عشق چیزی جز خود نمیبخشد،
و چیزی جز خود نمیگیرد.
عشق به چنگ نمیآورد
و در چنگ نمیماند،
زیرا که عشق را
تنها #عشق
بس است...
📕 پیامبر
✍🏻 جبران خلیل جبران
#قطعهایازیککتاب
ای غم تو مجاور دل من.mp3
332.7K
ای غم تو مجاور دل من
وز دوعالم غم تو حاصل من
دیده را دیدن تو می باید
اگرم قصد جان کنی شاید
آتش عشق در دل ما جوی
عاشقان ضغیف را وا جوی
عاشقان را ز جان گرفته ملال
خونشان بر تو همچو شیر حلال
رخ به ما مینمای و جان می بخش
بر دل و جان عاشقان می بخش
#مثنوی_عشاق_نامه_عراقی
#خوانش_استاد_ساعد_باقری
.
نه می شود سرود نامَت را ...
بلندتر از صدا بر لب آواز کرد ؛
و نه به پای اَندیشه های جَویده ی
باتو بودن پیر شد...
و نه چایی دَم کرد و عصرگاهانْ
نِشست و از هر دَری با تو حرف زد...
طلسمِ #جمعه را یا با خواب باید شکست ..!!
و یا با هق هقِ منعکسْ
در جَریده ها و کتابهای تعطیل...
#مهنازتوماج(آوات)
#جمعه های غزلم باب دلم بود ولی...
سر هر قافیه با یاد تو بی تاب شدم
#ستاره_سعیدی
جمعه
دلداده ترین #شهرِ غم است
بی تو.
ویرانه تر از ارگ بم است
#مهنازنجفی
هنوز به عصر #جمعه نرسیده،
دلمان میگیرد، و نمیدانیم برای چه، دلمان تنگ میشود
و نمیدانیم برای که!
هنوز به عصر جمعه نرسیده، حالمان خوش نیست...
#جمعهها رسالت عجیبی دارند.
ابر ماتمِ هزاران هزار آدم غمگین و هزاران هزار آدم افسرده؛
از آنان که میلیونها سال است که رفتهاند تا آنان که هنوز نیامدهاند را روی پهنهی دلهای بیقرار، میبارند.
و تو گاهی به وسعت تمام تاریخ، بغضهای بیدلیل داری برای گریستن، آنقدر که برایشان "چشم" کم میآوری...
نرگس_صرافیان_طوفان
جمعه ها را به یادم باش
نه به خاطر دلتنگی اش
و نه به آن خاطر
که می گویند
غربتی ست در عبور آدینه ها
تنها به این خاطر
که من...در جمعه ها
تمام نبودنت را
بر بغضی عمیق
می سرایم...به اشک
جمعه ها
هوای دلم بی بهانه
تو را نفس میکشد
هرچند...در رویا
هرچند...نمناک
اینجا
جمعه هایم
لبریز از نبودنهای توست
جمعه ها را
کمی... به یادم باش....
#سمیه_خلج
💧 💧 💧 💧 💧 💧
به نام آن که هستی نقش از او یافت❤️
پـــروردگارااا
در این آدینه
دفتـر دل دوستانم رابه تو میـسپـارم.
بـا دستـان مهربـانت،قلمی بردار
خـط بزن غمهایـشان را و دلی رسم کـن،برایشان به بزرگی دریا🙏🌹
جمعه یک آهِ بلند است
ڪه از عُمق دلـم
بر لبم آمد و آتش به
سراپایم زد...
#الهه_سلطانی
جمعه...
خودش یک شعر بلند بالای عاشقانه است..
صبحش با آشنایی..
ظهرش با وصال..
و عصرش با جدایی..!
جمعه خودش یک عاشقانه ی غمناک است!
یک افسانه ی دور و دراز...
#حامد_نیازی
"جمعه" ات را
وابسته به هيچ بنى بشرى نكن
خودَت بسازَش!
تمامِ آنهايى كه جمعه هايشان بوىِ كسلى ميدهد
منتظر كسى مانده اند،
كه براى هميشه قالِشان گذاشته!
#علی_قاضی_نظام
جمعه ها نبض احساسم دوبله میشود
اما جمعه ای ک یارت نباشد
میشوی پروانه ای ک بالش سوخته
#آهو_میم
به ناچار عاشقت شدم
نه برای آنکه زیباترینی، نه..
برای آنکه عمیق ترینی..!
که عاشق زیبایی
معمولا احمق است.
#محمود_درويش
از فتوت نامه در بیان پاسداشت شریعت.mp3
753.9K
اگر پرسند که اصل طریقت چند چیز باشد ، بگوی سه چیز: دم ، قدم و کرم.
اگر پرسند که هر یکی چه معنی دارد ، بگوی دم یعنی دم کشیدن از ناگفتنی ها و قدم یعنی قدم ننهادن در ناکردنی ها و کرم یعنی کار کن و در کار کن .
اگر پرسند که سخن طریقت که را رسد گفتن ؟ بگوی آن کس که رونده راه حق باشد و اگر پرسند راه حق چیست بگوی آن که ظاهر و باطن او به کمک شرع تمام عیار باشد و در ظاهر او کدر بدعت نباشد و بر باطن او غبار شبهت ننشیند و این چنین کس را رسد که از مقامات دم زند
#فتوت_نامه
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است
خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد
بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال
چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت
بفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آرد
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
🌺🌺🌺
امروزشنبه ۹۹/۸/۲۴ روز آغاز هفته کتاب خجسته باد!
لطفا با کتاب دوستی مون را محکمتر کنیم.
"کلید گنج تنهایی کتاب است"
"فروغ صبح دانایی کتاب است"
✒️
تا تو مراد من دهی،
کشته مرا فراقِ تو
تا تو به داد من رسی،
من به خدا رسیده ام
یا زِ رَه وفا بیا،
یا زِ دل رَهی برو
سوخت در انتظار تو،
جان به لب رسیده ام..
#رهی_معیری
#به_بهانه_سالگرد_آسمانی_شدنش
🌱🌼
ای خردمند!
که گفتی
نکنم چشم به خوبان ..
به چه کار آیدت آن دل؟
که به جانان نسپاری...
"سعدی "
اے که گفتے از دو ابرویش توان کردن گذر
من گذر کردم ب گیسویش رسیدم بے خبر
راه خود برگشتم از گیسوے او فارغ شدم
تا رسیدم من به ابروهاے او بار دگر
بار دیگر من گذر گردم ز راه دیگرے
تا به چشمانش رسیدم داغ من شد تازه تر
خواستم تا بگذرم از چشم جان فرساے او
چشم خود بست و دلم زندانے اش شد پشت در
آمدم خود را رها سازم ز بند چشم او
چشم خود را باز کرد و من شدم مشتاق تر
چشم خود بستم که تا از عشق او فارغ شوم
ناگهان من دیدمش با چشم دل نے چشم سر
گفتمش گر بگذرم از چشم تو ،فارغشوم
ناگهان خندیدو زد بر ریشه ام صد ها تبر
تا که فهمیدم لبانش ماجراے دیگریست
چون که درگیرش شوم ،دارم هزاران دردسر
با خودم گفتم گذر کردن نباشد چاره ات
عاشقے کن تا بسوزد جسم و جان و خشڪ و تر
#احسانقاسمے
🌱🌼
شیرین تر از خیالی و می بافمت هنوز
کمتر بباف موی خودت را به جای من...
#فرهاد_شریفی
شعرخوانی علیرضا قزوه.mp3
370.5K
جان پدر کجاستی؟
جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی
ای که تو از خدای خود غیر خدا نخواستی
ای به فدای خنده ی زخمی و دلشکسته ات
شکر خدا که همچنان سرخوشی و به پاستی
کابل زخم خورده ام! وقت برای گریه نیست
گریهی با تبسمی، نور دو چشم ماستی
کابل جان چه میکشی؟ از دست حرامیان
کابل بی پناه من! قبله ی عشق و راستی!
دختر شعر فارسی! کابل من ! چه می کنی؟
حرف بزن! عزیز من! «جان پدر! کجاستی؟!
#شعرخوانی_علیرضا_قزوه
نسیم وصل.mp3
605.3K
حصار عافیت
رهی معیری » غزلها - جلد چهارم
نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟
بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟
به من که سوختم از داغ مهربانی خویش
فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد؟
سرای خانه بدوشی حصار عافیت است
صبا به طایر بی آشیان چه خواهد کرد؟
ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را؟،
شراب با من افسرده جان چه خواهد کرد؟
مکن تلاش که نتوان گرفت دامن عمر
غبار بادیه با کاروان چه خواهد کرد؟
به باغ خلد نیاسود جان علوی ما
به حیرتم که در این خاکدان چه خواهد کرد؟
صفای باده روشن ز جوش سینه اوست
تو چاره ساز خودی آسمان چه خواهد کرد؟
به من که از دو جهان فارغم به دولت عشق
رهی ملامت اهل جهان چه خواهد کرد؟
#شعرخوانی
#زنده_یاد_استاد_رهی_معیری
۲۴#_آبان_سالروزدرگذشت
#استاد_رهی_معیری