eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
روی دستان پدر، وقتی کبوتر می شود آسمان می گیرد و چشم خدا تر می شود از گلستان ادب، یک شاخه گل می چیند و آن طرف تر، غنچه ای در خون شناور می شود خم شده در آب گویا، جلوه ای از ماهتاب بی حضور ماه، غیرت خاک بر سر می شود مادر تاریخ درس سر به داری می دهد نام این تاریخچه، گل های پرپر می شود گریه های روضه خوان، بوی محرم می دهد هم نوا با سینه زن، محراب و منبر می شود...
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می‌ریزد از چشم قلم امشب حدیث دلبری در عرصه‌ی دلدادگی، منظومه‌ی نام آوری جغرافیای کوچکی ثبت است در تاریخ دل دشتی پر از آلاله‌ که، دارد نشان حیدری با غنچه‌های اصغر و با سروهای اکبرش شرمنده کرده عشق را در درس عاشق پروری بوی خوش یاس است این یا عطر عباس است این یا عطر اشک ریخته با روضه های کوثری* می‌سوزد از این غم غزل، از نو محرم آمده خون می‌چکد از واژه‌ها، با نوحه‌ی انگشتری *جناب کوثری: روضه خوان مخصوص حضرت امام خمینی(ره)
‌مولایمان می‌آید ان شاالله وقتی تبر سر می‌زند شمشادها را وقتی سیاهی قبضه کرده بادها را وقتی که روی شاخه لبخندی نمانده وقتی که غفلت برده از سر یادها را از راه می‌آید کسی با جامه ای سبز در دستهایش می‌زند شادی جوانه از مشرق دلدادگی می روید از نو در ذهن‌ها گلبرگ یادش دانه دانه! ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ @Sheroadab_alavi ‎ ╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
ای مطلع خونین جدا مانده ز پیکر ای آیه‌ی مشتق شده از سوره‌ی کوثر رسم الخط دلدادگیت، مشق شب ماست شاگرد دبستان تو شد، منبر و دفتر ای مکتب تو کشتی امنی که ز طوفان انداخته در وادی ایمن شده، لنگر بر مرکب نی، ای سر چون لاله پر از خون جاری شده از لعل لبت، مصحف داور هر چند نشد فلسفه‌ی حج تو کامل قربان شده از روی ادب، حضرت اکبر باید به ره دوست شبیه تو فدا کرد عباس وفادار و علی اکبر و اصغر شب، شال سیاهیست که در این غم عظمی پوشیده به سر، دور فلک، جمله سراسر
زینب جان(س) شرمندگی علقمه در مشک نگنجید تا دست جدا از تن عباس تو را دید...
727.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یوسفی می‌آید و یعقوب بینا می‌شود دردِ دلتنگی، به دیدارش مداوا می‌شود می‌رسد دنیا به دَرکِ اعتبار حضرتش در یقینستان، شعور ما، شکوفا می‌شود گندم دلدادگی، در در دشتها، ری می‌کند هر عجوز مدعی، با او زلیخا می شود می‌شود ایران ما کنعان و روزی یوسفش در حوالیِ دلِ مردم، هویدا می‌شود کور بادا چشم های شب پرستان، باز هم از میان چاه شب، خورشید، پیدا می‌شود(ان‌شاالله)
دلتنگیم را آینه می‌کرد تکثیر تسبیحی از باران به من می‌داد، تقدیر روزی که در دشت وسیع خاطراتت زهر جدایی کَم کَمَک می‌کرد تاثیر مثل قفس دنیا برایم تنگ می‌شد بال پریدن را غمت می‌کرد زنجیر تو یکنفر بودی ولی انگار یک شهر می‌کرد با کُوچَش مرا ای خوب، دلگیر در آینه بعد تو می‌دیدم خودم را نشناختم، من پیر بودم یا که تصویر
دلیل بی کسی من، که‌ اهل آزار است اگر چه ترک مرا کرده، با شما یار است زنی به کسوت معشوقه‌ها که من باشم به شوق دیدن رویش، دوباره بیدار است بگو به شرطه بگردد میان شبگردان هنوز کوچه ز بوی رقیب سرشار است دلم شبیه خزانست گرچه حزن انگیز به یمن غنچه‌ی یادش، شبیه گلزارست به شاخسار خیالم نشسته مرغ غمش کسی که حوصله‌ام را، به من بدهکار است
ای الفبای غمت، با اشک ما معنا شده در تمنای وصالت، قطره‌ها دریا شده چون گلابی می‌چکد از غنچه‌های انتظار دردِ دل، از چشم یعقوبی که نابینا شده رونق بازار مصریها، کلاف آورده است پیرزن تنها به ذوق، یوسف پیدا شده کاش می‌شد چون گِلی، هم عطر نرگس می‌شدیم از کمال همنشینی، زشت ما زیبا شده دست خط گریه‌ی ما انتهای این غزل دیدن یاریست، با اذن خدا امضا شده
می خندم اما، خنده هایم بوی غم دارد می‌خندم اما، خنده‌ام یک چیز کم دارد می‌خندم اما، خنده هایم مثل نقاشی است نقاشی تلخی که بر روی لبِ کاشی است در فکر من گویا دو زن از من طلبکارند صدها هزاران شِکوِه از دیروز خود دارند یک زن که دائم از لبانش شعر می‌ریزد یک زن که می‌خواهد علیه من به پا خیزد   گاهی بهاری می‌شوم آلاله می‌زایم گاهی زمستان می‌شود هر روزِ دنیایم من رستخیز وحدت دلهای بیتابم از غصه‌، شبها تا سحر اصلا نمی‌خوابم از جام تلخ زندگانی تا ابد مستم من خسته از یک عمر درد مشترک  هستم *ای کاش دستی این دو زن را آشتی می‌داد*
به توکل اسم اعظمت یا الله... [باید دلت از داغ گلرویان حزین باشد تا روزی شعر تو زین العابدین باشد... ] در شرح تو، یک کربلا مضمون کم آمد در روضه‌ ات از چشم دنیا، شبنم آمد ای خطبه ات تفسیر درس عشقبازی ای از تبار یک نیستان سرفرازی ای چشم‌هایت دجله، از داغ عزیزان شرمنده از خشکی لبهای تو باران ای در فصاحت همچو حیدر سرسپرده تیغ کلامت از شجاعت آب خورده عطر سجودت مست کرده یاسمین را بوسیده تربت خط به خطهای جبین را ای وارث دشتی پر از گلهای لاله ای تا همیشه در دلت داغ سه ساله ای در دلت یک مثنوی بغض نهفته با صیقل عشقت دعا چون درّ سفته ای بی حرم اما همیشه محرم راز ای بر تمام مشکلاتم چاره پرداز از راه می‌آید کسی از نسل زهرا از نسل حیدر آخرین فرزند طه در سینه داغ کوچه و مسمار دارد با دشمن حیدر هزاران کار دارد می‌پرسد از تشت و دل صد پاره پاره می‌پرسد از کرب و بلا و گاهواره من مهدیم سبط علی، سبط رسولم من روضه خوان کوچه‌های بی بتولم من آمدم تا عشق بی لشکر نماند بر نیزه‌ی دشمن، نشان از سر نماند...
در کارزار عاشقی ‌وقتی وفا معیار شد عباس در 'دریا دلی، الحق که سکان دار شد ماهی(🌙) که حتی روز هم سر‌ می‌زد از چشمان او خود، ذره‌ای از کهکشان حضرت دلدار شد باران مرامی هاشمی، از نسل آب و آینه از دجله مشتی آب را، مردانه بستانکار شد فریاد زد ادرک اخا، شرمنده‌ی اصغر شدم بی دست مشک آوردنم تا خیمه ها دشوار شد مرثیه از چشم غزل آهسته بر دفتر چکید جان غزل از گفتن این ماجرا تب دار شد