eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از چهل منزل، هنوز آغاز کار است اینجا همیشه عشق، صاحب اختیار است در مکتب دلدادگان، شعر شهادت زیباترین شعر بلیغ روزگار است در قاب چشم قاصدک ها، کوچ لاله تنها دلیل ماندن فصل بهار است حتی اسارت اوج آزادیست وقتی رفتن به شوق دیدن روی نگار است زیباترین نقش و نگار عشق اینجاست جایی که مادر همچو کوهی استوار است تقدیم به مناسبت فرا رسیدن اربعین شهدای حمله‌ی موشکی خصوصا ، فرزند از شهدای ۸ سال دفاع مقدس التماس دعای عاقبت بخیری
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آسمان حوصله، آدینه ها ابری تر است بی تو چشم انتظارم خیس، قلبم مضطر است بی تو انگاری دلم در ساحل غم گم شده کشتی ایمان من بی بادبان و لنگر است قصه‌ی دلدادگی های من از فرهاد نیست در مسیر کعبه‌ی یاد تو این دل هاجر است غنچه‌ی دلتنگیم از زمزم یادت تر است اشک از یمن حضور تو گلاب قمصر است ای غروب جمعه ها آبستن دلتنگیت چشم دل آدینه‌ با شوق تو مولا بر در است
باران چشمت جنگلی را آب می‌داد اصلا تو را محض دل گلها فرستاد ای چشم هایت نقشه‌ی خاورمیانه از سرزمینت سایه صیاد کم باد
درد تو بجان واژه‌ها افتاده از غصه‌، رباعی و غزل جان داده ای سفره‌ی خالی از غذا می‌آید آدینه، علی دیگری از جاده
رباعیات شاعران محترم گروه وزین "مداقه" برای مظلومیت عزیز او را نزنـیــــــد، نـــا نـــدارد دیگر شیون‌هایش صدا ندارد دیگر این شهر، بدون جنگ هم می‌میرد غزه... غزه... غذا نـدارد دیگر تکرار شده دوباره مضمون بلا درد است که می‌شود عجین با جان ها غزه است و گرسنگی و شمر دوران این شمر همان است که در کرب‌وبلا... امروز دوباره جنگ شد در دهنم قاشق پس از آن، تفنگ شد در دهنم با یاد ظــروف خــالی تــو غــزه! هر لقمه شبیهِ سنگ شد در دهنم آب است دل آب برایت غزه گندم شده بی‌تاب برایت غزه از تشنگی و گرسنگی تلخ تر است خواب خوش اعراب، برایت غزه... آه از غم کودکان تو ای غزه رنج است همیشه نان تو ای غزه ای کاش که می‌رسید برگوش جهان یک لحظه فقط فغان تو ای غزه ای کاش که سنگ و ریگ ها نان بشوند بر مردم غزه قوّت جان بشوند یا از دل آسمان ببارد گندم لب ها همگی شکوفه باران بشوند با چهره لاغر و تن غم‌زده‌ای چشمش شده آیینهٔ شبنم‌زده‌ای دنیای بدون مهربانی یعنی غزه شده خاطرات ماتم‌زده‌ای از گریهٔ بی امان نجاتش می‌داد از حرملهٔ زمان نجاتش می‌داد این کودک قحطی زده را در غزه یک تکهٔ خشک نان نجاتش می‌داد.. ای کاش فقط رنج تو را می‌بردم از لقمه‌ی غصه‌ات کمی می‌خوردم بی‌تاب و گرسنه‌ است طفل‌ات غزه! ای کاش از این درد فقط می‌مردم آری خودش است، واقعی، بی کم‌و‌کاست یک نسل‌کشیِ سخت آنجا برپاست دنیای فریب‌خورده‌ی ما حالا در غزه به چشمِ خویش دیده هولوکاست آه از غم و رنج و اضطرار غزه از حال نزار روزگار غزه از شدت بی‌رحمی صهیون خبیث خم شد قد رعنای نوار غزه برخیز به خاک خشک باران بدهیم برخیز که آبرو به انسان بدهیم هرچند گرسنه است نان کافی نیست از فاجعۀ غزه بیا جان بدهیم در روی زمین فرد مسلمانی هست؟ اصلا اثر از خصلت انسانی هست؟ شرمنده‌ام از روی صبورت غزه از داغت اگر نمردم و جانی هست غزه شده طفل نیمه‌جانی پر درد از غزه نمی‌رسد به جز آهی سرد حکام عرب سکوت تا کی؟ تا کی؟ در بین شما نمانده حتی یک مرد گاوی که دو گوسفند کامل می‌خورد دور و بر یک کوه غذا، قِل می‌خورد در صفحه‌ی گوشی‌اش همان دم می‌دید یک کودک غزه با ولع گِل می‌خورد باید به تن خسته ی او جان بدهیم بر پهنه ی خاک امید باران بدهیم با محو سگ پلید صهیون روزی باید که به اشک غزه پایان بدهیم نفرین به خیال راحت آدم‌ها لعنت به نبود غیرت آدم‌ها ای غزه نهال همدلی خشک شده نفرین به سکوت: آفت آدم‌ها درد تو بجان واژه‌ها افتاده از غصه‌، رباعی و غزل جان داده ای سفره‌ی خالی از غذا می‌آید آدینه، علی دیگری از جاده از ظلم یهود بی وطن ویرانی مظلومی و مقتدر، پر از ایمانی ماییم که در سکوت محبوس شدیم ای غزه تو آزادی و ما زندانی! در غزه برای کودکان نیست غذا تا کی بخورند غصه‌ی قحطی را لعنت به رژیم غاصب اسرائیل لعنت به حقوق بشر آمریکا مرگ است نشسته روبه روی غزه خون است کنون ،آب وضوی غزه امروز بیا که سخت محتاج توییم یا صاحبنا ، به آبروی غزه
تا آسمان لبهای خشک غزه را دید از چشمهایش، روضه‌ی احساس بارید درد است آری درد دارد این که دیگر حتی عروسک هم، در این قصه نخندید دست بلا از آستین شوم صهیون از دشت های زندگی هی بچه می‌چید در کارزار آتش و خاکستر و خون عمق بلا را لنز گویا خوب فهمید آری به لطف لنز مرگ غنچه در باغ در پیش چشم مردمی مبهوت رقصید لعنت به باد فتنه‌ای که با قساوت حق حیات باغ را چون زاغ دزدید
تا در میان واژه‌ها پیچید عطر قصه‌ات دق کرد حتی مثنوی از ماجرای غصه ات هر سال تا گل می‌کند یاس کبود باغچه روشن به یادت می‌شود شمعی به روی طاقچه شرح تو ای بی باغبان، پیچیده از نو در جهان خم شد نهال قامتت از محنت نامردمان ای چشمه‌ی چشم تو تر، از ماجرای تلخ سر عمه سفارش می‌کند، گریه نکن جان پدر ای نوگل درد آشنا، از روضه‌ی اصغربگو یاس کبود کربلا، از شاه بی لشکر بگو از قاسم و پیکار ا‌و از لحظه‌ی دیدار او از یک بغل مردانگی، وقتی اجل شد یار او چون خواهران مهربان از حضرت اکبر بخوان از وقت میدان رفتنش،وقتی که شد پرپر بخوان کو مشک و کو عباس تو، کو معدن احساس تو خون در دل من می‌کند آن اشک چون الماس تو جای عزیز فاطمه در مجلس اغیار نیست اصلا چرا از کودکان، با حضرت تو یار نیست؟ طاقت ندارد عمه‌ات شیرین زبانی کن ز نو پا در میانی کن اجل، جان رقیه، جان تو
این روزها، تو، چرا اینقدر بارانم؟ جا مانده ابری در غریبستان چشمانم گویا کسی دارد لباس غصه می‌شوید در تشت خونین دل‌ِ بی صبر و سامانم مثل یتیمی گمشده در کوچه‌ی فردا من راه برگشتن به منزل را نمی‌دانم شاید طلسمی هستیم را زیر و رو کرده سیراب خواهم شد ز تو یا تشنه می‌مانم؟ در من کسی دلتنگ عشق رفته از یادیست بی تو خزانم یا غروب یک زمستانم؟ ای عشق افسونگر دل من را کجا بردی امشب بیا وجای دل، با خود ببر جانم
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را ببخش آقا جز ادعا نداریم😭😭 ماییم و یک نیستان، آوای بیقراری ماییم و اشکهایی، بر روی گونه جاری در عین ناشناسی ما را تو می‌شناسی با شعرهای خیس از دوری و بردباری جز خط خطی چه بوده سهم ارادت ما یک عمر ادعا و اظهار شرمساری تکرار واژه‌هایی در قالب کلیشه آدینه‌، راه، نرگس اما همه شعاری چشم انتظاری ما تنها میان شعر است ماییم و عشق هایی پیوسته استعاری شرمنده‌ی مرامت، ما را ببخش آقا از عشق مانده اسمی، تنها به یادگاری ما جاهلیم شما بزرگی کن و برگرد به حق عمه جانتان زینب🙏😭
مولا جان: ما را به غیر حواله مکن جان مادرت... پا در میانی می‌کند عباس(ع) وقتی دست تو از هر چاره‌ای کوتاه باشد وقتی ردیف شعر حاجتمندی تو بارانِ اشک و التماس و آه باشد...
در کوچه‌های بی کسی، دلتنگیم تکرار شد روی مدار حوصله، بازوی غم پرگار شد دردی میان قلب من، راه تنفس را گرفت بغضی بجای دلخوشی، در جان من انبار شد بعد از تو در من حوصله، تب کرد هذیان می‌نوشت بی مرهم دستان تو، جان و تنم بیمار شد کابوس تنهایی مرا، برده ست تا اوج جنون بعد از تو غم با لشکرش آمد، سرم آوار شد ای بودن تو معجزه ای رفتن تو ابتلا از شرمساری بعد تو کار من استغفار شد
التماس چشم هایم، جاده را تر می‌کند بارش احساس، جانم را معطر می‌کند درد بی درمان دوری، غنچه‌ی صبر مرا چون خزانی در مسیر عشق پرپر می‌کند جوهر اشکم زبان وا کرده شرح سینه را قطره قطره روی هم هفتاد دفتر می‌کند راه توبه گم شده یا اینکه حال توبه نیست رنج دوری را، گناه من مقدّر می‌کند آتش عشق حسین ابن علی اشک مرا عاقبت همچون گلاب ناب قمصر می‌کند