eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
760 عکس
241 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
باغِ تماشا جهان تن بود دل‌مرده، تو خندیدی جهان جان شد زمستان خاک پایت شد، بهاران شد، بهاران شد جهان در خشکسال عاطفه برّ بیابان بود تو را ابری تماشا کرد، عالم بوسه‌باران شد جهان پیراهنی پوشید از عطر گل نامت و هر آیینه از زنگ کدورت‌ها چه عریان شد به چشم عاشقان، باغِ تماشایت تماشایی‌ست سراسر گل به گل عالم همه آیینه‌بندان شد شهادت می‌دهم باران به تسبیح گل و لبخند هزاران بار نامت را به لب آورد، باران شد شهادت می‌دهم کوه از شکوه شانه‌ات آموخت چگونه می‌توان ماند و ستون سقف ایمان شد شهادت می‌دهم چشمه همیشه چارقل‌خوان است به لطف چشم‌هایت قاری ممتاز قرآن شد شهادت می‌دهم لاله شهادت‌نامه می‌خواند دلم آیینۀ دلتنگی یاد شهیدان شد شهادت می‌دهم تنها صراط مستقیمی تو تو را گم کرد انسان و چنین ایلان و ویلان شد شهادت می‌دهم تو رحمةٌ للعالمین هستی شهادت می‌دهم هستی به عشق تو مسلمان شد شهادت می‌دهد هستی که من هم عاشقم آیا؟ شهادت می‌دهی این دل به شوق تو پریشان شد؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرنوشت جهان چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن نبود پنجره‌ای در امان، اگر تو نبودی هنوز معبر اصحاب فیل بود زمانه شکسته بود دل آسمان، اگر تو نبودی حجاز بود و غم دختران زنده به گورش یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی زمین روایت سبزی‌ست از نگاه تو اما چه بود آخر این داستان؟ اگر تو نبودی ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تکبیر بگو! از چیست كه جسمت اين زمان می‌لرزد؟ تکبیر بگو، که خصم از آن می‌لرزد با نغمۀ‌ لا اله الا اللّهت پشت همه بت‌های جهان می‌لرزد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آینۀ تمام‌نمای خدا» با ریگ‌های رهگذر باد با بوته‌های خار در خیمه‌های خسته بخوانید در دشت‌های تشنه با اهل هر قبیله بگویید: لات و منات و عزی را دیگر عزیز و پاک مدارید این مهر و ماه را مپرستید اینک ماهی دگر برآمد و خورشید دیگری آه ای امین آمنه، ای ایمان! باری اگر دوباره درآیی روی تو را خورشیدها چنان که ببینند گل‌ها آفتاب‌پرست تو می‌شوند ای آتش هزارۀ زرتشت از معبد دهان تو خاموش! ای امّی امین! میلاد تو ولادت انسان است -انسان راستین - آن شب چه رفت با تو، نمی‌دانم شاید خود نیز این حدیث ندانی با تو خدا به راز چه می‌گفت؟ باری تو خود اگر نه خداگونه بوده‌ای یارایی کلام خدا را نداشتی! گر بعثت تو سبب عصمت تو بود آنک چگونه کودک عصمت را تا موسم بلوغ نبوت رسانده‌ای؟ میلاد تو اگر نه همان بعثت تو بود! هان ای پرنده‌های مهاجر آنک پرنده‌ای که به هجرت رفت بی‌آن‌که آشیانه تهی ماند آن شب مشام خالی بستر از بوی هجرت تن او پر بود اما به جای او ایثار زیر عبای خوف و خطر خوابید تا چشم‌های خویش فرو بست گفتی آینۀ تمام‌نمای خدا شکست! آه ای یتیم آمنه، ای ایمان! دنیا یتیم آمدنت بود دنیا یتیم رفتنت آمد! خیل فرشتگان با حسرتی ز پاکی جبرآلود در اختیار پاک تو حیران‌اند تو اسطوره‌ای ز نسل خدایانی؟ یا از تبار آدمیانی؟ تردید در تو نیست در خویش بنگریم و ببینیم آیا خود از قبیلۀ انسانیم؟ در وقت هر نماز من با خدا سخن ز تو بسیار گفته‌ام بس می‌کنم دگر که تو را باید تنها همان خدا بسراید! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
محمداً رسول الله هر چند ستاره غرق اشک و آه است خورشید، دلش گرفته‌تر از ماه است گلدستهٔ آفاق، پس از رحلت او سرشارِ «محمداً رسول الله» است ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
در کنار مردم شصت و سه سال زندگی‌ات مهربان گذشت با کیسه‌های وصله‌ایِ آب و نان گذشت شصت و سه سال زندگی‌ات بین کوچه‌ها در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت گاهی میان دورترین خانۀ زمین گاهی میان دورترین آسمان گذشت گاهی کنار پیرترین گریه‌های شهر گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت وقت نزول، حضرت خاکی‌نشین شدی وقت صعود، ردّ تو از بی‌کران گذشت... ای آن‌که زندگی تو وقف نجات شد ای آن‌که زندگی تو با مردمان گذشت برگرد، رنج و درد بشر را نگاه کن این زندگی سرد بشر را نگاه کن ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آیینۀ رحمت الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی زمین با نور اخلاق تو می‌گردد چراغانی به گرداگرد لبخند تو می‌چرخند شادی‌ها از آن بهتر نمی‌دانی که طفلی را بخندانی چو چشم آسمان منظومۀ نسل تو خورشیدی چو باغ کهکشان دنبالۀ راه تو نورانی تحیّر بهترین وصف است در شام تماشایت «بحیرا» می‌برد هر صبح نامت را به حیرانی به لبخندی مسیحا را دم روح‌القدس دادی سلیمان را نشاندی بر سر تخت سلیمانی فرود آمد فراز کاخ کسرا با قدوم تو به خود لرزید از نام تو شاهنشاه ساسانی دلم را مهربان من! به پابوس تو آوردم که آرام‌اند در پای تو دریاهای طوفانی ببخشا بر من ای آیینۀ رحمت! که می‌خواهم بگویم حرف‌هایی را که خود ناگفته می‌دانی پر از شوق تماشاییم و از دیدار محرومیم حرامی‌ها سر راه و بیابان‌ها مغیلانی چنان شام سیه، آغاز صبح ما سیه‌روزی چنان خواب گران پایان شام ما پریشانی «خلافت» شد چنان طوفان که دریا را به کف گیرد «جماعت» شد چنان ساحل زمین‌گیر گران‌جانی «یهودی‌ها» میان امتت سرگرم خونریزی «سعودی‌ها» به جنگ کودکان گرم رجزخوانی طواف کعبه را برعکس فهمیدند این امّت ابوسفیان امیر است و علی در خانه زندانی سر منبر ابوجهل است و بر مسند ابومروان مدینه سر به زیر افکنده از شرم پشیمانی به خون و اشک می‌گرییم «أشکو یا رسول‌الله» که گردن می‌کشد تیغ خیانت سمت عریانی.. به مسجدها «خلافت» می‌کند بیعت به خونریزی به منبرها «جهالت» می‌دهد فتوی به نادانی «ملک حجّاج» سرمست از شراب تلخ صهیونی سپاه فیل را در مکّه می‌خواند به مهمانی «خلافت» با یزیدی‌ها «امامت» با ولیدی‌ها کلیمی‌ می‌دهد تعلیم آداب مسلمانی.. ملک گرگ و ملک خرس و ملک مار و ملک عقرب سعودی‌های وهّابی، برادرهای شیطانی مسلمان می‌کشند این ناجوانمردان به نام تو مسیحی می‌برند این نامسلمان‌ها به قربانی شکوه سرفرازی را به یغما برد خودبینی برای بهترین امّت نه سر ماند و نه سامانی در این عمری که در تکرار باطل رفت می‌مانم که درمان پشت دردی بود و دردی پشت درمانی چه می‌شد امّت افتاده در آتش به پا خیزند؟ میان شعله برخیزند از خواب زمستانی ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبخند پیغام تو پایان پریشانی ماست سر در قدمت این دل طوفانی ماست دینداری ما نیست به زور شمشیر لبخند تو آغاز مسلمانی ماست ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
حبیب خلق با فقیران می‌نشست، از رنجشان آگاه بود هم حبیب خلق بود و هم حبیب‌الله بود بر فراز ابر؟ نه، در اهتزاز برج؟ نه فاصله تا خانه‌اش اندازهٔ یک آه بود.. روشنی می‌داد و گرما؛ خاک را، افلاک را با یتیمان هم‌نشین، با قدسیان همراه بود می‌شد او را دید و از اندوه با او حرف زد حیف اما فرصت اهل زمین کوتاه بود در زمستان عدم، خورشید را آموزگار در شبستان ستم، الهام‌بخش ماه بود در شب میلاد او، شد طاق کسری زیر و رو در طلوع مقدمش، خاموش آتشگاه بود داشت دشمن هم؟ بله، با این همه خوبیش هم در کمینش بی‌شمار اهریمن بدخواه بود.. هر کسی شد پاسبان لانهٔ گنجشک‌ها زخم‌دار از خشم گرگ و حیلهٔ روباه بود چشم بگشا و ببین، از بی‌خیالی‌های ما شد توحّش‌گاه، خاکی که پرستشگاه بود او محمّد بود، زیبا بود و یار بی‌کسان او محمّد بود و خصم اهل کبر و جاه بود با محمّد باش و بر خیل ستمکاران بتاز این پیام دفتر «بالحقّ أنزَلناه» بود با محمد باش و از او خواه راه و چاه را او محمد بود آری، او رسول‌الله بود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سرنوشت جهان چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن نبود پنجره‌ای در امان، اگر تو نبودی هنوز معبر اصحاب فیل بود زمانه شکسته بود دل آسمان، اگر تو نبودی حجاز بود و غم دختران زنده به گورش یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی زمین روایت سبزی‌ست از نگاه تو اما چه بود آخر این داستان؟ اگر تو نبودی ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
باغِ تماشا جهان تن بود دل‌مرده، تو خندیدی جهان جان شد زمستان خاک پایت شد، بهاران شد، بهاران شد جهان در خشکسال عاطفه برّ بیابان بود تو را ابری تماشا کرد، عالم بوسه‌باران شد جهان پیراهنی پوشید از عطر گل نامت و هر آیینه از زنگ کدورت‌ها چه عریان شد به چشم عاشقان، باغِ تماشایت تماشایی‌ست سراسر گل به گل عالم همه آیینه‌بندان شد شهادت می‌دهم باران به تسبیح گل و لبخند هزاران بار نامت را به لب آورد، باران شد شهادت می‌دهم کوه از شکوه شانه‌ات آموخت چگونه می‌توان ماند و ستون سقف ایمان شد شهادت می‌دهم چشمه همیشه چارقل‌خوان است به لطف چشم‌هایت قاری ممتاز قرآن شد شهادت می‌دهم لاله شهادت‌نامه می‌خواند دلم آیینۀ دلتنگی یاد شهیدان شد شهادت می‌دهم تنها صراط مستقیمی تو تو را گم کرد انسان و چنین ایلان و ویلان شد شهادت می‌دهم تو رحمةٌ للعالمین هستی شهادت می‌دهم هستی به عشق تو مسلمان شد شهادت می‌دهد هستی که من هم عاشقم آیا؟ شهادت می‌دهی این دل به شوق تو پریشان شد؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
منجی آن روز که قتل دختران عادی بود او منجی این لطف خدادادی بود از قبر نجات داد و بر صدر نشاند این معنی زن، زندگی، آزادی بود ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab