هوا پس است
اوضاعمان قمر در عقرب است
هوای خودت را در سرمان بینداز
آفتابِ عشقت را در دلمان بتاب
🍁
ما غرق شدگانِ مردابِ هوس
امروز مضطر عشق توایم
دریای بی منتها
دریاب مارا...
دریاب مولا...
#اللهمعجلفےفرجمولاناصاحبالزمان💕
به نام انکه ذاتش بی مثالست
وجودش برتر از هر قیل و قالست
به نام انکه جان پیداست از او
زمین واسمان بر پاست از او
به نام انکه جانداران وبیجان
به تنزیهش بوند تسبیح گویان
سحاب از امر او گرددپدیدار
نماید اشکار از خاک ازهار
زحکم او کواکب گشته سیار
به فرمانش مه و مهر است در کار
سماء بی ستون از قدرت اوست
زمین پست و بلند از حکمت اوست .
زفیض اوست خورشید فروزان
که می تابد به صحرا وگلستان
قمر از لطف اوگشته منور
بود اورا همه عالم مسخر
اگر خواهد نماید جمله را نیست
کسی نتواندش گوید که از چیست
به دریا در شنا گر ماهی از اوست
به صحرا در خرامان کبک از اوست
زجود او شده ایجاد امکان
به حول او بود قوت در ابدان
تمام ماسوی جویای اویند
در اوصافش سخنها می بگویند
یکی اندر بیابان طالب اوی
رها بنموده مال وخانه وکوی
خداوندا نمامارا زاحسان
صراط مستقیمت رانمایان
موفق کن که باشیم نیک گفتار
قرین سازیم باهم نطق و کردار
رضوی جیفانی
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم ودست و دامن معصوم مرتضا
پیغمبر افتاب منیر است در جهان
آلش ستارگان ، بزرگند و مقتدا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
یارب به لطف خویش گناهان ما بپوش
روزی که رازها فتد از پرده بر ملا
سعدی
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هر کس از اين لعل توانی دانست
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
آن شد اکنون که ز ابنای عوام انديشم
محتسب نيز در اين عيش نهانی دانست
دلبر آسايش ما مصلحت وقت نديد
ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست
سنگ و گل را کند از يمن نظر لعل و عقيق
هر که قدر نفس باد يمانی دانست
ای که از دفتر عقل آيت عشق آموزی
ترسم اين نکته به تحقيق ندانی دانست
می بياور که ننازد به گل باغ جهان
هر که غارتگری باد خزانی دانست
حافظ اين گوهر منظوم که از طبع انگيخت
ز اثر تربيت آصف ثانی دانست
#حافظ
سلام دوستان همراه آدینه تون به خیر
پروانه دلتون شاد ....
عاقبتتون بخیر....
زندگَیتون بدون حسرت....
عشقتون آسمانى ...
روزگارتون پراز معجزه باد..
حال دلتون خوب ...
تشکر از حضور خوب و چشمگیر شما فعالان گروه .....دست مریزاد ⚘⚘⚘
📚حکایت بسیار شنیدنی
استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم
این داستان از زبان خود ایشون شنیدیم آیت الله کشمیری میفرمود:
در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد.
مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده.
آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود.
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه.
ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک!
آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه.
گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست.
ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم:
محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن😔
به مرتاض گفتیم :
این امام زمان ماست. گفت :هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!.
*اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
اِی کاش
به جایِ هَمه می شد
که دَر این شَهر
این حالِ
بِه هَم ریختهاَم را
تو بِبینی...!
#یا_صاحب_الزمان_عج_الله
چشم انتظارانت شدیم تقدیر میخواهد چرا
مارا جدا کرده ولی زنجیر میخواهد چرا
پرسشگری با جستجو پاسخ دهد هر آن چه را
از غم نپرسیدیم دلی دلگیر میخواهد چرا
در هر سرایی گشته برزن ها یکایک دائما
برنای این دنیا دگر صد پیر میخواهد چرا
لعنت به من با پرسشی اینگونه بد حیران زده
گر دل بریدی گردنم شمشیر میخواهد چرا
عبدی گنه آورده پی در پی پشیمان هم ولی
بخشنده جرمی از مرا تأخیر میخواهد چرا
هرخاک را چشمان معشوقی طلایی میکند
اعجاز زرینی دگر اکسیر میخواهد چرا
این جمعه ها تعطیل و مغرب میشود بی مهر ما
دنیا طلوعی بی تورا پیگیر میخواهد چرا
#سید_طباطبایی
عشق شد واسطه تا صلح و ثباتی بشود
بین دعوای دو تا دِه "صلواتی" بشود
جنگل رابطه تا مزمزه ی آتش رفت
قرعه افتاد که او آب حیاتی بشود
در خودش سوخت و انگار هلاهل نوشید
تا که در کام اهالی شکلاتی بشود
عشق برگشت سرِ چشمه و می ریخت در آب
اشکِ حسرت که نشد شاخِ نباتی بشود...
خان بالا که نه...!!! تقدیر گمانم نگذاشت...!!!
دختری، همسرِ یک بچه دهاتی بشود....
#محمدجواد_منوچهری
غیرت نگذارد که بگویم که مرا کُشت
تا خلق ندانند که معشوقه چه نام است...
-#سعدی
هدایت شده از کانال روشنگری وبصیرت
خوشبختی از آن کسی است
که در فضای " شکرگزاری " زندگی کند
چه دنیا به کامش باشد و چه نباشد...
چه آن زمان که می دود و نمیرسد...
و چه آن زمان که گامی برنداشته
خود را در مقصد می بیند...
چرا که خوشبختی چیزی جز آرامش نیست
امسال نیز یکسره سهم شما بهار
ما را در این زمانه چه کاریست با بهار؟
از پشت شیشههای کدر ، مات ماندهام
کاین باغِ رنگ ، کار خزان است یا بهار
حتی تو را ز حافظهی گل گرفتهاند
ای مثل من غریب در این روزها بهار!
دیشب هواییِ تو شدم باز ، این غزل
صادقترین گواهِ دلِ تنگ ما بهار!
گلهای بیشمیم به وجدم نمیکشند
رقصی در این میانه بماناد تا بهار ...
#محمدعلی_بهمنی
🌸صبح از راه رسید
🌿سبدش پر ز گل خورشید است
🌸نگهش آینهی امید است
🌿هم نفس با همه مرغان
🌸خوش الحان سحر
🌿نغمه خوان غزل توحید است
🌸صبح ، آغوش گشودست
🌿بپا خـیز و ببین
🌸با نگاهی که پر از مهر و صفاست
🌸به خـدا صبح قشنگ است ،قشنگ
🌿باغ پـر نقش خـدا ، رنگ به رنـگ
🌸صبحتون لطیف و سبـز
🍃🌸🌸🌸🌸🌸🍃
بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم
بوی تو میشنیدم و بر یاد روی تو
دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم
#حافظ❄️
پدر ی با پسرش گفت به خشم
که تو ادم نشوی خاک پسر
گر کسان جامع شر وخیرند
از سرا پای تو بارد همه شر
حیف ازآن عمر گرامی وعزیز
در پی تربیت کردم سر
دل فرزنداز این حرف شکست
بی خبر روز دگر کرد سفر
رفت از آن شهر به شهر ی که شود
فارغ از سرزنش تلخ پدر
رفت از پیش پدر تا که کن
بهر خود فکر دگر کار دگر
عاقبت منصب والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزی بگذشت وپس از آن
امر فرمود به احضار پدر
تاببیند پدر آن جاه جلال
شرمساری برد از طعنه مگر
پدرش امد از راه دراز
نزد حاکم شد وبشنا خت پدر
پسر از غایت خود خواهی وکبر
ب سرا پای وی افکند نظر
گفت ای پیر شناسی تو مرا
گفت کی می روی از یاد پدر
گفت گفتی که من ادم نشوم
حالیا حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید وسری داد تکان
این سخن گفت وبرون شد از در
من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر
محمد علی شریفی
ما با امیدِ صبح وصال تو زندهایم
ما را ز هولِ این شب هجران نگاهدار
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله♥️
1_682277727.mp3
3.75M
حتی مرگ مرا ز تو جدا نمیکند...
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
کار دل
شعر و غزل گفتن و دیوانگی است
شاعری شغل شریفی ست اگر بگذارند...
#ناهید_خلفیان