eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ققنوس.mp3
934.3K
ققنوس قُقنوس، مرغ خوشخوان، آوازه ی جهان، آواره مانده از وزش بادهای سرد، بر شاخ خیزران، بنشسته است فرد. بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان. او ناله های گمشده ترکیب می کند، از رشته های پاره ی صدها صدای دور، در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه، دیوار یک بنای خیالی می سازد. از آن زمان که زردی خورشید روی موج کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج بانگ شغال، و مرد دهاتی کرده ست روشن آتش پنهان خانه را قرمز به چشم، شعله ی خردی خط می کشد به زیر دو چشم درشت شب وندر نقاط دور، خلق اند در عبور ... او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست، از آن مکان که جای گزیده ست می پرد در بین چیزها که گره خورده می شود با روشنی و تیرگی این شب دراز می گذرد. یک شعله را به پیش می نگرد. #۲۱_آبان_زادروز_نیما_یوشیج
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ بدیهه گویی رودکی ❌ مشهور‌ترین و قدیمی‌ترین حکایاتی که درباره بدیهه گویی وجود دارد، بدیهه سرایی رودکی شاعر پارسی گوی است که چون اقامت امیرنصیر سامانی در هرات طولانی شد، اطرافیان امیرنصر که آرزومند بازگشت به دیار بودند از رودکی خواستند که با سرودن شعری امیر را به بازگشت به بخارا ترغیب کند، و رودکی نیز فی‌البداهه شعر «بوی جوی مولیان» را سرود و امیر چون شنید، چنان حالش دگرگون شد که بدون کفش پای در رکاب آورد و روی به بخارا نهاد. بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی میر ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی آفرین و مدح سود آید همی گر به گنج اندر زیان آید همی
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ مرد آن است که... شیخ ابوسعید ابی‌الخیر را گفتند: فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت: سهل است، وزغی و صعوه‌ای (پرنده‌ای کوچک) نیز بر روی آب برود. شیخ را گفتند: فلان کس در هوا می‌پرد. شیخ گفت: سهل است، زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد. او را گفتند: فلان کس در یک دم از شهری به شهری دگر رود. شیخ گفت: سهل است، شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد. 📚 جوامع الحکایات و لوامع الروایات محمد عوفی
جانا غمِ تو زِ هرچه گویی، بَتَر است رَنجِ دل و تابِ تَنْ وَ سوزِ جِگَر است از هرچه خورند کم شود جُز غمِ تو تا بیش تَرَش هَمی‌خورَم بیش‌تَر است مولانا
ای یار مرا موافقی وقتت خوش بر حال دلم چو لایقی وقتت خوش خواهم به دعا که عاشقان خوش باشند ور زانکه تو نیز عاشقی، وقتت خوش مولانا
بی چاره دلی که ماند بی تو... 👤 مولانا
شادمان ترین مردم، بهترین چیزها را در زندگی ندارند؛ بلکه آنها بهترین "برداشت" را از زندگی دارند.
بالارو ... بالا رو بند نگه بشکن وهم سیه بشکن آمده‌ام آمده‌ام، بوی دگر می‌شنوم باد دگر می‌گذرد روی سرم بید دگر ، خورشید دگر _شهر تو نی ،شهر تو نی می‌شنوی زنگ زمان قطره چکید از پی تو سایه دوید شهر تو در کوی فراترها، دره دیگرها آمده‌ام آمده‌ام، می‌لغزد صخره سخت می‌شنوم آواز درخت _شهر تو نی، شهر تو نی خسته چرا بال عقاب ؟ و زمین تشنه خواب ؟ و چرا روییدن، روییدن، رمزی را بوییدن ؟ شهر تو رنگش دیگر خاکش، سنگش دیگر آمده‌ام آمده‌ام ؛بسته نه دروازه نه در جن‌ها هر سو به گذر و خدایان هر افسانه که هست و نه چشمی نگران و نه نامی ز پرست _شهر تو نی، شهر تو نی درکف‌ها کاسهٔ زیبایی بر لب‌ها تلخیِ دانایی شهر تو در جای دگر ره می‌بر با پای دگر آمده‌ام آمده‌ام؛ پنجره‌ها می‌شکفند کوچه فرو رفته به بی‌سویی، بی‌هایی، بی‌هویی _شهر تو نی، شهر تو نی در وزش خاموشی سیماها در دود فراموشی شهر ترا نام دگر خسته نِه‌ای، گام دگر آمده‌ام آمده‌ام ؛ درها رهگذر باد عدم خانه ز خود وارسته جام دویی بشکسته سایه «یک» روی زمین، روی زمان _شهر تو نی این و نه آن شهر تو گم تا نشود پیدا نشود ... دفتر
من اگر دل به تو دادم تو ز من دل بردی گر گناهی‌ست محبت تو گنه‌کارتری
زندگی قطره قطره ذوب میشود آنچه باقی میماند " دوستی " هاست آنچه دل را میشكند جدایی هاست و آنچه مرهمی بردل میگذارد " خاطره " هاست .....
ممنونم...! از آدم هایی که در زندگی من چه کوتاه نقش داشتند، چه هستند هنوز از آن ها که لبخند شدند، از آن ها که بغض شدند ممنونم از تمام آدم هایی که آمدند تا من دنیا را زیباتر ببینم و رفتند، تا به دنبال زیبایی ها بروم از آدم هایی که حرف هایشان زخم بر دلم گذاشت تا یاد بگیرم هرکسی ارزش هم صحبت شدن را ندارد و آدم هایی که بی حرف، وجودشان از باید های زندگی بود ممنونم از آدم هایی که از دردهایم مرحمی ساختند برای خودشان تا یاد بگیرم آنقدر لبخند بزنم تا خودم هم دردهایم را فراموش کنم من از تمام آدم های زندگی ام ممنونم آن ها هرطور که بودند منِ امروز را ساختند منِ امروزی که یاد گرفته به دنبال آرزوهایش برود دست آدم های واقعی زندگی را بگیرد و دور شود و دور شود و دور شود...
مثل غزل پخته ی سعدی ست نگاهت هر بار مرورش بکنم باز قشنگ است 🌼🍂
🌼🌱 برای من که دلم چون غروب پاییز است صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
شب جمعه ست و کمی بر دل زارم بنگر مرغ دل ، میل پریدن به حریمت دارد ...l
🌼🌱 •~|أنا ريحٌ حزينة تهزُّ الغصنَ و تراكِ تسقطين في سلالِ الآخرين.. بادی غمگینم شاخه را تکان می‌دهم و تو را می‌بینم که در سبد دیگران می‌افتی...🌿
• 🕊 به هر طرف نگاه می‌کنم سراب است. الهی هر مسیری پیش رو دارم ناصاف و خراب است. این دل پر از هوا و هوس شده انگار که عقل خواب است. چو مجنون می‌روم کوه و بیابان، پیِ لیلی شدم شیدا و حیران، نمیدانم کجا را بنگرم؛ سوی که ره گیرم، دلم را چون کبوتر بر سر بام که بنشانم! زبان در گردش‌ و این عقل بیهوش. اسب نفس سرکشم می‌تازدو این قلب، خاموش. «الهی سینه‌ای ده آتش‌افروز، در آن سینه دلی وان دل همه سوز». الهی از تبِ حیرت نسوزانم، مرا در راه خود بنداز و از عشقت بسوزانم؛ که حیرانم ز نادانی و می‌دانم که می‌دانی و می‌دانی نمی‌دانم. "يَا دَلِيلَ الْمُتَحَيِّرِينَ؛" .ای رهنمای سرگردانان؛ ؛برداشتی‌ازفراز ۱۴ ...♡
همیشه دلم خواسته بدانم لحظه‌های تو بی من چطور می‌گذرد؟ وقتی نگاهت می‌افتد به برگ به شاخه به پوست درخت وقتی بوی پرتقال می‌پیچد وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند! وقتی با صدایی برمی‌گردی پشت سرت من نیستم...
با تو باشم، وسعت دل بگذرد از عرش هم بی تو باشم، هر دو عالمْ یک قفس باشد مرا... |فیض‌کاشانی|
🌼🌱 بیا یڪ شب بھ خواب من بگو ڪے باز مے گردے مشخص ڪن بھ لبخندے شب و روز وصاݪ مݧ..؛ ‌‌
🌱🌼 چیزی که اینجا میسوزد فانوس نیست؛ قلب من است..
فرازی از باب ششم انس التائبین.mp3
1.11M
گوید توبه بر همه فریضه است . فرض های دیگر هر یکی را وقتی معلوم است. نماز در هر شبانه روز پنج بار واجب بود و زکات در سالی یک بار فرض آید و حج در عمری یک بار واجب افتد امّا توبه در هر نفسی که نه رضای خدای عزّ و جلّ باشد، بر تو واجب گردد. باری بباید دانست که در هر مقامی جداگانه توبه باید کرد. «عاصی» را از گناه توبه باید کرد و «مطیع» را از دیدن طاعت خویش ، «عالِم» را از حسد توبه باید کرد و «صدیق» را از عُجب و از این بسیار است، اما هیچ توبه از آنِ مفسدان آسان تر نیست که از فساد توبه کنند و زبان و چشم و دست و پای نگه دارند. و‌بدان که تن تائب همچون اسب نوزین است ، اگر سوار وی را بر زین و لگام راست کند روز حرب در حربگاه خطا نکند ، اما اگر اسب ریاضت نیافته باشد به لگام و زین ندیده باشد سرکشی کند ، آنجا که به کار باید آمد هم در خون خویش سعی کند و هم در آن جمله ی سپاه ، بلند مرتبه است خدایی که چون خاصگان را یاد کرد اول تائبان را گفت که «التائبون العابدون الحامدون السائحون»
🌼🌱 "آمدی جانم به قربانت"همین هم کافی است اینکه می‌آیی هر از گاهی به خوابم کافی است
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود خوش باش که یک چند در آن راه دویدی
سلام صبح زیبـای آدینه تون بخیر🌸 به جمعه خوش آمدید امیدوارم روزتـون بانشاط🌸 لبتون پر از تبسم قـلب تـون پـراز نـور 🌸 روزگارتـون شـیرین و نعمت های الهی نصیبتون بـاد🌸
گفتم مگر بخوابم خواب حرم ببینم در انتظار خوابت تا صبح دیده وا ماند (:💔