💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷
#حکایت
صاحب دلی را گفتند بدین خوبی که آفتابست نشنیده ایم که کس او را دوست گرفته است و عشق آورده گفت برای آنکه هر روز میتوان دید مگر در زمستان که محجوبست و محبوب
به دیدار مردم شدن عیب نیست
ولیکن نه چندان که گویند بس
اگر خویشتن را ملامت کنی
ملامت نباید شنیدت ز کس
#گلستان_سعدی
🥀
دو كس رنج بيهوده بردند و سعی بی فايده كردند : يكی آنكه اندوخت و نخورد و ديگر آنكه آموخت و نكرد .
علم چندان كه بيشتر خوانی
چون عمل در تو نيست نادانی
يكی را گفتند :
عالم بی عمل به چه ماند ؟
گفت : به زنبور بی عسل .
زنبور درشت بي مروت راگوي
باری چو عسل نمی دهی نيش مزن
#گلستان_سعدی
حکایت۲باب۴گلستان.mp3
320.8K
حکایت شمارهٔ ۲
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولیکن خواهم که مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
#گلستان_سعدی
#خوانش_استاد_ساعد_باقری
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷
🔹
#حکایت
دزدی به خانه پارسایی در آمد
چندانکه جست چیزی نیافت دل تنگ شد پارسا خبر شد
گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود
شنیدم که مردان راه خدای
دل دشمنان را نکردند تنگ
ترا کی میسّر شود این مقام
که با دوستانت خلافست و جنگ
#گلستان_سعدی
حکایت گلستان.mp3
507.8K
حکيمي پسران را پند همي داد که جانان پدر هنر آموزيد که ملک و دولت دنيا اعتماد را نشايد، و سيم و زر در سفر بر محل خطرست، يا دزد به يکبار ببرد يا خواجه به تفاريق بخورد.
اما هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده، و اگر هنرمند از دولت بيفتد چه غم که هنر در نفس خود دولتست هر جا که رود قدر بيند و در صدر نشيند و بي هنر لقمه چيند و سختي بيند
سختست پس از جاه تحکم بردن
خو کرده بناز جور مردم بردن
#گلستان_سعدی
#به_روایت_استاد_ساعد_باقری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
📣📣📣📣📣📣📣📣📣
#داستانک
مرد پارسایی را در کنار دریا دیدم ،
گویی پلنگ به او حمله کرده بود ،
زخمی جانکاه در بدنش بود و هرچه مداوا می نمود بهبود نمی یافت .
مدتها به این درد مبتلا بود و بر اثر آن رنجور شده بود.
در عین حال شب و روز شکر خدا می کرد ،
از او پرسیدند : خدا را به خاطر چه نعمتی شکر می کنی ؟
در پاسخ گفت : شکر به خاطر آنکه خداوند مرا به #مصیبتی گرفتار کرد ، نه به #معصیتی .
#گلستان_سعدی
حکیمی را پرسیدند:
چندین درخت نامور که
خدای عزوجلّ آفریده است و برومند
هیچ یک را «آزاد» نخواندهاند
مگر «سرو» را که ثمرهای ندارد
در این چه حکمت است؟ گفت:
هر درختی را ثمرهای معین است
که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید
و گاهی به عدم آن پژمرده شود.
و سرو را هیچ از این نیست
و همه وقت خوش است
و این است صفت آزادگان 🌲
#گلستان_سعدى