موشک کاغذی
موشک کاغذی بلند شد و
پدرم را به اشتباه انداخت
پدرم داد زد: هواپيما
بمب روی قرارگاه انداخت
پدر از روی صندلی افتاد
پا شد و گفت يا علی، افتاد
سقف با بمب اوّلی افتاد
او به بالا سرش نگاه انداخت
تانک از روی صندلی رد شد
شيشۀ عينکم ترک برداشت
يک نفر اسلحه به دستم داد
طرفم چفيه و کلاه انداخت
خاکريز از اتاق خواب گذشت
من و او سينهخيز میرفتيم
او بهجز عکس خانوادگیاش
هرچه برداشت بين راه انداخت
::
به خودم تا که آمدم ديدم
پدرم روی دستهايم بود
يک نفر دوربين به دست آمد
آخرين عکس را سياه انداخت
موشک آرام روی تخت افتاد
زنی از بين چند دست لباس
يونيفرم پلنگی او را
توی ايوان جلوی ماه انداخت
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #جانبازان_اعصاب_و_روان | #شهدای_جانباز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عید آوردند
خبر رسیده دوباره شهید آوردند
چقدر لالۀ سرخ و سپید آوردند
کنار این همه قحطی، میان این همه غم
خبر رسیده که موج امید آوردند
پر از شکوفه شده این جهان خالی باز
که بعد از آن همه اسفند، عید آوردند
قسم به دامن پاک زنان این صحرا
قسم به عشق که نسلی جدید آوردند
اگرچه خود غزلی عاشقانه و نابند
ولی حماسه و قدرت پدید آوردند
زنان خون جگر خورده پای این بستان
که میوۀ دل خود را نوید آوردند
به رغم آن همه آفت که باغمان دیده است
چقدر خوب که نسلی شهید آوردند
✍🏻 #عاطفه_خرمی
🏷 #تشییع_شهدا | #مادران_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
چه میدیدی؟
بگو با من که در آن روز و در آنجا چه میدیدی؟
شهید من! میان تیر و ترکشها چه میدیدی؟
همانجایی که میگفتی بیا احمد، بیا احمد
روایت کن که در آن صحنۀ زیبا چه میدیدی؟
نسیم رحمت آنجایی که پس زد پردۀ دنیا
بگو آن لحظهها در عالم بالا چه میدیدی؟
در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خونها
به غیر از صحنههای سرخ عاشورا چه میدیدی؟
چه میدیدی که رفتن را به ماندنها نمیدادی
پس از آن روزها در طالع فردا چه میدیدی؟
بگو، دیروز از آن بالا بلندیهای معبرها
از این آشفته حال و روزهای ما چه میدیدی؟
شهید من! شهید من! که همآغوش امواجی
بگو در بیکرانیهای آن دریا، چه میدیدی؟
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #شهید_مهدی_باکری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسیم رحمت آنجایی که پس زد پردۀ دنیا
بگو آن لحظهها در عالم بالا چه میدیدی؟
✍🏻 #حسن_زرنقی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
50.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | سرودی برای حلبچه
🔺 رسانه KHAMENEI.IR در سالروز بمباران شیمیایی شهر حلبچه توسط رژیم بعث در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶، فیلمی از سفر استانی آیتالله خامنهای به کردستان در دوران ریاست جمهوری و اجرای سرود جمعی از دانشآموزان کُرد دربارهی بمباران شیمیایی و کشتار مردم مظلوم حلبچه را منتشر میکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
فرصت پرواز
چرا دیگر نمیلرزد دل من؟
چرا کم عشق میورزد دل من؟
شهیدان! شرمسارم، فکر کردم
به مشتی خاک میارزد دل من
::
نمیارزد به مشتی خاک، حتی
به مقداری خس و خاشاک حتی
دل من سنگ میمیرد مبادا
بماند چشم من نمناک حتی
::
غم خود را به مردم میفروشد
به رنگی از تبسم میفروشد
دل من، فرصت پرواز خود را
به مشتی آب و گندم میفروشد
::
دل من اهل شیون بود یا نه؟
سزاوار شکستن بود یا نه؟
به جای دل، پرستوی غریبی
میان سینۀ من بود یا نه؟
::
نگاهم کی غریب و بیوطن شد؟
دلم کی لالۀ خونین بدن شد؟
سر از آوازهایم کی بریدند؟
گلویم کی شهید بیکفن شد؟
✍🏻 #سیدحبیب_نظاری
🏷 #دفاع_مقدس | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌷 ای عکس شهیدی که رویت خاک نشسته
ای سختترین لحظهی این خانهتکانی...
@mehdi_jahandar
کرامت بهار
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
در رهت به انتظار، صف به صف نشستهاند
کاروانی از شهید، کاروانی از بهار
ای بهار مهربان، در مسیر کاروان
گل بپاش و گل بپاش، گل بکار و گل بکار
بر سرم نمیکشی دست مهر اگر، مَکش
تشنۀ محبتاند لالههای داغدار
دستهدسته گم شدند سهرههای بینشان
تشنهتشنه سوختند، نخلهای روزهدار
میرسد بهار و من بیشکوفهام هنوز
آفتاب من بتاب، مهربان من ببار!
✍🏻 #علیرضا_قزوه
🏷 #شعر_انتظار | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 دنبال شهادت همۀ عمر دویدی
گفتی که در این عالم خاکی خبری نیست...
📹 دعای #حاج_قاسم_سلیمانی در جشن تولد ۵۶ سالگی
🗓 یکم فروردین سالروز تولد سردار دلها
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خواهش عاشقی
ایستاده کنار مردم شهر
چون همیشه صمیمی و ساده
جنگ، تحریم، سیل، ویرانی
لحظهای از نفس نیفتاده
آه این کربلای چندم اوست
ایستاده هنوز فرمانده
خیل مردان مرد لشکر او
شاید اینبار سوی ما باشد
چشمهای شهیدپرور او
سروها ایستاده میمیرند
ایستاده میانۀ میدان
روبهروی جهان شمر و یزید
مردی از ملت امام حسین
مردی از نسل رازهای رشید
زینبیه چقدر آرام است
او که زانو زده کنار ضریح
او که زانو زده به پای علم
او که زانو زده میان رواق
ایستاده میان صحن حرم
ایستاده عمیق میخندد
نفسی تاب ایستادن نیست
وقت دیدار صبح آدینه
شرح این شوق را روایت کرد
دست خطی کنار آیینه
خواهش عاشقی: مرا بپذیر
از قدمهای او نشان دارد
کوچه و خاکریز و جاده هنوز
در دفاع مقدسی دیگر
مرد و مردانه ایستاده هنوز
ایستاده میان قدس شریف
✍🏻 #سیدمحمدجواد_شرافت
🏷 #حاج_قاسم_سلیمانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عمامۀ خونین
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
چشم بستم تا هجوم اشک را مخفی کنم
چشم وا کردم بیاموزم کمی از دین تو
درد دین داری و عمری خون دل قوتت شده
داغها جاریست بر پیشانی پرچین تو
بیتعلق، بیریا، در خاک و خون افتادهای
سادگی، آزادگی، افتادگی آیین تو
با خودم میگویم از این دو چه چیزی برتر است؟
خونِ بر عمامه یا عمامۀ خونین تو؟
میرود از سینهات رنج تمام سالها
آن زمانی که میآید عشق بر بالین تو
✍🏻 #سیدهفرشته_حسینی
🏷 #طلبه_شهید | #شهدا
🗓 دوم فروردین؛ سالروز هجوم مأموران ستمشاهی پهلوی به مدرسه فیضیه قم و شهادت جمعی از طلاب و روحانیون
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امسال هم بدون تو...
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
امروز هم نیامد و غم، خانه را گرفت
امروز هم دومرتبه باران شدید شد
مادر کنار سفره کمی بغض کرد و گفت
امسال هم بدون تو سالی جدید شد
ده سال تیر و آذر و اسفند و... خون دل
تا فاو و فکّه رفت ولی ناامید شد
ده سال گریههای مرا دید و بغض کرد
حرفی نزد، نگفت چرا ناپدید شد
ده سال رنگ پنجرههای اتاق من
همرنگ چشمهای سیاه سعید شد
بعد از گذشت این همه دلواپسی و رنج
مادر نگفته بود که بابا شهید شد
✍🏻 #مریم_سقلاطونی
🏷 #آغاز_سال | #خانواده_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
داستان ما...
حلقه در گوش حبیبیم از نشان ما مپرس
خانه بر دوش غریبیم از جهان ما مپرس
عشق ما بیش از همه در روضهها گل میکند
آتشافروز جنونیم از جنان ما مپرس
با دو چشم پرستاره آسمانیتر شویم
هیأت ما را ببین از بیکران ما مپرس
ما به لبیک «أَجيبوا دَاعِیَ الله» آمدیم
میهمان روضهایم از میزبان ما مپرس
سوز دل در مرثیه میراث اجدادی ماست
دود آه ما ببین از دودمان ما مپرس
با زبان بیزبانی آه ما تسبیح ماست
همنوای نوحهایم از همزبان ما مپرس
روزه دَقُّ الباب، اما روضه فتح باب کرد
روضهخوانیم از مفاتیحالجنان ما مپرس
سید اهل قلم با جوهر خون فاش کرد
کربلا را سِیر کن، از داستان ما مپرس
قطره قطره جمع، جمعه جمعه دریا می شویم
گریه گریه جمکرانیم از کران ما مپرس
سال ما با صحبت صاحبزمان تحویل شد
با امام عصر هستیم از زمان ما مپرس
✍🏻 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
🏷 #ماه_رمضان | #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
قرار
قرار بود که با این بهار برگردی
پس از «هزار و دو شب» انتظار برگردی
قرار بود پلاکت به سینهات باشد
نه با ستارۀ دنبالهدار برگردی
چقدر ساکت و سردی، چطور خوابت برد؟
مگر قرار نشد بیقرار برگردی؟
آهای ساکن تابوت این که رسمش نیست
صنوبری بروی، لالهزار برگردی
چقدر دورۀ تسبیح ختم کردم تا
تو با دو شانه پر از کولهبار برگردی
::
بخواب! اسم تو شاید به کوچه میخ شود
مگر به حافظۀ شهردار برگردی
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🏷 #بهار | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیقرار بهار
نصیب من نکنی حس ناامید شدن را
چه میشود بچشم مزّۀ شهید شدن را
همین که هست نمانم! همین که هستم و بودم
به من تو یاد بده آدم جدید شدن را
چنانکه جُوْن به این روسیاه خوب نشان داد
ز سرگذشتِ خودش، راهِ روسفید شدن را
تمام کن دگر ای ماه من خسوف رخت را
و از نگاه همه شهر ناپدید شدن را
مراد من همه این است در رکاب تو باشم
نگیر از دل من لذت مرید شدن را
چه عاشقانه زمین بیقرار فصل بهار است
و گفته لحظهشماری کنید عید شدن را
✍🏻 #فاطمهمعصومه_شریف
🏷 #شعر_انتظار | #آرزوی_شهادت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شکرخدا که سایۀ تو بر سر من است
چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست
✍🏻 #فاطمه_نوری
🏷 #حجاب_فاطمی | #چادر
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جهاد زنان
نه تنها نگاهش به زنگ در است
زن منتظر، منتظرپرور است
زن منتظر دختر یاسهاست
گل رازقی را خودش مادر است
بلند آیت مهر و آرامش است
ولی عاشق سورۀ کوثر است
گل سرخ چادرنمازش یقین
به هر صبحدم عهد را از بَر است
به گریه اگر کودکش آب خواست
به زیر لبش روضۀ اصغر است..
جهاد زنان، یاری زینب است
جهاد زنان، چشمهای تر است
جهاد زنان فرق دارد کمی
همین خانۀ سادهاش سنگر است
تو ای منتظر! مادرم! میهنم!
پر چادرت پرچم کشور است
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #بانوی_فاطمی | #چادر
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفاع از حرم یعنی قرارِ جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است تهران نه
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زمان بیداریست
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
به خويش آمده دنيا، زمان بيداریست
اسير جهل، جهان بيش از اين نمیماند
زمين، به گفتۀ قرآن -كه نيست غير از حق-
هميشه در كف مستكبرين نمیماند
برای عبرت دنيا نوشته شد تاريخ
چنان نمانده و هرگز چنين نمیماند
هزار زخم به فرماندهان اگر بزنند
چه باک؟ قافله بیجانشين نمیماند
به مادری كه جوانش شهيد گشته، قسم
كه شهر قدس، يهودینشين نمیماند
نگاه كن كه جهان يکصدا فلسطين است
امام گفته و حرفش زمين نمیماند
✍🏻 #نفیسهسادات_موسوی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🌷 تقدیم به سردار بزرگ شهید حسین املاکی
من به پاهای خویش شک دارم
ارتفاعم چقدر پست شدهست
سایهام را بگو! که میلرزد
مثل دیوانهای که مست شدهست
من نمیدانم این چه تقدیریست
اینچنین دربهدر نبودم من
فکر من سوختهست... از باران،
اینهمه بیخبر نبودم من..
چنتهام خالی است و توپم پر!
مثل یک چالۀ مچاله شده
به حسابم چقدر بیدردی
آه این روزها حواله شده..
مدّتی میشود که من دیگر
از خودم، از شما نمیترسم
از شما، از خدا که پنهان نیست
به خدا از خدا نمیترسم!
کاش از جبهه برنمیگشتند
ساک و چفیه، پلاک و پوتینم
پای اندیشهام قلم شده است
آه این روزها چه سنگینم..
شانهام درد میکند... افسوس،
بالهایم چه زود افتادند
پیله کردند خارهایی که
در من آویختند و گل دادند..
آه آن روزها چه زود گذشت
آب و آیینه، آفتاب و نسیم
پُست میداد سنگری کوچک
در کشوقوس، بین خواب و نسیم
یاد آن لحظههای سبز بهخیر
عشق را غرفه غرفه میکردند
میرسیدند بیرمق از خط
تانکهایی که سرفه میکردند
نخلهایی که منتظر بودند
مثل یک مشق سبز خط بخورند
یا خیالی نبود، ترکش و تیر
از چپ از راست، از وسط بخورند..
نخلهایی که عامل اعصاب
چیزی از ذهنشان به جا نگذاشت
روی قانون عشقشان امّا
تیغ، یک لحظه نیز پا نگذاشت..
نخلهایی که دیگر از تنشان
مانده یک مشت استخوان تنها
پُر بدک نیستند! بر سرشان
میکشد دست آسمان تنها
سایهشان مدتیست گم شده است
نه مزاری نه مرقدی دارند
کسی از حالشان نمیپرسد
نه حقوقی نه درصدی دارند!..
::
کربلا بود و شین و میم و رِ
شمر از سمت کوفه آمده بود
باد با سینهای پر از پاییز
به مصاف شکوفه آمده بود
بوی بادام تلخ میآمد
کمکمک درد میشود شیرین
آسمان مات شد شهادت داد:
قهرمان در نبرد یعنی این
بوی بادام تلخ... «املاکی»
چفیهای تر برای خود برداشت
صورت یک رفیق را بوسید
ماسک را روی جای بوسه گذاشت
داشت انگار روح او میسوخت
سعی میکرد تا نفس نکشد
با خودش عهد بست تا آخر
پا از این قتلگاه پس نکشد
بوی بادام تلخ وقتی رفت
خبری تلخ جای او آمد
از دل لالههای عباسی
تکههای صدای او آمد..
✍🏻 #زینالعابدین_آذرارجمند
🏷 #دفاع_مقدس | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برمیگردی
گفتی که پس از سجود برمیگردی
وقتی که صلاح بود برمیگردی
در نامه نوشتی که دلت تنگ شده
تا فکر کنم که زود برمیگردی!
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #شهدا | #فرزندان_شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیینۀ نور
چادر نه، حریری از بهشت است، آری
آیینهٔ نور و سورهٔ بیداری
فصلی ز فروغ آفتاب زهراست
این چادر روشنی که بر سر داری
✍🏻 #رضا_اسماعیلی
🏷 #حجاب_فاطمی | #چادر
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آزادیِ زن!
بازیچه شود، آنکه تنش عریان است
آزادیِ از حیا، خودش زندان است
هشدار که قصدشان ز «آزادی زن»
«آزادی مردهای شهوتران» است
✍🏻 #عاصی_خراسانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جهانهای تازه
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
پر از شوق کشف است منظومههامان
پر از حیرت کهکشانهای تازه
پریدن به آغوش فصلی دگرگون
دویدن به سوی زمانهای تازه
به مرز علوم: اکتشافات بیحد
به بام فنون: نردبانهای تازه
رصد کردهاند آن طرفتر هدف را
سر برجها دیدهبانهای تازه
اگر چاه و چالهست در راه مقصد...
اگر ترس و شک و گمانهای تازه...
اگر خار در چشم و صبر است دستور...
اگر در گلو استخوانهای تازه...
ببین هفتخان را گذشتهست و حالا
رسیدهست رستم به خانهای تازه
وطن لشکری آرش آورده با خود
مسلح به تیر و کمانهای تازه
تویی وارث پهلوانهای پیشین
تویی نسلی از قهرمانهای تازه
بیا و بخوان دست افسانهها را
بیا و بگو داستانهای تازه..
به شوق صدور جهانبینی نور
بخوان صبح را با زبانهای تازه
کمی مشق کن لذت سادگی را
اگر سخت شد امتحانهای تازه
شهیدان میآیند و دارند بر تن
از آن عهد دیرین نشانهای تازه
که جادهست و این تکسوارانِ غیرت
که دشت است و این ارغوانهای تازه
به بذری که باور در این خاکدان کاشت
پدید آمده بوستانهای تازه
و خواهد رسید آخر آن صبح موعود
که ماییم و فتح جهانهای تازه
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهاران باقیست
تا صبح ظهور این بهاران باقیست
عطر نفس پیر جماران باقیست
فانی بشود هرچه در این عالم، باز
جمهوری اسلامی ایران باقیست
✍🏻 #سیدمسیح_شاهچراغ
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab