eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ طبعم از لعل تو آموخت دُرافشانی‌ها ای رُخت چشمه خورشید درخشانی‌ها سرو من صبح بهارست به طُرف چمن آی تا نسیمت بنوازد به گل‌افشانی‌ها گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی چشم خورشید شود خیره ز رخشانی‌ها دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید مخمل این‌گونه به کاشانه کاشانی‌ها دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع ای سر زلف تو مجموع پریشانی‌ها رام دیوانه‌شدن آمده درشان پری تو به جز رم نشناسی ز پریشانی ها شهریارا به درش خاک‌نشین افلاکند وین کواکب همه داغند به پیشانی‌ها 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
برگ سبز 309 - ناصر مسعودی.mp3
13.78M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی من مگر طالع خود در تو توانم دیدن که توام آینه بخت غبار آگینی باغبان خار ندامت به جگر می شکند برو ای گل که سزاوار همان گلچینی نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید که کند شکوه ز هجران لب شیرینی تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد ای پرستو که پیام آور فروردینی شهریارا گر آئین محبت باشد جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود در کهن گلشن طوفانزده خاطر من چمن پرسمن تازه بهار آمده بود سوسنستان که هم آهنگ صبا می رقصید غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود آسمان همره سنتور سکوت ابدی با منش خنده خورشید نثار آمده بود تیشه کوهکن افسانه شیرین میخواند هم در آن دامنه خسرو به شکار آمده بود عشق در آینه چشم و دلم چون خورشید می درخشید بدان مژده که یار آمده بود 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد، فدای چشم سیاهت در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک اجازتی که سری بر کنم به جای گیاهت... 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
💥👑🦋 تو ، ای دل نکند،لاله به بار آمده باشد ما در این گوشه زندان و آمده باشد 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار جز در هوای زلف تو دارد مشوشم سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار این کار تست من همه جور تو می‌کشم 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
هوای نینوا شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل باکاروان کربلا دارد حسین ازحریم کعبه جدش باشگی شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفادارد حسین میبرد درکربلا هفتاد و دوذبح عظیم بیش ازاینهاحرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست اشگ وآه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محملها رود منزل به منزل باشتاب کس نمیداند عروسی یا عزا داردحسین رخت ودیباج حرم چون گل بتاراجش برند تابجائی که کفن از پوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بودوسرغیب ورنه این بی حرمتی هاکی روا دارد حسین سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحرروشن که سرازتن جدا دارد حسین سربه راه دل نهاده راه پیمای عراق می نماید خودکه عهدی باخدادارد حسین اووفای عهد را با سر کندسودا ،ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا باکدامین سرکند مشگل دوتا دارد حسین سیرت آل علی باسرنوشت کربلاست هرزمان ازما، یکی صورت نمادارد حسین آب خودبادشمنان تشنه قسمت میکند عزت و آزادگی بین تاکجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد بروی اهل بیت داوری بین باچه قومی بی حیا ‌دارد حسین بعدازاینش صحنه هاو پرده هااشگست و خون دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین سازعشق است و بدل هرزخم پیکان زخمه ئی گوش کن عالم پراز شور ونوادارد حسین دست آخرکزهمه بیگانه شددیدم هنوز بادم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمرگوید گوش کردم تاچه خواهد ازخدای جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین اشگ خونین گوبیا بنشین به چشم کاندرین گوشه عزای بی ریا دارد حسین. 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه دور سر هلهله و هاله شاهین اجل ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته‌اند هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه گر رهایی است برای همه خواهید از غرق ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار این قدر پای تعلل بکشانیم که چه شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
. من به بند تـو اسیرم تو زمن بی خبری؟ آفرین! معرفت این است که ز من می‌گذری طعنه‌ی غیر ندیدی که بسوزد دل تو که بدانی که چه سخت است بخدا در به دری .👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
هدایت شده از کانال شعر علوی
. من به بند تـو اسیرم تو زمن بی خبری؟ آفرین! معرفت این است که ز من می‌گذری طعنه‌ی غیر ندیدی که بسوزد دل تو که بدانی که چه سخت است بخدا در به دری .👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
هدایت شده از کانال شعر علوی
هوای نینوا شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل باکاروان کربلا دارد حسین ازحریم کعبه جدش باشگی شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفادارد حسین میبرد درکربلا هفتاد و دوذبح عظیم بیش ازاینهاحرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست اشگ وآه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محملها رود منزل به منزل باشتاب کس نمیداند عروسی یا عزا داردحسین رخت ودیباج حرم چون گل بتاراجش برند تابجائی که کفن از پوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بودوسرغیب ورنه این بی حرمتی هاکی روا دارد حسین سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحرروشن که سرازتن جدا دارد حسین سربه راه دل نهاده راه پیمای عراق می نماید خودکه عهدی باخدادارد حسین اووفای عهد را با سر کندسودا ،ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا باکدامین سرکند مشگل دوتا دارد حسین سیرت آل علی باسرنوشت کربلاست هرزمان ازما، یکی صورت نمادارد حسین آب خودبادشمنان تشنه قسمت میکند عزت و آزادگی بین تاکجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد بروی اهل بیت داوری بین باچه قومی بی حیا ‌دارد حسین بعدازاینش صحنه هاو پرده هااشگست و خون دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین سازعشق است و بدل هرزخم پیکان زخمه ئی گوش کن عالم پراز شور ونوادارد حسین دست آخرکزهمه بیگانه شددیدم هنوز بادم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمرگوید گوش کردم تاچه خواهد ازخدای جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین اشگ خونین گوبیا بنشین به چشم کاندرین گوشه عزای بی ریا دارد حسین. 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۱ دی ۱۲۸۵ – ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار، شاعر ایرانی بود. او اهل تبریز بود و به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی شعر سروده‌است. شهریار در سرودن گونه‌های دگرسان شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیره‌دست بوده‌است. اما بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل شهره بود و از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته‌است. 27 شهریور ماه 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
🔰 لوح | رهبرانقلاب: ، شاعر حق پرست، پارسا و صادق بود كه حاضر نشد كالای شعرش را به كسی بفروشد. 🗓 ۲۷شهریور؛ روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
🌹شعر استاد شهریار در وصف مقام معظم رهبری رشگم آید که تو حیدر بابا بوسی آن دست که خود دست خداست راستان دست چپ از وی بوسند که خدا بوسد از او دست راست در امامت به نماز جمعه صد هزارش بخدا دست دعاست من بیان هنرم، یک دل و بس او عیان هنر از سر تا پاست او شب و روز برای اسلام پای پویا و زبان گویاست او چه بازوی قوی و محکم با امامی که ره و رهبر ماست شهریارا سری افراز به عرش کو نگاهیش به (حیدربابا) ست 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
‌تقدیر الهی چو پیِ سوختن ماست ما نیز بسازیم به تقدیر الهی..
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید بازآیی و برهانیم از چشم به راهی
مستِ یک دلبر شدم دیوانه گشتم عاقبت گردِ شمعش سوختم پروانه گشتم عاقبت رفتم از دستش بگیرم تا گرفتم پر کشید آشنـا گفتـم شوم بیگـانـه گشتم عاقبت در خیـال آن شبی بـودم مـرا مهمان کنـد غـافل ازخود بودم و بی خانه گشتم عاقبت در پی ات آواره شـد دل نامسلمانی نکـن بُگذر از مـن، پیرِ آن فـرزانه گشتـم عاقبت نازنین میبندم این دفتر گذشت ان فصل ما با نسیمی می روم افسـانه گشتم عـاقبت 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
اگر از عرش افتد کس امیدِ زیستن دارد کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی خیزد شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز ماست این حکایت‌‌ها که از فرهاد و شیرین کرده‌اند خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن! 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
‌آرام و روان و نرم و سنجیده رود... ما ناله کنان و یار...، نشنیده رود...! یک عمر گذشت و عاقبت فهمیدیم از دل نرود هر آنکه از دیده رود!
کجا رواست، که از دستِ دوست هم بِکشد…؟ دلی که، این همه از دستِ روزگار کشید ...!
کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند که در این دشت جنون عاقل و دیوانه یکیست
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی باز ای سپیده شب هجران نیامدی شمعم شکفته بود که خندد به روی تو افسوس ای شکوفه خندان نیامدی زندانی تو بودم و مهتاب من چرا باز امشب از دریچه زندان نیامدی با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی امروز ما بیچارگان امید فردائیش نیست این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا میکنی ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن شورافکن و شیرین سخن اما تو غوغا میکنی