eitaa logo
کانال شعر علوی
889 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه‌ی آخرت به دستم رسید بالاخره تونستی پستش کنی! خیلی پلا میونمون خراب شد دیگه نمی‌تونی درستش کنی... جون به لبم رسید تا رامم بشی چجوری این آتیشو خاموش کنم شاید ببخشمت ولی محاله نامه‌ی آخرو فراموش کنم نوشتی آسمونمون تموم شد هرچی که بوده بینمون تموم شد تو ساده رد شدی ولی جدایی خیلی برای من گرون تموم شد تو آسمون عشق من پریدن یه ذره بال و پر میخواس، نداشتی بهم نگو تقصیر سرنوشته عاشق شدن جیگر میخواس، نداشتی! با این حساب حرفی دیگه نمونده منم دیگه حرفامو جَم میکنم یه مشت غزل میمونه، چندتا نامه اونم یه خاکی تو سرم می‌کنم...
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم: 📖حدیث امروز : ✳️ امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) : سوگند به خدایی که هر صدایی را میشنود ، هر کس دلی را شاد کند ؛ خداوند از آن شادی برای او لطفی قرار می دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید. 📗 نهج البلاغه ، حکمت ۲۵۷ 🪧تقویم امروز: دوشنبه ☀️ ۲ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۱۹ ربیع‌الاول ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 23 سپتامبر 2024 میلادی 🔖 مناسبت امروز: 🪖هفته دفاع مقدس
سلام امام زمانم✋🌸 این تار ناپیداے محبت را تو از آستان معطرت به قلبم کشیده‌اے ... تو بی‌آنکه ببینمت، اینگونه مرا بی‌قرار چهره‌ے دلربایت کرده‌اے ... تو بی‌آنکه لایق باشم، تار و پود وجودم را با یاد خودت پیوند زده‌اے ... تو چشمان بی‌نصیبم را به مسیر سبز انتظار، دوخته‌اے ... تو مرا شیفته‌‌ے خود کرده‌اے ... تو چقدر خوبی، چقدر مهربانی، چقدر عزیزے، چقدر نزدیکی ... کاش ببینمت پیش از آنکه بمیرم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهم‌ جا‌ بده‌ توی‌ حرم . . . ❤️‍🩹 . صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️برای هموطنانم که در عمق زمین به سوی آسمان پَر کشیدند ▫️ویدیویی که محسن‌چاوشی به مناسبت حادثه معدن طبس منتشر کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر انتخابی مهدی خادمیان در مرحله اول رقابت شاعران 🔹 با ارسال نام شاعر محبوب خود به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۴۳ در انتخاب شاعر منتخب مردمی سهیم باشید. 🔹 کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما 🔹  
مهر. امسال شد بسی نامهربان رفت سوی معدن ویک لقمه نان جای‌زردی سرخ شد روی زمین مرگ آمد سوی معدن ‌ناگهان نان معدن چی بخون آغشته شد وای براین.مهر ولعنت بر زمان --------- صدیقه شا داب نیک ------------
هیچ کس مثل حسن فکر غم ماها نیست دست و دلبازتر از او به همه دنیا نیست در سرایی که کرمخانه و بیت الحسن است منصب حضرت جبریل، فقط دربانی ست با وجودی که بود خانه ی او پُر ز گدا هرگز اینگونه نگفته ست، که دیگر جا نیست کل دارایی خود را به گدا می بخشد هرگز اینطور نگوید که "ندارم" یا "نیست" مطمئن باش هر آن چیز که خواهی بدهد درِ این خانه سخن از "اگر" و "اما" نیست ثبت رسمی بکنم، هر چه که دارم از اوست هر چه دارم بخدا جز کرم مولا نیست ما "حرمساز"، حسن نیز "حرم دار" شود زودِ زود است، وقوعش بخدا رویا نیست سر به مُهر است، غمی که به دلش داشت حسن هیچ کس باخبر از غصه ی این آقا نیست همره مادر خود بود، ولی کودک بود داد میزد که نزن ، مادر من تنها نیست داد میزد که نزن، صورت او برگ گل است مگر این را که زدی، انسیة الحورا نیست؟ وای از آن لحظه که فریاد برآورد حسن به روی چادر صدیقه که جای پا نیست باز ، با این همه غصه، به حسینش میگفت هیچ روزی بخداوند، چو عاشورا نیست : فکرکردن به غم و غصه ی مادر سخت است خواندن روضه ی چند برابر سخت است از این همه اصرار حرف بزن از حسن بغض پی بغض، برادر سخت است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
گنج معدن مال تو سهم پدر گرد زغال برج های زرنشان از تو از او مرگ و زوال عاقبت هم جان سپارد در میان دود و گاز با تمام عشق ها و آرزوهای محال
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ با دسـت پر از پینه به مــــا نان دادی درس شـــــــرف و امید و ایمان دادی رفــــــــــتی پی رزق خود ولی بابا جان در‌‌ دست فرشته‌ها چه شد جان دادی ━━━━💠🌸💠━━━━ ◾️
دیدم به چشمم آرزوی مرده ی معدن دیدم به اشک و خون قد تاخورده ی معدن آجر شود آن سفره ای که نان بعضی ها آجر شد و افتاد روی گرده ی معدن آن تیشه کابوسی شد و بیرون زد از صخره باروت آتش شد برای خنده ی معدن عمری برای لقمه ای نان بر جگر می زد آن کارگر که نقش زد بر پرده معدن نانی که سیمان بود و ابی گرم تر از درد گل پوچ شد در زیر صد ها وعده ی معدن او باشرف رفته ولی ای وای بر هر که او با اضافه خواهی اش شد برده ی معدن زینب - حسامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ 🖤 پدرم را خدا بیامرزد ، مردِ سنگ و زغال و آهن بود سالهای دراز عمرش را ، کارگر بود ، اهل معدن بود از میان زغال ها در کوه، عصر ها رو سفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله ای فروتن بود پا به پای زغال ها می‌سوخت !سرخ می شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ ،کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد ، از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش،یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه های پابرجا ، از درون مخوف تونل ها هفت خوان را گذشت و نان آورد ، پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته ، از سرازیر ریل خارج شد بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد ، کارگر بود ،اهل معدن بود. "موسی عصمتی"
اگر چه حال مرا از کسی نمی‌پرسی همینکه حال تو خوب است حال من خوب است
برگ از پی برگ بر زمین ریخته است اي باد چه در گوش طبیعت گفتی؟
ترس هرجا سایه ایی گسترد میریزد بهم باغ را آغازِ فصلِ سرد میریزد بهم عزمِ رفتن کرده باشی کوله بارِ بسته ات گاه با یک واژه ی « برگرد» میریزد بهم شاه باشی خوب می دانی حریمِ قلعه را رخنه ی دلداده ای نامرد میریزد بهم مرد را هم شانه ای خالی به هق هق میکِشد ابر تا یک ابر پیدا کرد ، میریزد بهم شک بیاید لرزه می ٱفتد به جانِ باورت کوه را گاهی فقط یک گَرد میریزد بهم دلخوشِ گنجینه های خالی از زحمت نباش باد حتما آنچه را آورد میریزد بهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت سالگرد هفته دفاع مقدس استاد ادبیات وشاعرونویسنده جنوبی خوش قریحه ،ورزمنده باافتخارجبهه های نبردحق علیه باطل، حاج حسین منصوری تقدیم حضورتان.
بسم الله آسان ز سیب سرخ ازل دل بریده است آنی که از دوگونه تو بوسه چیده است گنجشکِ پشت پنجره‌ات بس که غرق توست پرواز هم ز حافظه‌ او پریده است تا در طواف چشم تو باشد شبانه روز این یاس در حوالی تو قد کشیده‌است در گرگ و میش چشم تو آن چشم مشکی‌ات انگار شب به سینه صبحی چکیده است باغ بهشت را ز چه ایمان بیاوَرَد؟ آنکس که باغ پیرهنت را ندیده است در پیش غیر سروم و نزد تو مثل بید مجنون همیشه سر به ارادت خمیده است
بر خاک چه آرام و متین، افتاده با سینه مملو از یقین، افتاده در حال قنوت بود و حالا سجده برگی که به یاد او، زمین افتاده صامره حبیبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙جسم من جان من خون من تو را حامی 🔷همخوانی گروه گلدسته‌های حرم به مناسبت هفته دفاع مقدس 📎 📎 📎
💢 خوش‌بینی و بدبینی امام علی علیه‌السلام: 🍃 إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ، ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ، فَقَدْ ظَلَمَ.... 🍃 هنگامى كه صلاح و نيكى بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر كسى در اين حال به ديگرى كه از او گناهى ظاهر نشده، گمان بد برد به او ستم كرده است. 📚 نهج‌البلاغه، حکمت۱۱۴. 📎 📎 📎
(سلام و درود خدا برمعدن چیان دلیر طبس) تقدیم به سبک بالان عاشق شرم کن ای حادثه این خاکِ سُلطان الرضاست سر زمین طوس شهر ضامن آهوی ماست داق بر دلها زدی در معدن طوس و طبس مِهر. بی مِهری نمودی اینچنین داغی خطاست یارب این تقدیربی هنگام تعبیرش چه بود تا اَبد ایران ز داق این عزیزان در عزاست گَشت ویران معدن و یادی ز معدنچی بجا ای اَبر مردان درود پروازتان تا کِبریاست بَهر ما هم دست بر دارید از جنس دُعا تا که بر خیزیم زین خوابی که خواب اشقیاست سیل اشک از دیده جاری کرد (عاجز) تا نوشت آری آری این جهان فانی. سراسر از جفاست بیت آخر این کِنایه از غزل بشنو که گفت این خطای کَس نبود از سوی بی همتای ماست. نا متان و یادتان در دلها گرامی. ۱۴۰۳/۷/۲ _مقدم از پایتخت تاریخ و تمدن ایران زمین
امروز چقدر بی‌کس و تنهایم ناکام‌ترین فرد در این دنیایم از غصهٔ یار خودکشی کردم و از تشییع جنازهٔ خودم می‌آیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا علی موسی الرضا، از آفتاب جان تو باغ دلها، پر ز گلهای محبت می‌شود با نگاهت با دعایت، با کرامتهای تو جان ما لبریز از انوار حکمت می‌شود
خداحافظ سیاهی های معدن خدا حافظ صدای سنگ و آهن خزان شد خاطرات سبز مهرم شکسته شد قلم بر دفتر من میان های و هوی باد پاییز نشسته گرد غم بر جان میهن گلستان بود هر جایی که بودی فراق تو زده آتش به خرمن گرفته شعله ای سوزان به قلبم نمی سازد خموشش برف بهمن تو تنها تکیه گاهم در جهانی ندارم بی تو حالا کوه و مامن به دنبالت دویدم تا خداوند همان لحظه که جانت رفت از تن به وقت دیدن تو بار آخر سرت را می گذارم روی دامن ادامه می دهم راهت پدر جان برای کوری چشمان دشمن