عبرتآموزی و گرهخوردگی فکر و ذهن او و حتی پیوند زندگی او با واقعهی تاریخی و شخصیتهای مقدس و والا مفید باشد.
🔸غزل ماندگار و برجستهی مرتضی امیری اسفندقه نمونهی درخشانی از این دست است. شاعر در این غزل، در قالب روایتِ کربلایی شدن حر ریاحی(علیهالسلام)، با ارائهی تحلیل خود از عظمت قیام حسینی و تحول آن در قلبها و جانهای آماده و مستعد، گویا با بیانی نمادین همهی شیعیان مشتاق را خطاب قرار داده است و آنها را به پذیرش این تحول، ترغیب و به کربلایی شدن و پیوستن به قافلهی عشق بیش از پیش امیدوار میکند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/544
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#حضرت_زینب علیهاالسلام #مدافعان_حریم_اهلبیت #قصیده 🔹والصّبح...🔹 دمید گرد و غبار سپاهیان سحر گرفت
💠 استفاده از قالب مناسب
🔹شاعر عاشورایی در ترسیم صحنههای ماندگار کربلا و کوفه و شام و در بیان زبان حال، همواره مراقب است که در تابلوی هنری او غباری بر چهرهی آسمانی ذوات مقدسه ننشیند و در زبان حال سرایی او شخصیتهای آسمانی به شایستهترین وجه و دشمنان آلالله (علیهمالسلام) آنگونه که استحقاقش را دارند منفور، به تصویر کشیده شوند.
🔸هر چقدر هم که شاعر در این راه مطالعه و معرفت داشته باشد و هر چقدر هم که با شؤون شخصیتی ممدوحین آشنا باشد، اما اگر برای شعر خود قالب و زبان و موسیقی مناسبی انتخاب نکند موفقیت او در حفظ شؤون کمتر یا لااقل دشوارتر خواهد بود.
خطبهی حضرت زینب (علیهاالسلام) در کوفه و شام از صحنههای شکوهمند و ماندگار قیام عاشوراست که هم به زیبایی، حقانیت و اقتدار عاشوراییان را به تصویر میکشد و هم بطلان و حقارت یزیدیان را.
🔹 محمدمهدی خانمحمدی برای اینکه فضای این خطبه را بازسازی کند، قالب قصیده را انتخاب کرده و با همین انتخاب هوشمندانه نیمی از راه را پیموده است. فخامت و شکوه زبان قصیده و طنطنه و درشتی واژگان، شاعر را هم در بیان حماسی و باشکوه خطبه یاری رسانده و هم در به خواری و خفت کشاندن چهرهی یزیدیان.
اگر شاعر همین مضامین را در قالب غزل و در وزن و زبانی روان و عاطفی جاری میکرد، موفقیت او در ترسیم این تابلوی باشکوه به مراتب کمتر و زحمت او مضاعف بود.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
💠 وصف شاعرانه در مرثیه
در سرخی غروب نشسته سپیدهات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای نالههای بریده بریدهات
در بین این غبار، به سوی تو آمدم
از روی ردّ خون به صحرا چکیدهات
پا میکشی به خاک، تنت درد میکند
آتش گرفته جان منِ داغ دیدهات
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیدهات!
باید که میشکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریدهات
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🔹تا کنون دربارهٔ بیان حماسی و شخصیتپردازی، زاویهٔ نگاه تازه و مرثیهٔ تحلیلگرانه نکات کوتاهی بیان شد. اما چنانچه مرثیه از بیان حماسی و تحلیلگری و زاویهٔ نگاه تازه خالی بود و مقتضای شعر و مخاطب آن، بیان صرف مرثیه را میطلبید باید دید که مرثیهپردازی در این شرایط چه بایدها و نبایدهایی دارد.
🔸بعضی از شاعران در بیان وقایع مقاتل از همان تعبیرات مقاتل در شعر استفاده میبرند. حال آنکه باید توجه داشت وظیفهٔ مقتلنویسان گزارش دقیق تاریخ است و وظیفهٔ شاعر بیان هنرمندانه و رسالتمندانهٔ این وقایع است. سخن این نیست که شاعر بر مصائب چشم بپوشد و از انعکاس بخشهایی از آن در شعر منصرف شود بلکه سخن در نحوهٔ بیان مصائب است. شعر در قدم اول باید شعر باشد و مرثیهسرای اهلبیت (علیهمالسلام) باید مستندات تاریخی را ابتدا از فیلتر شعر عبور دهد و همین که صرفاً بر آنها لباس وزن و قافیه بپوشاند کافی نیست.
🔹به عنوان مثال در روضهٔ حضرت قاسم (علیهالسلام) عبارات سنگینی در مقاتل وجود دارد از جمله قرار گرفتن بدن شریف حضرتشان زیر دست و پای اسبها و مصائب جانگداز مرتبط با این روضه. در بسیاری از اشعار حضرت قاسم (علیهالسلام) عبارت له شدن و مضامینی از این دست که گاه تصاویری مخدوش ارائه میدهند دیده میشود.
🔸 در شعر فوق، شاعر بیآنکه از این فجایع چشم بپوشد؛ صرفاً با بیان هنرمندانهٔ خود تصویر باشکوهی از مرثیه ارائه داده است؛ تصویری که اتفاقا تحریک عاطفی آن از بسیاری مراثی فاش، عمیقتر است.بهترین شاهد مثال ما در این شعر، این بیت است که شاعر ضمن انعکاس جزئیات مقاتل در لفافهٔ هنر و در نهایت ادب مصیبت را بازگو کرده است:
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
🔹این بیت ماندگار از استاد محمدعلی مجاهدی نیز شاهد مثال زیبایی بر این بحث است.وی در یک بیت به نحو شاعرانهای چندین مصیبت سنگین از جمله مصیبت گودال، مصیبت اسارت، مصیبت وداع کاروان با پیکر سیدالشهدا (علیهالسلام)، مصیبت انگشت و ساربان و مصیبت گوش و گوشواره را بازگو میکنند:
میدوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه
انگشتری که همسفر گوشواره بود
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/603
✅ @ShereHeyat
#حضرت_رباب علیهاالسلام
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#غزل
🔹سخت است این غم🔹
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
خورشید بر نی بود؟ حق داری بسوزی
دیدی به جز او سایهای بر سر نداری
برگشتهای؟ این را کسی باور نمیکرد
برگشتهای؟ این را خودت باور نداری
میخواهی از بغض گلوگیرت بگویی
از لایلایی واژهای بهتر نداری
هر بار یاد غربت مولا میافتی
میسوزی و دیگر علیاصغر نداری
هر شب در این گهواره طفلی بیقرار است
«سخت است این غم، سختتر از هر نداری»
ما پای این گهواره عمری گریه کردیم
یک وقت دست از لایلایی برنداری
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/4822
✅ @ShereHeyat
💠 تلمیح
صدایت را در این صحرا طنینانداز خواهی کرد
تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد!
سپیدی گلوی توست این یا که ید بَیضا؟
تو چشم کورها را بر حقیقت باز خواهی کرد
کدامین راز خلقت را تو در این طور میبینی
که جانت را فدای گفتن آن راز خواهی کرد
چه زیبا دل به دریا میزند مادر، چه زیباتر،
عروجت را از آغوش پدر آغاز خواهی کرد
بگو که باز میگردی به آغوشش غریبانه
بگو با خون سرخت تا خدا پرواز خواهی کرد
::
اسیر سِحر دنیاییم... محتاج نگاه تو
تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد
📝 #یوسف_رحیمی
🔹هر چه فضای عاطفی در شعر مذهبی، غنیتر، پرمحتواتر و دارای پشتوانهی فرهنگی و قرآنی و روایی باشد، به همان میزان تاثیر عاطفی شعر نیز عمیقتر و ماندگارتر خواهد بود؛ از طرفی نشان میدهد که شاعر در بیان عواطف مذهبی خود تا چه اندازه از پشتوانه فکری و مطالعاتی برخوردار بوده است.
🔸از بهترین شگردهایی که شاعر مذهبی به خصوص در مدح و مرثیه میتواند برای غنای محتوایی و ایجاد لایهی فرهنگی و فکری در شعر از آن بهرهمند شود، تلمیح است. شاعر میتواند با اشاره به معارف دینی، قرآنی و روایی برای غنا بخشیدن به مضامین و عاطفه در شعر استفاده کند.
🔹در مطلع این غزل، شاعر با استخدام هنرمندانهی دو واژهی موسی و گهواره، از طرفی مقایسهای بین داستان حضرت علی اصغر(علیهالسلام) و حضرت موسی(علیهالسلام) انجام داده و از طرفی نام گلی را به ذهن مخاطب متبادر میکند با نام «موسی در گهواره» که گلهای بسیار کوچک آن در غلافی گهواره شکل رشد میکنند.
🔸شاعر به این تلمیح بسنده نکرده و در تمام ابیات، خود را ملزم ساخته تا از وجوه مختلف، این مقایسه با حضرت موسی(علیهالسلام) را ادامه دهد. در بیت دوم به ید بیضا؛ در بیت سوم به وادی طور؛ در بیت چهارم به داستان مادر حضرت موسی(علیهالسلام) و به نیل انداختن او در نوزادی؛ در بیت پنجم، به بازگشت فرزند به آغوش مادر و در بیت آخر به برخورد آن حضرت با ساحران اشاره کرده است. حال آنکه تمامی این اشارات با اینکه یادآور داستان حضرت موسی(علیهالسلام) هستند اما دربارهی حضرت علی اصغر(علیهالسلام) به کار رفتهاند.
🔹شاعر میتوانست راه سادهتری انتخاب کند و برای تلمیح به سراغ موضوعات مختلف برود، چرا که تمرکز بر یک موضوع (حضرت موسیعلیهالسلام) و اشارهی تلمیحی به آن، در همه ابیات، در نگاه اول دشوار مینماید. اما همین اعنات و موفق بیرون آمدن از آن، موجب تمایز و درخشش شعر، در میان سایر اشعاری است که با این موضوع سروده شدهاند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام #مثنوی 🔹محو تماشای علی🔹 ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که
💠 گرهخوردگی عاطفه با حماسه و عرفان
🔹بیش از هزار سال است که قلبهای شیعیان، این روایت نورانی را تصدیق میکنند که شهادت امام حسین(علیهالسلام) آتشی در دلها برافروخته است که هرگز سرد و خاموش نمیشود. در این میان محافل اقامهی عزا، نوحهخوانیها و اشعار شاعران، نسیمی هستند که این آتش زیر خاکستر را دوباره شعلهور میکنند و مشعل داغ حسینی را فروزانتر میکنند.
🔸از سوی دیگر این مصیبت در عین مصیبت بودن لایههای فراوانی دارد. سوگ و ماتم تنها یکی از لایههای عاشورای حسینی است. علاوه بر سوگ، حماسه و معرفت و توحید و حقانیت و ولایت نیز زوایایی هستند که میتوان از دریچهی هر کدام، یکبار صحنهی عاشورا را به تماشا نشست.
هر چه شاعر در زبان حال سرایی لایههای بیشتری از مصیبت سیدالشهدا(علیهالسلام) را مورد توجه قرار دهد، نسیمی که از جانب سخن او بر قلبها میوزد قویتر خواهد بود و شعلهی داغ حسینی را در جانها فروزانتر خواهد کرد و تاثیری که بر جان مخاطب میگذارد عمیقتر و ماندگارتر خواهد بود.
🔹در مثنوی پیش رو، شاعر مصیبت حضرت علی اکبر(علیهالسلام) را با بیان حماسی و در فضایی عارفانه در هم آمیخته است. او به خوبی از ظرفیت قالب مثنوی برای بیان حماسی استفاده کرده و توانسته است بر بحر عروضی رمل با چینش خاص هجاها لباس حماسه بپوشاند. به تلفیق زیبای حماسه و معرفت در این مصرعها و ابیات دقت کنید و ببینید این تلفیق چه شکوهی را از مصائب حضرت علی اکبر(علیهالسلام) خلق کرده است:
خسته از ماندن و آمادهی رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست میآمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته...
رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
«دیدمت خُرَّم و خندان، قدح باده به دست»
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری...
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹آب حیات🔹
میرفت که با آب حیات آمده باشد
میخواست به احیای فرات آمده باشد
احساس من این است که با پر شدن مشک
از خیمه خروش صلوات آمده باشد
بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است
بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد...
برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد
میخواست به رمی جمرات آمده باشد...
جایی ننوشتهست که در علقمه... زهرا...
اما نکند آن لحظات آمده باشد
نقل است که توفان شد و پیداست که باید
چه بر سر کشتی نجات آمده باشد
طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه
شاید عمو از راه فرات آمده باشد...
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/4823
✅ @ShereHeyat
💠 بیان تعریضی در شعر آیینی
تیر كمتر بزنید از پی صیدِ بالش
چشمِ مرغانِ حرم میدود از دنبالش
كرم حاكمِ كوفهست كه فرزندِ علی
تیر باید ببرد سهم، ز بیتالمالش!
عطش و آتش از این لب به هم آمیخته است؟!
یا كه خورشید دمیدهست روی تبخالش؟!
کیست این شوکت پُر شور که در دشت حضور
یک چمن یاس شکفتهست به استقبالش؟
گوش وا کرده زمین تا شنود تکبیرش
چشم وا کرده سماوات به استهلالش
و شنیدیم به تفصیل ز مردان خدا
ماجرایی که چنین است چنین اجمالش:
هرگز از آب ننوشید علمدار حسین
یاد کرد از لب او، از جگر اطفالش
گفت: والله اُحامی اَبداً عن دینی
با لبِ از عطش و عاطفه مالامالش...
📝 #جواد_محمدزمانی
🔹از نکاتی که رعایت آن در مرثیه، به اثرگذاری بیشتر آن منجر خواهد شد، پردهبرداری از چهرهی دشمنان اهلبیت و ناجوانمردان جبههی باطل است. شاعر مرثیهپرداز باید دقت داشته باشد که این پردهبرداری، شعر را به ورطهی نظم نکشاند و در نهایت شاعرانگی اتفاق بیفتد تا اثرگذاری مرثیه، عمیقتر و ماندگارتر باشد.
🔸از شگردهای شاعرانهای که میتوان در مرثیه از آن بهره جست، بهکارگیری زبان گزنده و تلخ طنز، تعریض و کنایه است. منظور از زبان طنز معنای عرفی آن نیست، بلکه مراد بیان تعریضی و گزندهی آن است؛ بیتی از غزل بالا از نمونههای موفق و مثالزدنی در این حوزه است:
كرم حاكمِ كوفهست كه فرزندِ علي
تير بايد ببرد سهم، ز بيتالمالش!
🔹واژههای این بیت بسیار هنرمندانه در هم تنیده شدهاند. واژههای: کرم، حاکم کوفه، فرزند علی، تیر، سهم، بیتالمال، علاوه بر ایجاد بافت یکدست هنری، هرکدام بار تعریض و کنایی را در بیت به دوش میکشند و هیچ واژهای در بیت خنثی نیست. طنز تلخ این بیت را واژهی کرم به وجود آورده و واژههای دیگر ضربهی بیت را قویتر کرده است؛ چرا که همنشینی این واژهها ناخودآگاه مخاطب را به مقایسهی عملکرد حکومت علوی و اموی وا میدارد. همنشینی هنرمندانهی دو واژهی تیر و سهم، آتش مرثیه را در بیت روشن کرده است.
🔸این ابیات نیز، از نمونههای موفق بیان تعریضی در شعر عاشورایی به شمار میروند:
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
علیرضا قزوه
راه گریز اغلب قاضی شریحها
آن روز در بد آمدن استخاره بود
محمدعلی مجاهدی
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/679
✅ @ShereHeyat
💠 سنتهای ادبی فراموش شده
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم
پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا
برای گفتن اللهاكبر، اكبر آوردم...
علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست
ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم
اگر با كشتن من دین تو جاوید میگردد
برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم
برای آنكه قرآنت نگردد پایمال خصم
برای سُمّ مركبها، خدایا پیكر آوردم
علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من
برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم...
من «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
📝 #ژولیده_نیشابوری
🔹زبان حال سرایی در شعر هیأت و به ویژه در مرثیه رواج و اهمیت فراوان دارد. شاعر مرثیهسرا، از طرفی به دلیل کلی بودن و محدود بودن اطلاعات تاریخی و از طرفی به دلیل هنرنماییهای شاعرانه و نگاههای جزئی و جستجوی زاویهدیدهای تازه و متفاوت ناگزیر از زبان حال سرایی است.
آنچه ممکن است فرصت ارزشمند زبان حال سرایی را به تهدید تبدیل کند، افتادن شاعر در ورطهی حکماندازی است. یعنی شاعر آنچه را که در تاریخ اتفاق نیفتاده به گونهای به بهانهی زبان حال در شعر بیاورد که گویی این نیز جزئی از تاریخ بوده و به وقوع پیوسته است.
🔸برای آنکه زبان حال سرایی منجر به حکم اندازی نشود، شاعر باید اول زبان حال را با توجه به شخصیت کسی که از زبان او سخن میگوید انتخاب کند؛ یعنی سخن او با شخصیتی که سخن از زبان اوست منطبق باشد. دوم اینکه فضایی که به واسطهی زبان حال در شعر ترسیم میشود، با روح کلی واقعیت تاریخی و اخبار موجود منافات نداشته باشد. سوم اینکه شاعر قرینهای در شعر ایجاد کند که برای مخاطب شعر مشخص باشد که این زبان حال حاصل خیال شاعرانهی سرایندهی شعر است نه واقعیت تاریخی.
🔹در شعر زندهیاد محمدحسن فرحبخشیان معروف به ژولیدهی نیشابوری این شرایط به خوبی رعایت شده است. شعر از زبان امام حسین(علیهالسلام) و به صورت نیایش با خدای متعال است. شاعر عبارات و مضامین خود را به خوبی و با در نظر گرفتن شخصیت والای امام و اهداف متعالی قیام عاشورا انتخاب کرده است. اهدافی مثل ابقای دین حق و نیز توجه به گرهخوردگی قیام عاشورا با غدیر، فاطمیه و... .
عبارات و مضامین نیز متناسب با شخصیت والای یک امام معصوم هستند و از همه مهمتر دغدغهی شاعر در بیت پایانی است که مبادا مخاطب تصّور کند که این زبان حال واقعاً کلام امام معصوم است و صریح به آن اذعان کرده است:
من «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
این قرینهسازی از سنتهای ادبی فراموش شدهی ماست و شاعران جوان میتوانند با توجه به این سنّت ادبی، قرینهسازی را بسیار هنرمندانهتر و امروزیتر در اشعار خود ایجاد کنند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
💠 زاویه نگاه تازه
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه میرفت بییار و یاور ندیدی
آری در آوردن تیر بیدست از دیده سخت است
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی...
بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی...
📝 #قاسم_صرافان
🔹پیشتر با تأکید بر اهمیت شعر مرثیه، گفته شد که شاعر مرثیهپرداز برای اینکه در شعر خود گزارشگر صِرف نباشد، چه راهکارهایی را میتواند در پیش بگیرد. از راهکارهای دیگری که شاعر مرثیهپرداز میتواند به کمک آن و البته به مدد و عنایت اهلبیت(علیهمالسلام) شعر خود را از گزارش صِرف چند پله بالاتر ببرد و مرثیهی شکوهمند و مؤثرتری خلق کند کشف زاویههای نگاه جدید است.
🔸نگاه کردن به یک مرثیه از زاویهی تازه موجب میشود که ابعاد تازهای از آن مصیبت بر دریچهی نگاه مخاطب باز شود و عظمت مصائب آلالله(علیهمالسلام) در جان و قلب مخاطب جایگاه تازهتری پیدا کند. قاسم صرافان از شاعران خلاقی است که از ویژگیهای شعری او کشف زاویههای نگاه جدید در مرثیه است. صرافان در این غزلمرثیه که در حرم حضرت عباس(علیهالسلام) سروده شده، مصیبت شهادت سیدالشهدا(علیهالسلام) را از زاویهی تازهای سروده و انتخاب وزن و موسیقی مناسب، تأثیرگذاری این کشف شاعرانه را دوچندان کرده است.
🔹این مرثیه در قالب درد دل حضرت ام المصائب زینب کبری(علیهاالسلام) با حضرت عباس(علیهالسلام) بعد از شهادت آن بزرگوار بیان شده؛ این درد دل جانسوز به شرح مصائب امام حسین(علیهالسلام) میپردازد. صرافان با کشف این زاویهی نگاه در واقع به شکلی موجز و در قالب یک روایت، سه مصیبت جانسوز شهادت حضرت عباس(علیهالسلام)، شهادت امام حسین(علیهالسلام) و مصائب حضرت زینب(علیهاالسلام) و اسارت آن بزرگوار را تداعی و روایت میکند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat