eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش از میفرمود: بعد از آنکه جای مرا خالی دیدید، ‌و دیگری بر جای من نشست؛ مرا خواهید شناخت.... _امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام نهج‌البلاغه،خطبه۱۴۹ 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
یاعلی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی باَبی انت و امّی 🏴شهادت مولای متقیان، یاور یتیمان، امیرالمومنین علی (ع) تسلیت باد🏴 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کوفیان من می‌روم با قلب خسته من می‌روم در نزدِ آن پهلو شکسته من را نکشت این تیغِ زهر آلودِ دشمن کشته مرا بازوی زهرا… دستِ بسته ❇️شهادت مولای متقیان، آقا امیر المومنین علی (علیه السلام) بر رهروان آنحضرت تسلیت و تعزیت باد ریخت بر دامن محراب 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع در میان آتشِ سوزنده جای خواب نیست
و چه زیباست قلبی را پیدا کنی که عاشقت باشد بی‌آنکه چیزی از تو بخواهد مگر حالِ خوبت را... 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🦋|°• بساط مهمانی‌کم‌کم جمع میشه... مهلت زیادی نمونده ... نکنه آخرین شب قدری باشه که درک میکنم! بنده‌ی خطاکار و درمانده‌ات رو ببخش... که امیدی جز تو نداره ... شب بیست وسوم راازد ست ندهیم
هر دم دری به سوی دلم باز می کنی یعنی بیا بنده ی من دوست دارمت
‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ " عرضه ڪردم  غم هجران تو را ، با دل ڪوه، ڪوه هم  با من شوریده به ، فریاد آمد..."
حسن ختام به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد باچراغی همه‌جاگشتم وگشتم در شهر هیچ‌کس، هیچ‌کس اینجا به تو مانند نشد هرکسی دردل من جایِ خودش را دارد جانشین تو در این سینه، خداوند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من، مثل زخمی که لبش باز به لبخند، نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد...
1_1812345469.mp3
4.09M
منتخبی از دلنشین ترین صوت های شهید آوینی که روح هر انسانی را آرام و او را بیش از همیشه به خودشناسی وادار می کند!
🌹تقديم به سيد شهيدان اهل قلم، شهيد سيد مرتضى آوينى به مناسبت سالروز شهادت ايشان با ما بگو از كوچه هاى سنگر اى مرد ما را ببر با خود ميان لشگر اى مرد رفتى و ما مانديم و شب هاى جدايى در جبهه هاى غفلت از همسنگر اى مرد اى راوى فتح صنوبرهاى عاشق از اول مقتل بخوان تا آخر اى مرد هر دم نگاهت خيره بر آن سوى اروند مى بينمت در غربتى پهناور اى مرد سخت است دورى از شهيدان خدايى دل را به دريا مى سپارى يكسر اى مرد شهرى به پا كردى ميان آسمان ها شهرى پر از آلاله هاى پرپر اى مرد دلتنگ مجنون گشتى و بيتاب فكّه بايد شهادت را بگيرى از سر اى مرد هر شب شهادت نامه ات را خواندى اى عشق در خاك جبهه آرميدى ديگر اى مرد از كربلا گفتى و آقاى شهيدان آرى نمانْد انگشت و نه انگشتر اى مرد از كربلاى پنج گفتى و رسيدى تا آسمان كربلاى آخر اى مرد 🌹 در سالروز شهادت سيد شهيدان اهل قلم سيد مرتضی آوینی به روح بزرگش صلواتی هدیه کنیم 🍃🌹🍃
🌸صبح 🦢 آغاز دوباره زیستن است. 🌸تنفسی عمیق 🦢 از تازه ترین هوای زندگی، 🌸یک قدم نزدیک تر 🦢 به رؤیاهای دیروزت. 🌸پس نفس بکش امروز را 🦢وجاری کن عشق را 🌸دربند بند وجودت... شروع روزتون پرنشاط 🦢 🌸
غزل۱۹۰.mp3
1.19M
غزل شمارهٔ ۱۹۰ کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند قاصد منزل سلمی که سلامت بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد قدر یک ساعته عمری که در او داد کند حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
لیله القدر 2.mp3
6.65M
🎙 🔹 ارتباط لیلة القدر و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🌙 چگونه شب قدر را درک کنیم بسیار زیبا👌
شب قدر شب قدر آمده و آمده ام محضر تو به امید کرمت آمده ام در بَرِ تو از کرمخانه ی تو لطف و کرم می ریزد در سحر بنده به امید تو بر می خیزد من کجا و شب قدرِ تو کجا خالق من سرِ خوان تو نشستن نَبُوَد لایق من خواب غفلت همه ی عمر ، زمین گیرم کرد به تباهی سپری گشت و مرا پیرم کرد من زمین خورده ام و عبد پریشان هستم شب قدر است ببین خسته ز عصیان هستم کن نگاهی تو به این حال گدای خسته رو سیاهم ز گناهان و دلم بشکسته در شب قدر که خواندی تو مرا وقت سحر پیش زهرا مادرم تو آبرویم را بخر ای کریم و مهربان جز تو ندارم هیچ کس جان اربابم حسین امشب به فریادم برس به غبار حرم و روضه ی شاهِ شُهدا گنهم عفو نِما و بِبَرم کرب و بلا
🇮🇷ان شاءالله وعده ما راهپیمایی عظیم روز جهانی قدس🇮🇷
امشب سکوتِ می، خبری مست می‌برَد امشب کسی به کار خدا دست می‌برَد نبض مکبّران، اجل‌آهنگ می‌زند امشب کسی به آینه‌ها سنگ می‌زند افکنده‌اند در رهِ سیلاب، عیش را ضجه زنند، ضجه… بزرگ قریش را صدچشمه، خون، به حجلۀ دل می کشد چرا شب بی‌خیال فاجعه کِل می کشد چرا بی‌خواب عدل، بستر خون را پسند کرد زخم شهید را همه‌جا ارجمند کرد زخم شهید را به رُخِ ماه می‌کشند از شام تا عراق و یمن آه می‌کشند این زخم‌ها تبسّمِ روح شهید ماست وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست شب، بی‌زوال مانده، سحر مرده ای خدا مائیم باز ایلِ پدر مرده ای خدا امشب به ایل، آینه‌ها بدنظر شدند تکفیریانِ یخ‌زده چلپاسه‌تر شدند در شام و در عراق و یمن، طعنه می‌زنند تکفیریان به صبر حسن طعنه می‌زنند برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر! خلخال می‌برند ز پای زنان، پدر! خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده است امشب بُتی به کار خدا دست بُرده است! یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر امشب سحر نمی شود! ای صبح! پا بگیر شب، بی‌تو سر نمی شود؛ آتش گرفته‌ایم امشب سحر نمی‌شود؛ آتش گرفته‌ایم محراب‌جان! برای پدر، جان پناه باش ای خشت‌خشتِ مسجد کوفه! گواه باش ای مُهر! امشب آینه را بی‌ملال کن! دیدار آخر است؛ علی را حلال کن گلدسته‌ها! اذانِ اجل در گلو کنید ای آب‌ها! به حسرت حیدر وضو کنید سجاده‌جان! بسوز در این غم ولی بساز یک امشبی برای خدا با علی بساز این آخرین نیایش چشمِ ترِ علی‌ست دیگر تمام شد؛ سحرِ آخر علی ست! * هرشب یتیم کوفه به دوشش سوار بود همبازی‌اش ستارۀ دنباله‌دار بود ای ماه! جلوه در جگر چاه کرده‌ای این درّه هم نظرشدۀ آبشار بود شرم نگاه، روز مرا می‌کند سیاه شمعی درون چشم تو شب زنده‌دار بود با آسمان صاف، همیشه ستیز داشت ابری که بین معرکه، آتش‌بیار بود وقتش رسیده بود بهاری شود، که شد! سی‌سال این خزان‌زده چشم‌انتظار بود در بین ابروان تو احیا گرفته است این تیغِ کج که مبداء نصف‌النهار بود می‌خواست زهر خویش بریزد چو میخِ در این عقربی که ماتَرَکِ شاهمار بود زخمِ سرش حریف دلِ زخمی‌اش نشد آه ای طبیب! او به چه دردی دچار بود!؟ * تکفیریان ز بیعت حق، عار می‌کنند در کوفه روزه را سحر افطار می‌کنند! مردی که ذوالفقار ز دستش وضو گرفت عدل از سر شکستۀ او آبرو گرفت دارند سقف بر سرم آوار می‌کنند از خواب، گرگ را ز چه بیدار می‌کنند؟! از فرط عدل، اهل جراحت شدی پدر فُزتُ وَ ربِّ کعبه و… راحت شدی پدر حیرت شروع شد؟ نه، تماشا حرام شد فُزتُ وَ ربِّ کعبه… گمانم «تمام شد!»
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است «حکیم خیام نیشابوری»
شعر معروف حضرت اما م خمینی و پاسخ مقام معظم رهبری   من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خودشدم و کوس «انا الحق» بزدم همچو منصور خریدار سردار شدم غم دلدار فکنده است به جانم شرری که به جان آمدم و شهره بازار شدم درمیخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند می آلوده مددکار شدم بگذارید که از میکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم    روح الله الموسوی الخمینی (ره)   و جواب معشوق :   تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان دار منصور بریدی همه تن دار شدی عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی وه كه بر مسجدیان نقطه پرگار شدی خرقه پیر خراباتی ما سیره توست امت از گفته در بار تو هشیار شدی واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی  دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی    مقام معظم رهبری(مدظله العالی)
‌‌‌‌‌‌‌ -_ نمی از اشک مجنون پای بید افتاد، از آن پس تمام سال محزون و تمام عمر مجنون است بانوی ایهام
آسمان با دست مولا، صاحب اعجاز شد در زمین تا "یاعلی"(ع)گفتیم، عشق آغاز شد رشته‌ی تسبیح دائم بر مدارش دور زد با توسل‌ بر وجودش، قفل‌هامان باز شد شاه ما از کوچه و مسمارِ در، دلتنگ بود تیغ بر داغ دلش رقصید، باران ساز شد دلبری هایش چنان از خالقش دل برده بود مبحث دلدادگی، با نام او انباز شد ابن ملجم تا به اسم پاک مولا تکیه کرد نغمه‌ی فزت و رب ال... بهترین آواز شد کاشکی وقت سحر زینب به مسجد رفته بود غنچه ای از خون بابا، آب خورد و ناز شد...
عمریست که در بندم و زندانی خویشم دلبسته راز دل توفانی خویشم چون زلف شکن در شکن یار در پیچ و خم غصه پنهانی خویشم از بخت بدم نیست دگر سوز و گدازی من سردتر از بخت زمستانی خویشم   مجروحم و دل خسته به پرواز شب تار در حیرت کوچ از دل ظلمانی خویشم آرام دل و مطمئنم از سفر خویش تا در ره آن یار جمارانی خویشم  مقام معظم رهبری