لالۀ چلچراغ
یکبار دگر نشست داغی بر داغ
از لالۀ چلچراغ روشن شده باغ
از عرش به فرش، ریسۀ سرخ بکش
ای باغ شهید داده، ای شاهچراغ
✍🏻 #حامد_اهور
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ | #شهید_محمد_جهانگیری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهید عشق
اندوه من یک شعر بیپایان غمبار است
هر بیت آن از خون دشتی لاله سرشار است
نجوای لبهایی عطشنوش از حرم پیچید
باید شهادت خواست آری مرگ بسیار است
گلدسته هم میدید همراه کبوترها
زخم عمیقی بر تن آن روح تبدار است
در روزگار شبهه، در قحطی ایمان دید
عصیان به دستش تیر دارد، فکر رگبار است
وقتی شهید عشق میشد در حرم تنها
میدید راه دوست راهی سهل و دشوار است
آن راه پایانش شهادت بود و میفهمید
شیرینترین لحظه برای وصل دلدار است
✍🏻 #الهام_نجمی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شوق پرواز
شوق پرواز در دل ما بود
تا دم مرگ یک نفس ماندیم
همه در راه آسمان بودند
من و یک عده در قفس ماندیم
قسمت آسمانیان پرواز
قسمت ما اسارت و ماندن
با نگاهی که غرق حسرت بود
چقدر داد میزدم: من! من!
ما اسیر و غریب، اما نه
پادگان در اسارت ما بود
گاه باید نرفت و باقی ماند
در ته دره بود و بالا بود
اَلرَّمادی و سامرا، بغداد
هر کجا بود با خدا بودیم
هر نسیم عطر آشنایی داشت
شکر، نزدیک کربلا بودیم
این اسارت هنوز هم باقیست
همه غافل از این که ما هستیم
کوچهها محو در فراموشیست
باز مثل غریبهها هستیم
✍🏻 #محمد_غفاری
🏷 #دفاع_مقدس | #آزادگان_سرافراز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای انتظار شهیدان
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
میخواهم ای شام نیلی! آنقدر آتش بگریم
تا عاقبت گم شوم گم، گم در غبار شهیدان
میخواهم آنسان بگریم تا در تَف خون بپیچد
پژواک فریادهای دنبالهدار شهیدان
هیهات هیهات هیهات: بانگ اناالحقّ عشق است
هیهاتگو میروم من تا پای دار شهیدان
ای عشق آلوده دامن! شاید شفیع تو باشم
گر روز محشر برآرم سر از تبار شهیدان
جان بر لب آمد کجایی؟ ای خونبهای من و عشق!
الغوث الغوث الغوث ای انتظار شهیدان
✍🏻 #عبدالحمید_رحمانیان
🏷 #شعر_انتظار | #شهدا
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حج ناتمام
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام...
هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفتهاند،
صف بستهاند پشت سر تو به احترام...
تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران
دلخوش به دینِ بیخطرند و مقام و نام
طولی نمیکشد که جهان بشنود که نیست
حجّی قبولتر ز همین حجّ ناتمام
آنقدر دور نیست که دستی به انتقام
تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام
✍🏻 #عزیز_مهدی
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مسافر من
خورشید به خون نشستهام، آه! رسید
آهِ منِ دلشکسته تا ماه رسید
ای عمّه! کمک کن که ز جا برخیزم
انگار مسافر من از راه رسید!
✍🏻 #سیدمحمد_بابامیری
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
معزّ المؤمنین
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که تیغ تیز میدان میدهد سَیّاس را برهان
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبی با دشمنش پیمان..
حسن تنها نه در منزل اسیر حیلۀ زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامۀ احمد
به روی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچهها بعد از علیبنابیطالب
کدامین شانه در تاریکی شب میبَرَد اَنبان؟
کسی که گرد فرشش را تبرک میبرد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان
مُعزّ المؤمنین است او بپرس از مردم نجران
کریم اهلبیت است او بپرس از سورۀ انسان..
✍🏻 #سعید_تاجمحمدی
🏷 #امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلمان
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
ببین، کورُش هم اینجا خواب بیداری نمیبیند
به سوی زندگی بشتاب و بگذار این جسدها را
تو را بانگ بلال از دور سوی خویش میخواند
برای خسروان بگذار لحن باربدها را
صدای روشنی میآید از ژرفای نخلستان
سبد بردار پر کن از مناجاتش سبدها را
غریبی در دیار خویشتن؟ مهمان شهری شو
که «اهل بیت» میخوانند آنجا نابلدها را
کرامت را ببین، پیغمبران شهر دانایی
به تدبیر تو میبندند راه عبدودها را
✍🏻 #محمدکاظم_کاظمی
🏷 #سلمان_فارسی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نایب الزّیاره
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
دست و صورتی به گوشۀ ضریح او کشیدی و
از شمیم وصل شادمان شدی،
لطف کن
از تمام شاخهها و برگها
رودها و چشمهها
کوهها و تپّهها
از تمام گامها، شتابها، درنگها
با دلی شکسته، یاد کن
لطف کن
از تمام بازماندهها
از تمام غنچههای بیپناهِ غزّه و عراق و شام
از عقیقهای بییمن
از اویسهای بیقرَن
از کبوترانِ تشنه و به هم فشردۀ منا
با دلی شکسته، یاد کن
ای نسیم صبحدم، سفر به خیر
نایبالزّیاره باش!
✍🏻 #سیدمهدی_موسوی
🏷 #زیارت_اربعین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نذر کربلا
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
برآن شدم که بغض سرخ این گلوی خسته را
شبی دوباره وقف آن صدای آشنا کنم
برآن شدم که دستهای ناشکیب خویش را
فدای آن دو دست پاک از بدن جدا کنم
شما اسیر دستهای پر فریب شب شدید
و من برآن شدم به آفتاب اقتدا کنم...
مرا به عاشقی، مرا به مرگ سرخ خواندهاند
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
✍🏻 #سیدمهدی_احمدی
🏷 #شعر_عاشورایی | #زیارت_اربعین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شاهراه آسمان
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آهِ دلِ جاماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
در این صفا تا مروه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن...
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز...
✍🏻 #عباس_همتی
🏷 #زیارت_اربعین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هجرت شقایق
زد سوگ سرخ یاران بار دگر شررها
بر جمع همسرایان بر خیل همسفرها
از وادی سپیده پیکی ز ره رسیده
کز هجرت شقایق بازش بود خبرها
غوغای مادران است دشنام بر پلیدان
چاووش این شهیدان غمنالۀ پدرها
باران سوگ و ماتم بارد دوباره نمنم
از ابر بیقراری بر سینهها و سرها
باور نمی کند دل دزدیده خصم قاتل
با پنجۀ شقاوت از باغ حق ثمرها
گویید خصم دون را، زنجیری جنون را
ماییم در مصافت آمادۀ خطرها
ما از عشیرۀ خون، رویینتنان عشقیم
شمشیر ما شهادت ایمانمان سپرها
هرگز نمیتواند این باغ را بسوزد
طوفان آتشافروز با یاری تبرها
آیین پرگشودن کی میتوان زدودن
سوزند گر ز مرغان اینگونه بال و پرها
خفاش اگر بریزد خون ستاره، غم نیست
باشد شبان تیره آبستن سحرها
این امت دلاور زین پس بسانِ کوثر
زاید بسی رجایی بسیار باهنرها
✍🏻 #سیدحسن_حسینی
🏷 #شهید_رجایی | #شهید_باهنر
🇮🇷 @Shere_Enghelab